* این کتاب در حوزهی زبانشناسی، مجوز نشر گرفتهاست و در آن با تئوریهای مولف، درمورد زبان ترکی مواجه هستیم. مولف سعی کردهست عدلهی مورد نظر خود را گواه اثبات ادعاهای خود بگیرد. او نخست به لفظ کلمهی «آذر» اشاره کرده و با بهرهگیری از علم اشتقاق به این نتیجه رسیده که آذر ترکیب «آز» و «ار» و در معنای دلاور مردان قوم آز است. و از این حیث این کلمه را ترکی میخواند و ریشههای آن را در زبان پهلوی انکار میکند و «آتور پاتگان» را جعل شده میخواند. آیا رویکرد مولف در اثبات دعاویاش، رویکردی علمیٍست و تحلیلهای او در این کتاب، اعتبار علمی دارند؟
__ نویسندة کتاب فرضیة زبان آذری ، به جایی گام گذاشته است که در گنجایش دانش او نیست، این برآیند از نوشتههای این کتاب برمیآید و ازسوی دیگر، دانشمندان و دانشپژوهان زبان و دانش زبانشناسی کشور را نیز به ریشخند میگیرد و روش ریشهشناسی (اتیمولوژی) و دانش آنان را ناچیز و نادرست میانگارد. این دیدگاه خود بیانگر آن است که این کتاب هرگز کتاب درخور و شایسته یک فرهنگ و مردم آگاه نیست، بلکه دیدگاههای وابسته به خود ایشان (ایدئولوژیکی) است که میخواهد تخمی بکارد که به قومگرایی بیشتر دامن بزند و راهی را نشان دهد که تحریکانگیز باشد. جوانان ترک و آذری زبان باید هوشیار باشند. برای نمونه، این کتاب از زبان «ترکی سومری» یاد میکند که پدیدة بازپروریشدهای است که امروزه پس از یک سده (آغاز سدة بیستم) از کنار گذاشته شدنِ دیدگاهِ هومل (F.Hommel) که زبانهای سومری و اکدی را به زبانهای اورالی - آلتایی پیوند میداد، بر سر زبانهای این گونه کسان انداختهاند. خوانندگان آگاه و دانشور، روشن کنند که زبان ترکی برآمده از ترکستان و مغولستان چین (شاخة اورالی – آلتایی) چگونه میتواند با زبان سومری در جنوب میان رودان (بینالنهرین) پیوندی داشته باشد ؟! ریشهشناسی او از واژة «آذر» و «آذربایجان» مانند این داستان میماند که من در پایة سوم دبستان درس میخواندم و از آموزگار خود پرسیدم که : آقا ! درست است که «کمونیست» به معنی «خدا نیست» است؟ به سخن دیگر، آیا «کمو» به معنای «خدا» و «نیست» به معنای «نیست فارسی» است؟! بیدرنگ، این آموزگار گرامی یک سیلی به بیخ گوش من نواخت! من دانستم که چه پرسشِ نابجا و نادرستی کردهام ! گرچه پس از آن دریافتم که او گرایشی به گروههای سیاسی «چپ» دارد. سخن گفتن دربارة ریشهشناسی واژهها در هنگامی که بیش از یک سده است که دانش زبانشناسی تاریخی در جهان پدید آمده و ریشة اینگونه واژهها را روشن کرده است، از کمدانشی و کمبودِ آگاهی این سخنگویان است. آری! ایشان در این کتاب نه تنها برای واژة «آذر» و «آذری» و از این نمونههای بسیار روشن، ریشة نادرست و دلخواه میتراشد، بلکه نام «ایران» و «ایرج» را هم از واژة «ایرمک» زبان ترکی میپندارند! بنا به گفتة خود ایشان: جللّ خالق !
دربارة «رویکرد علمی» این کتاب ، یادآوری می کنم که دستکم از دهة چهل خورشیدی (از سال 1344) کرسی زبانشناسی در دانشگاه تهران بنیانگذاری شده است. دانش زبانشناسی تاریخی (در ایران با نامِ رشتة فرهنگ و زبانهای باستانی) برپایة دیدگاههای دانشمندان و زبانشناسان اروپایی و غیراروپایی دربارة زبانهای باستانی و میانه و نو ایرانی، و بیشتر پیرامونِ گویشهای مایهور (مهّم) ایرانی پژوهشهای بسیاری انجام داده است، امّا ایشان در این کتاب هنوز میخواهد دستکم چندین زبان پیش از اسلام ایران: فارسی باستان (کتیبههای بیستون و سنگنوشتههای بازمانده در شیراز و همدان و شوش و جز آن)، اوستایی (کتاب دینی زردشتیان)، مادی و سکایی باستان؛ سغدی (با چهار گونه خط و نگارش: غیردینی ، بودایی، مسیحی و مانوی)، خوارزمی ، سکایی میانه، بلخی ؛ پهلوی اشکانی (پارتی) ، فارسی میانه (با چهارگونه خط و نوشتههای برجای مانده: پهلوی ساسانی (فارسی میانة کتیبهای ، فارسی میانة زردشتی)، فارسی میانة مانوی، فارسی میانة مسیحی یا پهلویِ زبور) را نادیده بگیرد و تنها به «فارسی باستان» با قید «مجعول» و پهلوی و فارسی بسنده کند و ادعا نماید که زبان فارسی و دیگر زبانها و گویشهای ایرانی [کمابیش 350 زبان و گویش و گونه] را از شاخة افغانی و آن را هم از شاخة «هند و افغانی» برگرفته از گروه «هندواروپایی» بداند و خود از روی دانسته (عمد)، نداند که «افغان ، افغانی» یکی از تیرههای ایرانی که کمتر از دویست سال پیش از پیکرة ایران کنونی جدا شده است، چگونه میتواند نام زبانها و گویشهای کهن و نو همة ایران باشد؟! یا زبان سکایی ایرانی و شگفت اینکه زبانِ ژاپنی را از گروه ترکی بداند و واژة «ماد» را دگردیسی (تحریفی) از «بای» / bay ترکی بداند ! [با نادیده گرفتنِ واژة پهلویِ bay- از فارسی باستان و اوستایی baga- «بغ» ].
