«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

پان ترک ها بزرگ ترین کمپانی توهین به مردم آذربایجان هستند


قبلا هم بارها دیده ایم که پان ترکان زیاد هم از مورد توهین قرار گرفتن ناراحت نمی شوند. آن ها سعی می کنند این مسئله را تبدیل به بهانه های کنند تا به اقدامات غیرقانونی خود مشروعیت ببخشند.
ولی اگر کسی به اینها توهین نکند چه؟ هیچ میهن پرستی نیست که بخواهد به بخشی دیگر از مردمش توهین روا دارد. اما پان  ترکان بی ریشه این کار را میکنند. آن به نام های مختلف صفحات فیس بوکی، وبلاگ و سایت می سازند و به ترک زبان های ایران به نام فارس زبان توهین می کنند یا جوک می سازند و بعد همان جوک ها را نزد بقیه می برند تا مردم را تحریک کنند. این است شیوه رذیلانه پان ترکان.
در یک اقدام جدید، یک کامنت نویس پان ترک در یکی از پست به نام قومیت گرا کامنتی گذاشته است، و در یک پست دیگر به نام کورش کبیر و مثلا آدمی ملی گرا به ترک ها فحش داده است تا پس از تایید بتواند از آن به نفع خود استفاده نماید.
من تصویر این دو کامنت را که از آی پی های یکسانی ارسال شده را به عنوان سند بی حیایی و بی اخلاقی پان ترکان بی هویت در وبلاگ درج می کنم.


پان ترکان بزرگ ترین دشمن آذربایجان و مانع توسعه این منطقه هستند، آن ها را از آذربایجان بیرون کنیم

رضا براهنی میگوید در زندان های ایران به او تجاوز شده

خجالت



خجالت هم چیز خوبی است آقای براهنی. حیاء هم بهتر است در وجود هر انسانی باشد. 
این یک جمله را گفتم تا به این موضوع بپردازم که چرا این پیرمرد که در صدای امریکا مدعی شده بود معلمش او را مجبور می کرد تخته سیاه بلیسد تا جریمه فارسی حرف نزدنش باشد، این گونه آبروی و عصمت خود را به راحتی به حراج می گذارد.
پرویز ثابتی مقام امنیتی زمان شاه، در خاطراتش می نویسد، از طرف نیویورک تایمز آمده بودند در خصوص وضعیت حقوق بشر. خبرنگار به من گفت نویسنده ای به اسم براهنی به ما گفته است در ساواک من را از پنکته سقفی آویزان کرده بودند و در حالی که می چرخید از پایین به من تجاوز می کردند!
ثابتی در برنامه افق صدای امریکا یکبار دیگر به این موضوع اشاره کرده است.

شما قضاوت کنید که این براهنی چقدر می تواند متوهم و دیوانه باشد که چنین دروغی را در خصوص خودش شایع سازد. اصلا چنین وضعیتی که ایشان توصیف می کنند، ممکن و شدنی است؟

می دانیم که براهنی یکی از نخستین کسانی بود که اروتیسم را وارد داستان نویسی ایرانی کرد. ایشان از اول هم توهمات جنسی زیادی داشتندو ظاهرا داستان پنکه هم یکی از توهمات ایشان است. همانطور که زبان مادری و قضیه تخته لیسی اش تهمی بیش نیست.
ولی آقای براهنی آبرو چیز خوبی است و از هر دارای ارزشمندتر. شما آبروی خودتان را با دست خودتان برده اید. فساد اخلاقی و جنسی شما به ویژه در کلاس های داستان نویسی و نرد عشق پیری باختن با شاگردان دختر آن هم به آن اوضاعی که خود بهتر می دانید، ادعای مورد تجاور قرار گرفتن توسط ساواک و... و دهها بیماری جنسی دیگر که می توان در داستان های شما یافت آبرویی برای شما نگذاشته است. اعتبار کاذبی هم که به عنوان داستان نویس بدست آورده بودید، در چند سال گذشته شدیدا افت کرده است. امروز خواننده ها و هواداران شما تنها عده ای معدود بوزقورد یا کرم خاکستری هستند که خودتان به وجود آورده اید و بهتر است تا آخر عمر بدانها اکتفا کنید.
مطمئن باشید با دروغ بافی هایتان بعدها قضاوت خوبی در خصوص شما نخواهد شد. 