نمیدانم نویسنده با کدام بنمایة دانشِ زبانشناسی و گواهینامة دانشگاهی به این گونه دیدگاههای ساختگی دست یافته است!
* مولف در راستای اثبات دعاوی خود مبنی بر رد فرضیه زبان آذری، به نقاط قوت زبان ترکی و مزایای آن بر زبان فارسی میپردازد. آنچنانکه در بخشی از این کتاب، مولف 80 درصد مخزن واژگان فارسی را عربی خوانده و حتی اشاره میکند که در گذشته فارسی را لهجهای از زبان عربی میدانستهاند. این گونه ابرازنظرها چقدر میتواند پایهی علمی داشته باشد؟ __ دربارة زبان آذری کهن، انبوهی از گفتارها و نوشتهها و کتابها به نگارش درآمده که نخستین بار هم ازسوی زبانشناسان و ایرانشناسان اروپایی و غربی آغاز شده است و سپس در ایران نیز دهها پژوهش در اینباره نگارش یافته که سیداحمد کسروی در آغاز این جنبش پژوهشی بود و اکنون نیز کمابیش پژوهش در این زمینه پایبرجا است.
چنان که گذشت، نبایستی پیرامونِ سخنان روشن و هویدا (بدیهی) سخن گفت. هیچ خردمند و خردورزی این اندازه بیکار نباید باشد که روزگار و سرمایة مادی و مینویی خود را برای کارهای بیهوده و بیارزش بکار گیرد. پدیدة «زبان آذری» درست و پذیرفتهشده است، ولی اینک این زبان زنده نیست. به جز پراکنده در دهکورهها و آبادیهای دور دست و هم اکنون نیز رو به نیستی است. دانشگاهها (در پیکرة پایاننامه) و فرهنگستان زبان فارسی باید از نابودی این نمونه زبانهای کهن و تاریخی پیشگیری کند.
دربارة گنجینة زبانی زبان فارسی و دیدگاه نویسندة کتاب، که با گزافهگویی بیش از اندازه، آمار واژههای عربی در فارسی را به 80 درصد میرساند، سخنی است خندهدار و آمیخته به پندار. نویسنده بفرماید که این آمارگیری کی و کجا و چگونه انجام پذیرفته که زبانشناسان و پژوهندگان ایرانی از این پژوهش ناآگاه ماندهاند؟ اگر این آمار از کُنجِ تاریکِ پندار نویسنده برخاسته باشد؛ براستی همگان از آن ناآگاهاند! برخی استادان میگویند که 30 تا 40 درصد واژههای عربی به زبان فارسی آمیخته شده است. این آمار نیز پایة سنجیده ندارد و بر پایة گمان است. تا جایی که من آگاهم پژوهشگران ایرانی، در دو سه دهة کنونی، دو کتاب برای واژههای عربی در فارسی به نگارش درآوردهاند و در این دو کتاب برای همة واژههای عربی نه تنها یک برابر، بلکه در بیشتر نمونهها چند برابرِ فارسی از زبان و متون کهن و نو فارسی نهاده شدهاست. این گویای آن است که واژههای عربی جای تهی واژههای فارسی را پُر نکردهاند. بلکه به پیروی از متون سدههای شش بدین سویِ فارسی که نویسندگان ایرانی، آن زمان عربی نوشتن را از پُردانشی و دانشوری خود میدانستند، به نوشتههای فارسی و زبان مردم ایران راه یافته است. این رویداد هنگامی رخ داد که بسیاری از واژههای فارسیای که تا سدة پنجم در نوشتههای فارسی بازتاب داشته، کمکم کنار گذاشته شد و این بدین معنا نیست که زبان فارسی کمبود واژگان داشته و جای این کمبود را با واژههای عربی پُر کردهاند.
واژههای ترکی در فارسی نیز آمارِ روشنی دارد. تا جایی که من میدانم تاکنون دو کتاب دربارة واژههای ترکی در زبان فارسی به نگارش درآمده است که کمابیش شماری از واژة ترکی را در زبان و متون فارسی با آمار نشان میدهند: فرهنگ واژگان ترکی در فارسی که 1880 واژة ترکی دارد و فرهنگ واژههای ترکی و مغولی در متون فارسی که 1410 واژة ترکی را در خود جای داده است. چرا نویسنده نمیفرماید که خود زبان ترکی سرشار است از انبوهی واژههای فارسی و عربی؟ برای نمونه کتاب فرهنگ واژههای کهن در زبان امروز آذربایجان، که کمابیش 4800 واژة فارسی و ایرانی در آن گردآوری شده است. آیا داوری یکسویه پذیرفتنی است؟ همانا نه واژههای عربی و ترکی در فارسی آفت و آسیب این زبان است و نه واژههای عربی و فارسی در ترکی. زبان ترکی، به بهانة اینکه زبان مادری من است و آن را بسیار دوست میدارم، از زبانهای شیرین و پربار و دارایِ ادبیات است و ترانههای آن بسیار گیرا و دلانگیز است و امّا برترین زبان جهان نیست. این گزافهگویی نویسنده کتاب یادشده است. هرگز هیچ چارچوبی درست و سنجیدة زبانشناسی در دست نیست که بتواند زبانی را برتر و یا بدتر بداند! چنانکه زبان انگلیسی گرچه در روزگاران پیشین زبان زور و بندگی و یوغ (استعمار) بود ولی امروزه زبان دانش است و هیچکس بینیاز از فراگیری آن برای دستیابی به دانشهای روز نیست، زبانی است پُر از واژههای فرانسوی و لاتین و آلمانی و جز آن. زبانشناسان میگویند که کمابیش تنها 20 درصد میتوان واژههای سرة انگلیسی در آن پیدا کرد .
ازسوی دیگر، از کارهای پژوهشی فرهنگستان یکی باید این باشد که همة واژههای فارسی و ایرانی را در یک پژوهش درست و سنجیده گردآوری کند و با این کار به اینگونه سخنان بیپایه برای همیشه پاسخ دهد.
* مولف در بخشی از کتابش زبان فارسی را زبان دیگر (و نه زبان دوم) شاعرانی همچون مولانا، صائب و حتی شهریار میخواند و از این حیث سعی میکند بر ترک بودن این افراد پافشاری کند. نظر شما راجع به موضع مولف در اینباره چیست؟
__ سخنورانی چون صائب تبریزی و خاقانی شیروانی و نظامی گنجوی و شهریار و دیگر سخنسرایان درگذشتة آذربایجانی چنان که از سرودها و گفتههایشان برمیآید، پیش از همه چیز، ایرانی بودهاند و سپس تُرک زبان. زبان فارسی برای آنان زبان دیگر نبوده است. بلکه زبان رایج میهنی و زبان دانش و دانشوری آنان بوده است و چیرهدستی آنان در زبان و ادبیات فارسی در نوشتهها و سرودهایشان ، خود نشانگر نادرستی دیدگاه نویسندة کتاب است. سرودههای آنان سرشار است از ایراندوستی و میهنپرستی(نه شوونیستی !). نویسندة دادخواه را به غزلی که شهریار شیرین سخن به نامِ «آذربایجان» سروده است، فرامیخوانیم: [پر میزند مرغ دلم با یاد آذربایجان – خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان ، .... تا باشد آذربایجان پیوند ایران است و بس – این گفت با صوتی رسا «فریاد آذربایجان» ...].
* نویسنده، زبان مردم آذربایجان را ترکی میداند و در بخشهای متعددی از واژه ی «ترکان» استفاده میکند. آنچنان که ترکی در ذهن مخاطب از حوزهی یک زبان خارج شده و ماهیتی قومی پیدا میکند. پرداختهای اینچنینی در شرایط فعلی که کشورمان از چپ و راست آماج هجمههای فرهنگیست، چه جایگاه و تاثیری میتواند داشته باشد؟
__ نخست باید بگوییم که دشواژة ناپسندِ «نژاد و زبان ناب و سره» پدیدة نافرخندهای است که از سدههای پیشین آغاز شده و در زمان آدلُف هیتلر به اوج رسیده است و ابزاری است برای بهرهبرادری در سمت و سویِ رزمآهنگ سیاسی که در گوشه و کنار جهان به چشم میخورد. به سخن دیگر، هیچ تیره (قوم) و مردمی (ملتی) و زبان و فرهنگی در جهان یافت نمیشود که «دستنخورده، ناب و سره» باشد. مردم در این جهان ناگزیر از پیوند و بده و بستانِ درونمرزی و فرامرزی هستند. در این پیوند، هم تخم و نژاد از رهگذرِ پیوند زناشویی و مانند آن به هم میآمیزند و هم زبان و فرهنگ و هنر از رهگذرِ وامدهی و وامستانی باهم آغشته و سرشته میشوند. کشور ایران از دیرباز آمیخته از نژاد و زبان و فرهنگهای بومی و درون مرزی و برونمرزی بوده است و تاریخ و جهانشهری (تمّدن) آن در فرهنگ و جهانشهریِ جهان جای پایی دارد و از جهانیان هم وامگیری کرده است. هممیهنان تُرک و آذربایجانی مانند دیگر تیرههای ایرانی (کُردستانی و لُرستانی و خوزستانی و عرب و فارس و بندری و بلوچستانی و سیستانی و خراسانی و مازندرانی و گیلانی و دیگران) همواره ایراندوست بوده و هستند و پدیدههای ناپسندی زیر نامِ «جداسری و جداییخواهی در چارچوبِ نامِ استقلال قومی» بافته و تافتة بیگانگان است. نباید به این سخنان یاوه و بیهوده گوش فراداد. شاید چاپِ این چنین کتابی پیامدِ نادرستی داشته باشد. گرچه این پیامد به اندازهای ناچیز است که گویی چکاندن اندک زهری است برای آلودن دریایی. آب دریا این اندک آلودگی و پلیدی را میشوید و ناپاکی را میزداید و پاک میکند.
* مولف در این کتاب، پس از بیان تئوریهای خود، بیشتر صفحات کتاب را به تکفیر برخی از زبانشناسان و زبانپژوهان گذشته ایران اختصاص داده و با لحنی تند که بعضا با فحاشی همراه شده، فعالیت آنان را زیر سوال میبرد. به نظر شما افزودن چنین بخش طویلی به بخش نخست که به بیان تئوریهای زبان شناسی اختصاص پیدا کردهاست و داعیهی علمی بودن دارد، کار صحیحی بوده است؟ __ کسانی که در این کتاب به باد دشنام و ناسزا گرفته شدهاند، همگی از بزرگان و دانشمندان این سرزمین هستند هرچند با خواست و آرمان گوناگون(درست یا نادرست) و تا جایی که من آگاهی دارم همه از این جهان رخت بربستهاند. سخن گفتن دربارة کسانی که درگذشته اند و دستشان از این جهان کوتاه است و از خود توان هیچگونه زرمآهنگی (دفاعی) ندارند، بس ساده و آسان است. دشنام و ناسزا گفتن دربارة مردگانِ بیسپر(بیدفاع) و بر تخت نشاندن پندارهای ناسنجیدة خود، بیهوده و بیپایه است. آیا تاکنون نویسندة گرامی به پیشینة خود به درستی نگریسته است؟ براستی ایشان دانشگاهها و فرهنگستانها را نیز به باد ریشخند میگیرد و چنان مینماید که هرچه به کام او خوش نیاید نادرست است و خود دارای همهگونه دانش است و در همه چیز و کاردان و کارشناس! و دیگران هیچاند و پوچ؟!
* جایگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بهعنوان رفیعترین نهاد فرهنگی کشور در انتشار این کتاب، چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا انتشار چنین آثاری نیازمند بررسیهای کارشناسانه در سطح دانشگاههای معتبر کشور نیست؟
__ چاپِ نوشته و دیدگاهِ گونهگون و پاژگونه و وارونه(مخالف و متفاوت) چندان آسیبی نمیرساند. امّا نوشتههایی که بهانة بیراهی و گمراهی کسانِ ناآگاه و کمدانش شود و بهویژه در زمینة شناخت چیستی پیشینة مردمی (هویّت ملّی) و میهنی سخنبرانگیز باشد، بهتر است پیش از چاپ، ازسوی کارشناسان و کاردانان (صاحبان تخصّص) در دانشگاهها و بنیادهای دانشپژوهی کشور بررسی شود و سره و ناسره در آن آشکار گردد. به دیگر سخن، کارپردازی (ممیّزی) این گونه کتابها باید به دست کارشناسان کارا (اهل فنّ) انجام گیرد و سپس پروانة چاپ داده شود.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 نک. جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، نشر پیکان، تهران، 1380، ص 21 به بعد. 2 افغانستان به بهانة «پیماننامة ننگینِ پاریس» میانِ ایران و انگلستان، در سالِ 1273 هـ.ق، زمان ناصرالدین شاه از ایران جدا شد. 3 نک. 1) فرهنگ واژههای فارسی سره برای واژههای عربی در فارسی، نشر مرکز، تهران ، 1366 . (چاپ هفتم: فرهنگ واژههای فارسی سره برای واژههای عربی در فارسی معاصر). 2 ) فرهنگنامة پارسی آریا، گردآوری ج. دانشیار ، با دیباچة استاد دکتر جلالالدین کزّازی ، انتشارات فرهنگ مردم ، اصفهان ، 1386 . 4 فرهنگ واژگان ترکی در فارسی، محمد مرادزاده ، انتشارات ضریح آفتاب ، مشهد ، 1384 ، نک. ص یازده مقدمه. 5 فرهنگ واژههای ترکی و مغولی در متون فارسی ، عزیز دولتآبادی ، انتشارات دانشگاه تبریز ، 1386 ، نک. ص سی و پنج مقدمه . 6 فرهنگ واژه های کهن در زبان امروز آذربایجان ، محمدرضا شعار ، انتشارات بنیاد نیشابور ، تهران ، 1378. 7 به آذربایجانیها شادباش باید گفت ! زیرا که به تازگی «بنیاد پژوهشی شهریار» (وابسته به فرهنگستان زبان و ادب فارسی) در تبریز بازگشایی شد و یکی از مادههای پژوهشی (اساسنامه) آن «پژوهش در زبان و ادبیات ترکی» خواهد بود. 8 نک. فرهنگ وِبستِر : New Webster’s Dictionary and Thesaurus of the English Language, 1994, p. xv .
گزارش و گفتگو: هادی حسینینژاد
این گونه متخصصان که دروغهای بسیاری در مورد زبان فارسی و زبان اقوام موجود بوده و دم نزده اندکارشان سیاسی است.این شخص اگر زبان شناس هم باشد وضعیت شوینستی حاکم بر کشور را رد کرده است و خواستار سانسور زیر عنوان تخصص است ملایان هم شکنجه را حد شرعی نامیده اند.در ضمن اگر این فرد کار غیر علمی کرده است ایشان بیایند ووظیفه ملی خود را بدرستی انجام دهند و نتیجه را هم منتشر کنند.آن قدر این بخش از دانشگه های ما ضعیف است که من اصلا فکر نمیکردم ما بخش زبان شناسی هم داشته باشیم.درکتاب تاریخ دیرین ترکان ایراناز دکتر محمد تقی زهتابی ترجمه تلخیص علی احمدیان سرایچاژ اول ۱۳۸۱صفحه۶۳ مقایسه زبانشناسی ترکی آذربایجانی و زبان سومری انجام گرفته است که شباهتها انکار ناپذیر استدر ایران مراجع دانشگاهی همگام با دولت یافته های علمی راجع بتاریخ ترکان ایران را سانسور میکنند و وارونه هم نشان میدهند
آقای صدیق اگر مدعی هستند ابتدا درس بخوانند ، بعد از این که حایز شرایط شدند و رتبه هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی یا دانشگاه معتبر دیگری را کسب کردند بیایند وسط.
دوم اینکه دانشگاه های مهمی چون شهید بهشتی/ صنعتی شریف /تهران/ علامه و... از نهادهای اکادمیک کشور هستند. شما و دوستانی که به آنها استناد دارید و عقده کم سوادی با استناد مدارک پولی یا دکتری افتخار یخود را پروفسور می نامند با استناد به کدام اثر، نوشته،مدرک تحصیلی، مقاله ثبت شده و... بقیه را ضعیف می دانید.
شما کم اطلاعی خودتان را به حساب ضعیف دیگران می گذارید و فکر ممی کنید که هرچیزی که شما بدانید صحت و اعتبار دارد و عالم و ادم دور مدار شما می چرخد.
جهت اطلاع شما باید بگوییم علاوه بر بهشتی، دانشگاه تهران و تبریز نیز رشته زبان های باستانی را دارند.
مطلب آخر اینکه گیریم در ایران ادعاهایی که شما در مورد ترکان می کنید سانسور می شود، آیا یک ژورنال معتبر تاریخی امروزه سراغ دارید که بگوید سومری ها ترک بوده اند؟ مگر اینکه بگویید در اروپا و امریکا هم شونیسم فارس نمی گذارد ...