دیالوگ های تکراری- بخش یک


گفتگویی خیالی میان دو آذربایجانی میهن پرست و قومیت گرا

 

-         قومیت گرا: ما تورک هستیم، چرا در این کشور به هویت، اقتصاد و فرهنگ ما توجه نمی شود؟ چرا نباید به زبان خودمان بخوانیم و بنویسم و تلویزیون داشته باشیم؟

-         میهن پرستاینقدر شتابزده و هیجانی صحبت نکن دوست عزیز. ما آذربایجانی و شهروند ایران هستیم و وفاداری ما نسبت به دولت- ملت ایران است. وقتی از آذربایجانی بپرسند کجایی هست اگر خارج از ایران باشد پاسخ خواهد داد ایرانی و اگر در داخل باشد نام شهر خود را می گوید. ترک بودن صفتی است از بیرون تحمیل می شود.

زبان محلی ما ترکی آذربایجانی است و زبان ملی مان فارسی.این چیزی است که در طی قرون همیشه آذربایجانی ها رعایت کرده اند و نمونه اش را در تاریه ادبیات این خطه می بیند. الان هم کسی به این زبان بی اعتنا نیست. روزنامه،کتاب و برنامه های تلویزیونی به این زبان در آذربایجان پخش می شود و در ادارات زبان ترکی در جریان است. پس می توانیم به زبان خودمان بخوانیم و بنویسم؟

قومیت گرا: نخیر. شما پان فارس هستید. درست است که در صدا و سیما زبان ترکی صحبت می شود ولی در مدارس ترکی ممنوع است. این ها همه نژادپرستانه است.نژادپرستان فارس ما را تحقیر و توهین می کنند و ما نمیتوانیم به زبان خودمان تحصیل کنیم!

ادامه مطلب ...

نگاهی به کنش اجتماعی آذری ها و نسبت آن با هویت ملی

هنر آذربایجان و هویت ملی 

تابلو فرش تخت جمشید، اثر هنرمندان تبریزی

عمق ضمیر و آرمان ها و علایق مردم را می توان از هنر و هنر آفرینی هنرمندانش فهمید. هنرمند آذربایجان به چه می اندیشد و آرمانش چیست؟ 
نگاهی به هنرمندان آذری در عرصه نقاشی،خطاطی،موسیقی و آوازخوانی و فرشبافی بیاندازید. در میان هزاران خواننده و موسیقی ساز ایرانی به بینید چند تن از آن ها آذری هستند. از گوگوش تا داریوش اقبالی خواننده ها و موسیقی دان های زیادی وجود دارند که در میان مردم محوبیت کسب کرده اند و اعتباری دارند. این خواننده ها همه افرادی وطن پرست و ایران دوست به شمار می روند. زندگی خصوصی و تمایلات شخصی شان ارتباطی به ما ندارد، مهم این است که خیلی از افراد آن ها را دوست دارند و آن هم به عنوان یک آذربایجانی به ایران و هم میهنان خود عشق می ورزند و الگو جامعه اند. چند سال پیش بود که داریوش اقبالی آهنگی ساخت در خصوص آذبایجان و در آن به تقبیح پان ترکان و تجزیه طلبان خائن پرداخت. بزرگ ترین دشمن کسانی که خود را هویت طلب می دانند، آذربایجانی ها هستند. آذربایجانی حتی با تنفس خودش نشان می دهد که با ترک گرایی مخالف است و با تمام وجودش ایران و ایرانیت را دوست دارد.

در نوزوز نگاهی به مسافران نوروزی داشته باشید. در 12 روز نوروز و به ویژه در روزهای نخست آذربایجان از سکنه خالی می شود. مردم برای مسافرت به کدام شهرها می روند؟
بیشتر آذریها راهی شیراز می شوند و تا نوروز را در تخت جمشید بگذرانند. این یک سنت ملی که دست کم هر ایرانی یک بار در عمرش انجام می دهد،سپس مزار سعدی و حافظ و شاه چراغ و ... مشهد یکی دیگر از شهرهای بزرگی است که مردم به آن مسافرت می کنند. مرقد امام رضا، مقبره فردوسی،خیام ،عطار و... 
اصفهان  از دیگر مقصد های آذری ها است. نوع کنش اجتماعی و رفتاری روزمره را بنگرید. علاقه به ایران و بازشناسی مجدد ایران برای ما آذری ها بسیار مهم است.
نقش و نگارهای فرش تبریز را مشاهده کنید. همه فرش های برجسته تبریزی از یک چیز حکایت دارند: ایرانیت. تخت جمشید و اماکن ملی و باستانی کشورمان اولین ترجیح بافندگان تبریزی است. مادر در ایرانیم، ایران در ماست!