اصولا وبلاگهایی که نظرات خوانندگان را منشر نمیکنند و پس از سانسور مدیر وبلاگ منتشر میکنند سانسور چی هستند من در وبلاگ خودم هیجگاه این کار را نمیکنم
با درود فراوان
اتفاقا پاسخ به پیرمرد اوغوز دیوانه کاری است شایسته که کمبود آن بیش از پیش احساس می شود.
پاینده ایران
جو اریا بازی که از اروژا شروع شد تحقیقات باستان شناسی را مسموم کرده است مثلا قبل از آمدن اریاییها به ایران اقوام غیر آریایی بسیار ژیشرفته هم در ایران موجود بود که آریاییان مهاجر در برابر آنان وحشی بودند به این وحشی بودن آنان حتی بطور ضمنی در شاهنامه هم اشاره شده است.مثلا نام اسکو در قدیم در زبان ماننایی اوش قایا بوده است یعنی سه تخته سنگ بزرگ.مثلا در لشگر کشی سارگون دوم در هفتصد و چهارده قبل از میلاد دژ اوش قایا در شرق دریاچه ارومیه و دامنه غربی سهند نام برده میشود.در اینجا لازم است به پستی پان فارسها ...اشاره کنم.در تبریز محله ای بنان آخما قایا وجود داردیعنی صخره آویزان شده.یکی از اهالی خودکشی کرده بود و روزنامه نگار پان ایرانیستی برای سرکوب مردم ترک نوشته بود در احمقیه یکی خودکشی کرد.این رذالتها فقط مبین فرهنگ فاشیستی و برای آزار است
دوست عزیز از سارگن دوم رسیده اید به احمقیه و اخماقیه.جقدر ذهن تان آشفته است!!!!
مگر از تمدن ماننا ها چه چیز مانده است که در مورد باید صحبت شود؟ ارانسکی می گوید هر جای تاریخ نقطه مبهم و سیاهی باشد مورخان پان ترکیست انگشت می گذارند و می گویند اینها ترک بوده اند... عزیز من. ترکها در چند هزار سال پیش در آذربایجان اصلا ساکن نبوده اند. وقتی ترکها برای مهاجرت به آناتولی تز آسیای میانه مهاجرت می کنند و می آیند که در دوره سلجوقی و بعد بوده است چگونه می گویید در چند هزار سال پیش در این ناحیه بوده اند.
هردوت و مورخان یونانی و آثاری که از آنان به جا مانده است حتی یک بار از قومی به نام ترک یا با مشخصات ترک در منطقه آناتولی،قفقاز و ایران یاد نکرده اند. بر عکس هردوت می نویسد مادها را در قدیم آریایی می نامیدند.
برای آگاهی بیشتر تز تحریفات صدیق در این زمینه به این پست مراجعه کنید:
http://howiyat.blogsky.com/1389/12/23/post-10/
چرا درباره تمدن مانناها سکوت میشود؟آثار باستانی بدست آمده از زیویه؛حسنلو؛وو مجیذ تپه موید این نکته اند که جغرافیای آذربایجان کنونی در هزاره دوم وسده های نخست هزاره اول پیش از میلاد یعنی در دوران ماننایان کانون یک تمدن عالی بوده است. این تمدن در قلمرو کنونی ایران پس از شوش یا تمدن چند هزار ساله ایلامی کهن ترین تمدن ایرانی بوده است و چنانکه برخی محققین نیز گفته اند یکی از منابع الهام و اقتباس تمدن پارس یا هخامنشی بوده است.دلیلش تبلیغات پان آریائیسم اروپایی است با این که زرتشتی گری در سرزمین ماننا پدید آمده استچرا آنان که این همه به اوستا ارزش قائلند و آن را ترجمه کرده اند و بزرگش نموده و یک اثر فارسی جا میزنند درباره تمدن ماننا سکوت میکنند و در باره قوم اصلی و محیطی که این اثر پدید آمده است کمتر مینویسندیک علتش این است که اینها مادها را آریایی عنوان میکنندو معنقدند که تنها آریاییان میتوانند تمدن پدید آورنددیاکونوف هم به این دروغ اریا پرستانه در مورد مادها اشاره کرده است اریاییها هیچ وقت موفق به نفوذ به سرزمین ماننا نشدندیعنی قلمرو آذربایجان کنونی وهمدان تمدن عالی داشته است که قبایل وحشی اریایی بلحاظ فرهنگی بسیار عقب مانده تر بده انداینان فرهنگ کتابت وو خط و غیره را در طول اعصار متمادی از ایلامیان گوتیان و اواوبیان و کاسیان و ماننا اموختنداین گونه اریاپرستان مثل کسروی تئوری داده اند وبرای اثبات آن چرندیات بافته اندمثلا کسروی حاکم شدن زبان ترکی را بعد از مغول میداند وبرای این امر همتاریخ سازی کرده است.دیاکونوف مادها را غیر آریایی میداند.در حکومت شوروی هر کسی که از تمدن ماننا صحبت میکرد ضد کمونیسم و پان ترکیست نامیده میشد و به سیبری منتقل میشد و این باعث شده است که خط اریا پرستی و استحاله زبانهای غیر روسی تشدید شود لاجرم آنها بر ضد حقیقت تحریف تاریخی میگستردنددر این مورد در مورد ترکان تاتار چچنها تبعید کل ساکنان از حمل زندگی خود در زمان استالین اجرا شدوهمه قوم بدور از خاک خود تبعید شدندبرای آریایی قلمداد کردن مادها لازم بود در مورد ماننا و گوتی ها سکوت شود و تاریخ را تحریف کنند.لازم بود رابطه ای بین اریاییان و زرتشت پدید آورند تا وانمود کنند زرتشتی گری هند و اروپایی است
بدوران وحشی گری آریاییان در ورود به ایران بطور سمبولیک در شاهنامه هم اشاره شده است.کیومرث شاه ایشان لباس نداشته است و پوست پلنگ میپوشیدولی اقوام مقابل او همه چیز و وسایل نظامی داشتند که در شاهنامه آنها را دیو نامیده اندو در اخر شاه از دیوان نوشتن و غیره میآموزد//بپوشید تن را بچرم پلنگ/که جوشن نبود و نه آیین جنگ یعنی از جنگ کردن چیزی نمیدانست حتی لباس هم نداشت // به گیتی نبودش کسی دشمنا/ مگر بدکنش ریمن اهریمنا /یکی بچه بودش چو گرگ سترگ/دلاور شده با سپاه بزرگ/سپه کرد و نزدیک او راه جست/همی تخت و دیهیم کی شاه جست///پذیره شدش دیو را جنگ جوی/سپه را چو روی اندر آمد بروی/اخبار جنگ به سیامک پسر کیومرث هم رسیده است و در جنگ حاضر است/سیامک بیامدبرهنه تنا/ بر آویخت با 7ور آهرمنا//اوضاع بسیار عجیب و غریبی است شاه و پسرش نه لباس و نه سلاح و نه جوشن یعنی لباس جنگ ندارندولیکن دیو وحشی همه چیز دارداین چگونه شاهی و آن چگونه دیوی است؟ این اشاره بدوران وحشی گری اریاییان است حالا کیومرث در جنگ پیروز میشود و از دیو نوشتن میآموزد/یکایک بیاراست با دیو جنگ/ نبد جنگشان را فراوان درنگ/ کشیدندشان خسته و بسته خوار/بجان خواستند آن زمان زینهار/که مارانکش تا یکی نو هنر/بیاموزی از ما کت اید بر/چو آزاد گشتند از بند او/ بجستند ناچار پیوند او/ نبشتن بخسرو بیاموختند/ دلش را بدانش بر افروختند این هم از اریاییان تمدن ساز ولی در واقع مهاجمان وحشی مانند مغولان که در تمدن ایرانی تحلیل رفتند و امروز قوم فارس نداریم و لی قوم ترک آذربایجانی و کرد و غیره باقی است
قبلا هم گفته ام بدون اطلاع حرف می زنید.
در شاهنامه کیومرث نخسیتن انسان است و به طور سمبلیک نماد دوران انسان های نخستین به شمار می رود. عزیز من قرار نیست اولین انسان لباس داشته باشد. تمدن و لوازم متمدنانه به مرور اختراع شده اند.
دیو ها در شاهنامه دیو هستند. اصلا انسان نیستند. موجودات افسانه ای که همه چیز می توان به آنها نسبت داد.
بیچاره پان ترکیست ها از فقر تاریخی کارشان به جای رسیده برای این گه ثابت کنند از چند هزار سال در این خاک بوده اند به دیو بودن هم راضی هستند.
شما این فرضیه را تبدیل به یک نظریه کنید لطفا ببرید به یکی از ژورنال های تاریخی در یکی از کشورهای جهان تحویل دهید جهت چاپ. به بینید به شما چه می گویند!
شما شاید ادعایی نداشته باشید ولی از صدیق که مراد شما باشید حتی یک مقاله علمی پژوهشی که سهل است یک مقاله علمی -ترویجی هم به ثبت نرسیده است.
برابر مقررات هیئت های علمی دانشگاه ها باید سالانه دو مقاله علمی -پژوهشی داشته باشند. شما که به این می گویید استاااد....
پان ترکها واقعا زده اند به سیم آخر. الحق که دیو سیرت هستند...
زنده باید ایران
اگر ترکان از اسیای میانه آمده باشند و آذربایجان را ژر کرده باشند باید هاژلو گروه های آسیای میانه در بین آذربایجانی ها و نه در بین ایرانیها دیده شود.
Y-chromose haplogroups
ولی این هاژلو گروه ها نه در ایران و نه در آذربایجانی ها دیده نمیشود و ترکیب ژنتیکی آذربایجانی ها با همسایه های آنان یکی است.مثلا شما نمیتواند بگویید ترکان که در همان زمان ارمنستان و تمام ایران را اشغال کرده بودند وفقط در آذربایجان ماندند و این باید خودش را دزر ژنتیک مردم نشان دهد ولی ما این را در ژنتیک مردم آذربایجان نمیبینیم.این نشان میدهد که ادعای شما غلط است ژنتیک علوم طبیعی است ولی تاریخ علوم انسانی است علوم طبیعی قطعیتش خیلی بالاتر از علو م انسانی است
ظاهرا منظور شما هپلو گروپ بوده است.
در مورد زنتیک مردم آذربایجانب باید بگویم بله ژنتیک مردم آذربایجان با ترکان آسیای میانه کاملا متفاوت است. شاخص R12 که شاخص مردم سفید پوست آریایی است در کروموزوم مادری ما آذری ها مانند سایر ایرانیان موجود است.
این به آن معنا است که آذری ها از نظر تباری و ژنتیکی ترک نیستند و فقط زبان شان در گذر سال ها تغییر کرده است. آزمایش های ژنتیکی متعدد از جمله پروژه دکتر اشرفیان بناب از دانشگاه کمبریج نیز این را تایید می کند.
به همین خاطر است که اصطلاح ترک در مورد مردم آذری صادق نیست در نهایت ترک زبان بودن به صحت نزدیک تر است.
ترکانی که به این خطه هجوم آوردند و اغزا روند آن از دوره غزنویان بود و تا میانه های صفوی در اعصار مختلف ادامه داشت به مرور زمان در جمعیت مستحیل شدند و از میان رفتند که محدوده وبلاگ جای بحث آن نیست. از شما دعوت می کنم تاریخ آذربایجان فیروز منصوری محقق آذربایجانی را در ای ن مورد مطالعه کنید.