یورو ویژن و معاهده ننگین ترکمنچای

مسابقه یورو ویژن در باکو، تاریخ منطقه قفقاز در سایت رسمی یورو ویژن

 

یورو ویژن یک مسابقه سالانه جهانی در حوزه موسیقی پاپ است که  خوانندگان آماتور پاپ کشورهای اروپایی سالانه درآن شرکت می کنند. هدف آن آشنایی و نزدیکی هر چه بیشتر مردم کشورهای مختلف به یکدیگر و نتیجه مسابقه با پیامک مشخص می شود.

چنین برنامه ای  فرصتی است برای کشورهایی که علاقه دارند خود را در حوزه  اروپا تعریف کنند و بشناسانند و چیزی نیست که کشورهایی چون باکو و ترکیه که خود را ضمیمه رایگان اروپا می دانند از فرصت بدهند. از قضا سال گذشته کشور تازه به دوران رسیده باکو در این مسابقات رتبه نخست را کسب کرد و توانست میزبانی مسابقات دور بعدی از آن خود نماید. باند علیف این موضوع را فرصتی برای  تبلیغ خود و تحریفات تاریخی اش می داند و تلاش می کند برای شناساندن جمهوری کوچک چند میلیونی اش که جز با شکست در جنگ قره باغ و مذاکرات مینسک نامی ا ز آن شنیده نمی شود در سطخ وسیع مطرح سازد.

اما هنوز مسابقات شروع نشده اتفاقی پیش بینی ناپذیری رخ داده است که الهام علیف را خوشحال نخواهد کرد.  سایت رسمی یورو ویژن در بخش معرفی آذربایجان به تاریخ این کشور اشاره کرده است و بیان نموده که این کشور در گذشته ای نه چندان دور بخشی از ایران بود که بر اساس معاهده ترکمنچای از ایران جدا شده .

مسلما این چیزی نبود که باند علیف خواستار آن باشند. آن ها با بیخردی تمام در مدارس به کودکان آموزش می دهند که کشورمان یک کشوری کهن باستانی است که تمدن جهانی مدیون آن است و مطالب دیگری که از عقده های حقارت ناشی می شود.

علی اف و باند قمار بازش باید بداند که حقایق را برای همیشه نمی تواند پنهان کند. پیشینه این کشور کوچک تا ابد بر پیشانی اش باقی است و کتمان و تحریف باعث رسوایی و خنده مردم جهان خواهد شد.

از قضا سرکه انگبین صفرا فزود

روغن بادام خشکی می فزود

 

 برای دیدن تاریخچه آران در سایت رسمی یورو ویژن: 

http://www.eurovision.tv/page/baku-2012/about/azerbaijan

 

ترشحات بیمارگونه مغز علیل ترک گرایان

واقعا وقتی که پست فرانسوی لهجه سی و سوم عربی را می نوشتم تصور نمی کردم پانترکان چنین چیزهایی را به صورت علنی در خصوص فرانسوی ها بگویند. هدف نشان دادن این واقعیت در قالب طنز بود که ترک گرایان انسان هایی روانی و بیمار هستند که حتی روایت تاریخی شان نیز از روی غرض و دشمنی است. اما امروز دیدم در یکی از شبکه های اجتماعی محدودی که اینان برای خود ساخته اند چنین نوشته ای در مورد فرانسوی ها درج شده و ادعاهایی هزار بار سخیف تر از طنز ذکر شده را آورده که گویا فرانسوی ها زنا زاده اند و حاصل و تجاوز سربازان نازی به زنان فرانک اند و هر روز به سمت دیوار برلین دعا می کنند.
به راستی آیا ترک گرایان بیمار جنسی هستند و یا حامل عقده های روانی متعدد؟


درد دل های پان ترک بعد از لاحه جدید مجلس فرانسه

فرانسوی لهجه سی و سوم عربی است.

 


 کورس و آلزاسی ها توورک هایی هستند، که تحت انقیاد و سلطه ظالمانه فرانسوی های شونیست قرار گرفته اند. کورس و آلزاس بخشی از جهان تورچ محسوب می شود و پدرشان الهام علیف است. مرگ بر شونیسم فرانسوی. ملیت های آلزاس و کورس باید به آزادی برسند و زبان مادری شان که همان تورچی است در مدارس تدریس شود.