تحقیق دکتر اشرفیان بناب در ژورنالهای علمی چاپ نشده است فقط در ایران ژان ایرانیستهای اریامهری سر و صدای بی خودی و غیر علمی کرده اند.بعدا هم از موضع اولیه خود عقب نسشته است و اعلام میکند که ممکن است ایرانیان ژانزده در صد آریایی باشند و این هم حرف غیر علمی است ایشان اگر چنین ادعایی دارند بیایند و بگویند که کدام هاپلو گروه آریایی است تا بررسی دقیقتر باشد.
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/10/1/59.html
اعتراض دیگری بحرفهای غیر علمی اشرفیان بناب
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/10/3/61.html
معمولا گروه های همسایه جغرافیایی ژنتیک مشترکی دارند با این که بزبانهای مختلف صحبت میکنند.این تشابه در یافته اشرفیان بناب صرفا فقط همسایگی را میرسانددر تحقیق زیر اعراب همسایه بختیاری با آنها شباهت ژنتیکی بیشتری دارند تا با همزبانهای دور از منطقه خود.
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/10/4/69.html
پروژه دکتر اشرفیان بناب از سوی دانشگاه کمبریج پذیرفته شده بود و چنین پروژه هایی با چنین هزینه هایی تحت یک مقاله ایندکس می شوند. مهم تر حرف آقای بناب در این کار این بود که ایرانی ها از نظر ژنتیکی به هم و پیوند داشته و نزدیک اند. این بهاین معنا است که ریشه مادری از یک تبار است.
در کامنت دوم از یک احتمال نژاد نتیجه زبانی می گیرید که گزاره های این قیاس کاملا معیوب است. شما می خواهید بگویید در آذربایجان زبانی ترکی ازلی بوده است. یعنی از ابتدا حضور داشته . اگر اینقدر مطمئن هستید به جای این همه جمله بافی و صغری و کبری یک کتاب بیاورید یا یک نمونه شعر اثر یا سنگ نوشته یا و... که متعلق به آذربایجان باشد و و به زبان ترکی.
مسلما نمی توانید چیزی بیاورید ولی من دهها کتاب، شعر،دیوان و برایتان یم آوریم که به زبان فارسی در آرذبایجان است. نه تنها آذربایجان به قدر کافی دیوان و دستک و شعر در عثمانی سراغ داریم که به فارسی باشد.
البته حقوق بشر لقلقه زبان شما شده و رویدادهای تاریخی را هم با حقوق بشر می سنجید و به زعم خودتان اگر نتیجه هم به میل شما نباشد از پیش معلوم می کنید که باطل است چون با حقوق بشر سازگار نیست. مسئله اینجاست که معنای حقوق بشر را هم درست نمی دانید.
دوستان و اساتید شما حتی در زمینه حقوق بشر هم صاحب نظر نیستند چه برسد به تاریخ. در ضمن شما اگر اینقدر مطئمن هستید از خودتان اینن دعاها را تبدیل به یک مقاله علمی ثبت شده بکنید تا بهتر بتوانید توی سر دیگران بزنید.
راستی صحبت بنده راجع بخط پدری است تا نشان دهم اگر ترکان آسیای میانه در آذربایجان ساکن شده اند با بررسی ژنتیکی مشخص کنیم.ما ژن ژدری از آسیای میانه در مردم آذربایجانی نمیبینیم. این نشان میدهد اگر هم تغییر زبانی بوده باشد که نیست این تغییر زبان با زور و شمشیر نبوده است.به هر حال نتیجه تاریخی هر چه باشد کوشش اعضای این وب سایت ضد حقوق بشری است و نشانه از بقایای فاشیسم آریامهری است
اقای افشا که اینقدر سنگ حقوق بشر را به سینه می زنی!
شما خیال کردید که بقیه انسانها گوش دراز هستند و نمی فهمند که شما یک تجزیه طلبی که مثلا می خواهی در این قالب افکار احمقانه خود را بروز دهی؟
شما اگر واقعا طرفدار حقوق بشر بودید که رهبر معنوی تان حسین دوزگون یا صدیق با سپاه پاسداران کار نمی کرد. ایشان مدعی هستند که ناشر و مترجم آثار آیت الل خمینی و از عملان صدور انقلاب اسلامی هستند.در مقاله ای در روزنامه شرق مخالفانش را به سکولار بودن متهم می کند و به آنها انگ ضد دین می زند تا خودش را زیر لوای دین پنهان کرد باشد.
این از رهبر و مرشد شما
اقای علی رضا اردبیلی هم که در پست زیر دیدید که چه دسته گلی به آب داده اند. شمایی که ژست حقوق بشر می گیرید هم از تجاوز به زندانیان زن حمایت می کنید و از این بابت خوشحال اید؟ اصلا به قول سیاوش دادگر معلوم نیست که چنین واقعه ای رخ داده ولی شایعاتی است با این وجود شما ها که بتازگی کلماتی مانند حقوق بشر و دموکراسی یاد گرفته اید و تکرار می کنید از این حادثه خوشحالید و در صفخات رسمی فیس بوک م اعلام می کنید.
اقای صالح ایلیدریم دیوانه پان ترکی است که یک حزب تک نفره دارد. در گوناز گفته است که ندا آقا سلطان توسط اصلاح طلبان و سبز ها کشته شده.
ای کاش در فیلم پایان نامه از وجود این احق دلقک استفاده می شد.
پس ببین افشا پیش ما معلق بازی نکن. شما ها رسوا تر از این حرفا هستید
افشا خان چرا در مورد گفته های علیرضا اردبیلی اظهار نظر نمی کنی؟ ایشان می گوید مردم فارس نژادی هستند که یک کوروموزم کم دارند. این نژاد پرستی هست یا نه؟؟ حتی نازی هم چنین توهماتی نداشتند. چرا حقوق بشر دوستی شما اینجا بیکار می شود؟/ چرا در وبلاگ تان علیه این حرف ها موضع گیری نمی کنید.