شونیست های فرانسه و پان فرانک ها در این سال ها با جعل تاریخ برای خودشان از جمله جعل شخصیتی به نام ناپلئون بناپارت و لوئیی چهاردهم خواسته اند تورکان آلزاس و کورس را آسیمیله کنند. آنها تاریخ درخشان تورکان را منکر شده اند در حالی که نمی دانند همین ناپلون یک اسلاو بی شرف بود که یهودیها از سیبری آورده بودند. در نهایت زنی به نام تامارا که از تورکان بود با تورکتازی های این تورک ستیز مقابله کرد و سرش را در ظرفی از خون گذاشت.

 در ضمن همه نویسندگان و فیلسوفان فرانسه تورک هستند و کتاب هایشان به تورکی بوده است که الان شونیست های فرانسه با همکاری شونیست های پارسه آنها را آتش زده اند و نابود کرده اند اما ما می دانیم که همه تورچی بوده اند. این کاخ ها و عمارت های بزرگ که در فرانسه می بینیم همگی دروغ اندر دروغ اند. همگی ماکت و ساخته خودشان است. اصولا کشوری به نام فرانسه وجود خارجی نداشت و آنجا ممالک محروسه فرانکی بود که همین چند سال پیش به وجود آمد. هر چه بود تورچ است. از افغانستان تا وین. 



این هم کامنت یکی از دوستان در خصوص این نوشته طنز:



دوست داشتم که پانترک ها این رامى خواندند.
البته طرز صحبت آنها مشخص است. مثل کمونیست ها که طرز صحبت شان مشخص بود. "جنگ طبقاتى"، "امپریالیسم"، "تضاد"، ....
کمونیست ها (حتا بى سوادترین شان) مى توانست با استفاده از یک دستگاه فکرى بسیار ساده و چند کلمه مثل کلمات بالا، به تمامى سؤالها در تمامى حوزه ها (از آفرینش گرفته تا مسایل اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، روانشناسى، ورزشى، هنرى، جنسى و ....) پاسخ هاى قاطع بدهند.
متاسفانه پانترک ها هم (حتا بى سوادترین شان) با استفاده از چند واژه مى توانند به همه پرسش هاى انسان در طول تاریخ، پاسخ هایى قاطع و دندان شکن دهند. 

سیمای ایرانیان در کتاب های درسی اعراب و جمهوری آذربایجان

هر دولتی با توجه به سیاست هایش در کتاب های درسی که در زمره نخستین آموزش های عمومی برای شهروندان و شکل دادن استخوان بندی اعضای جامعه نوشته می شود،رویکردهایی را در قبال همسایگان یا سایر کشورها تئوریزه می کند.

بد نیست ما ایرانی ها اجمالا آگاهی هایی در این خصوص که سایر جهانیان در خصوص ما چگونه می اندیشند و دولت ها برنامه های خود پیرامون ما به چه نحو پیش می برند داشته باشیم. این موضوع به ویژه برای معلمان که من نیز یکی از آن ها هستم اهمین زیادی دارد.

در همین راستا دو نمونه کشورهای عربی (مصر،مراکش،عربستان،سوریه و عراق بعثی) و همین طور جمهوری باکو یا آذربایجان ارائه می شود.


برای دیدن بررسی کتاب های درسی جمهوری آذربایجان


کشورهای عربی

در سالگرد فرارش دانشجویان تبریز کاریکاتورهایش را پخش کردند

پخش بر چسب های یاد بود 21 آذر در دانشگاه دولتی و آزاد تبریز


کارت تبریک 21 آذر بر دیوار دانشگاه ها


در شصت و پنجمین سال روز نجات آذربایجان از دست شوروی و ایادی داخلی آن دانشجویان دانشگاه های تبریز اقدام به توزیع گسترده بر چسب های یادبود این روز فضای دانشگاه نمودند. دانشجویان در پی برگذاری یادبودی رسمی در دانشگاه آزاد تبریز برای 21 آذر در روزهای آینده هستند.




21 آذر سالروز گریز اهریمن و بازگشت آذربایجان به مام میهن گرامی باد

کاریکاتوری از پیشه وری و نجات آذربایجان.

سالروز نجات آذربایجان گرامی باد


شصت و پنج سال پیش در چنین روزی مردم آذربایجان خائنان و وطن ارزان فروشان فرقه دموکرات پیشه وری را چنین له و لورده کردند و به خانه صاحب شان فرستادند. دست آموزان امروزی بیگانگان هم حواس شان را جمع کنند والا مردم آذربایجان یک بار دیگر مانند ایل شاهسون و ذوالفقاری ها به جان شان خواهند افتاد.