ایشان میگوید حسنی امام جمعه از قهرمانان ملت آذربایجان است. چرا واکنشی ندارید؟
آیا این ها را در راستای حقوق بشر میدانید؟
چرا در همین وبلاگ در زیر پست مربوط علیرضا اردبیلی کامنتی ندارید/ ؟
چرا در زیر پست کاوه بیات کامنتی ندارید/
شما ادعاایتان هم دروغ است. بروید دنبال کارتان عزیزم
در مورد نژاد ما نژاد ترک و یا نژاد فارس نداریم این حرفها خرافه و ضد علمی است انسان فقط یک نژاد دارد.این که عده ای پان ایرانیست میگویند ترکان نژاد زرد هستند حرف غلط و برای سفسطه ایده های پان ایرانیستی خودشان استبرای دانستن بیشتر در مورد نژاد لینک زیر را ببینید
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/10/20/81.html
در ضمن اشرفیان بناب آن چنان در مورد مشترک بودن خط مادری ایرانیان میگوید که آدم عامی فکر میکند که فقط یک خط مادری در ایران موجود است در صورتی که فقط در غرب ایران بیش از شش خط مادری دیده میشود
در لینک زیر خطهای مادری غرب ایران دیده میشود
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/10/14/79.html
با نگاهی به نقشه هاپل. گروه های مادری ایران که شامل HV,U,J,T, H,K در نقشه است و بناب این را مادر مشترک برای ایرانیان در نظر گرفته است میتوان گفت همه ملل عالم خط مادری یکسانی دارند که چیزی به معلومات علمی ما نخواهد افزود.
ایرانیان قبل ازآمدن اریاییان - اگر اریایی موجود باشد و دروغ و موهوم نباشد- قبلا تمدنی و حکومتی و سننی برای خودشان داشتند ریشه سنن ملی بقبل از اریا هم بر میگرددمثل جشن نوروز و جشن یلدا
در ضمن از دوستان فهیم تقاضا دارم بنده مسئول هر گفته علمی و یا غیر علمی دیگران نکنند اگر کسی اظهار نظر غیذ علمی بکند بنده مسئول نیستم
اولا این حرف پان ایرانیست ها نیست یک واقعیت است که ترکان واقعی زردپوست اند و دارای چهره مونگولوئید و زبان شان از شاخه تونگوزیک خود پان ترکها هم در ترکیه بین باور دارند. برای نمونه نیهال آتسیز از همین کسان بود.
دوم اینکه ما هم می گوییم چیزی به اسم ترک در ایران وجود ندارد و چیزی به اسم فارس هم نیست. چون کسی در ایران خود را فارس و یا از ملیت فارس و از این اراجیف نمی داند.
نکته آخر چطور است که شما در همه حوزه ها دم از حقوق بشر، ضد نژادپرست بودن و دموکراسی می زنید به هم فکران خودتان که برسد می گویید بمن مربوط نیست. اتفاقا بیشتر بشما مربوط است. تا زمانی که بعنوان یک فرد طرفدار حقوق بشر و دموکراسی و فردی ضد نژادپرستی علیه این افراد موضع گیری رسمی در وبلاگ خودتان نکنید با ما در مورد حقوق بشر وارد دیالوگ نشوید. چون ما حس می کنیم موضع شما دروغین و ابزارگرایانه است
در پاسخ افرادی که تا فردی درمورد زبان مادریش صحبت می کند فوری به آن انگ جدایی طلب بودن می زنند باید بگویم که من جدایی طلبم یا تو که داری به من توهین می کنی ؟
کدام توهین بزرگتر از این است که به کسی بگویی پایه ی انسانیت خود یعنی زبانت را رها کن ؟
من که فقط دارم راجع به ویژگی های خودم صحبت می کنم و می خواهم خودم را بهتر بشناسم و بهتر فکر کنم تا دوست باشم و پایه های دوستیم را محکم کنم آنگاه تو هم توهین می کنی هم توهین را به من ربط می دهی ؟ امام علی ( ع ) امام بزرگ شیعه یان می فرمایند : خود شناسی پایه ی خدا شناسی است و پیامبر اسلام ( ص ) می فرمایند : همه ی اقوام با هم برابرند و حقوق یکسانی دارند ، فرهنگ و زبان همه ی اقوام محترم است و فردی که خود را مسلمان می نامد نباید بر مسلمان دیگر توهین نماید .
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) حق آموزش زبان تمام اقوام ایرانی طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران( اصوا 15 و 19 ) آزاد گردید و به اعمال غیر انسانی رضا قاطرچی پایان داده شد ، اما باز برخی که هنوز پیرو مریدان خود یعنی رضا قاطرچی ، کسروی و . . . هستند چشم دیدن این کار ارزنده ی و ثمره ی انقلاب اسلامی را ندارند و با تهمت زدن به اقوام مختلف ایران و خوارشمردن فرهنگ و تاریخ آنان آرمان های انقلاب اسلامی را خدشه دار می نمایند . البته مشکلی نیست چون مردم فهیم ایران اسلامی می دانند که منابع مطالعه ی این افراد همان منابعی است که استعمار برای آنان نوشته ، تاریخ آنان همان تاریخ 2500 ساله ی انحرافی است و هدف آنان چیزی به جزء ایجاد مشکلات داخلی و انجام ماموریت خود یعنی کارهایی که استعمار پیر می خواهد انجام دهد، نیست و اما باید بگویم تمام ملل ایران تا آخرین نفس از میهن مادریشان در برار استعمارگران دفاع خواهند کرد و آنها کور خوانده اند و نمی توانند با این اعمالشان انقلاب ما را خدشه دار کنند .
شما هر کاری دوست دارید بکنید. اصلا نه شما نه ایل و طایفه تان اهمیتی ندارید این یک
دوم اینکه خوب بلدید مثل کمونیست تان صدیق هر جا کم آوردید به صحرای کربلا بزنید و از امام و انقلاب مایه بگذارید.