آخر و عاقبت کسی که رجز می خواند که اولمک وار ، دونمخ یوخ

اما بعد می بینید ای دل غافل صاحبش می گوید:

سنی گتیرن سنه دئیر گت



عکس از روزمامه اراده اذربایجان- دهه سی چاپ تبریز





پذیرش توهم سومین زبان جهان نشانه ای حماقت بود



در اواخر دهه هفتاد یک نشریه استانی بی اهمیت به نام پیام زنجان طی خبری اعلام کرد که یونسکو در بیانیه ای زبان تورکی را سومین زبان جهان و زبان فارسی را گویش سی و سوم زبان عربی رده بندی کرده است.

این خبر به سرعت در میان سایر روزنامه ها و افراد پان ترکیست/هویت طلب که اغلب از سطح سواد و شعور پائینی برخوردارند پیچید و باعث شد رگ غیرت بسیاری متورم شود.

در جوامع انسان های بی سواد و کم شعور به دنبال پیشداوری ها و تعصبات خود حرکت می کنند و هیچگاه در پی پرسش یا تردید در مسائل بر نمی آیند.به این دلیل بدون هیچ دلیل و مدرکی میتوان هر چیزی را به این افراد کم شعور قبولاند. از آن جایی که تعصبات تورکی برای افراد درس نخوانده و جاهل منش بسیار مناسب و عالی است همین عده به مجرد شنیدن نام یونسکو خبر را پذیرفتند. در حالی که همین عده حتی نمی دانستند کار و وظیفه یونسکو چیست و به چه آرمان هایی است.

بر گردیم به خبر. فرض کنید شما با یک فرد درس خوانده و با شعور طرف هستید و ادعای بالا را برای او باز گویی می کنید. پرسش هایی که ممکن است او از شما داشته باشد عبارت از این ها است:

یونسکو در چه تاریخی و طی چه پروسه ای این طبقه بندی را انجام و اعلام کرده است؟

معیارهای یونسکو برای این طبقه بندی چه بوده است؟

رتبه های اول و دوم متعلق به چه زبانی است؟

رتبه های چهارم تا دهم چه زبان هایی هستند؟

چرا در مجله رسمی یونسکو یا وبسایت آن چنین طبقه بندی دیده نمی شود؟

چرا نمی توان سراغی از متن انگلیسی و کامل این اعلامیه یونسکو دید؟

چرا در مجله پیام یونسکو که در ایران منتشر می شود چنین چیزی نیست؟

و...

توجه داشته باشید که هیچ یک از این پرسش ها از سوی جاعلان پاسخ داده نشد.

مسئله خیلی ساده است برای تاثیر گذاری برای عده ای که گله وار زندگی می کنند و از قوانین گله پیروی دارند و چندان در پی تحلیل و استدلال نیستند میتوان اخباری جعل کرد که پیچیدگی چندانی هم ندارد و بسیار ساده و بسیط هستند.

یک انسان تا چه اندازه می تواند بی شعور و کم خرد باشد که چنین ادعایی را به مثابه یک امر حقیقی و یقینی بپذیرد و آن را مبنای یک ایده سیاسی قرار دهد؟

آن انسان یک ترک گرا است که ما در آذربایجان بدا نیازی نداریم.

 

پان ترکان را از آذربایجان بیرون کنیم، آن ها مانع توسعه و پیشرفت این خطه هستند

 

 

شعری از استاد شهریار صدای خود او


استاد شهریار: آذربایجان کانون زبان پهلوی و نژاد آریا است




آن چه در ادامه می آید صدای خوش طنین استاد شهریار شاعر ملی ایران زمین است که در میان برخی از دوستان و علاقه مندانش یکی از چکامه های زیبای خود را دکلمه می کند. این دکلمه که ظاهرا در سال 1359 خوانده شده است قرائت شعری است بنام آذربایجان با مطلع پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان ... 

شهریار در ضمن این دکلمه می گوید: «کانون زبان پهلوی آذربایجان بود، کانون ایران آذربایجان بود، کانون نژاد آریایی آذربایجان بود » وی هم چنین در ضمن شعر در جمله ای معترضه اکراد مهم ترین شعبه ایرانی ها می داند.


صدای استاد شهریار را از اینجا گوش کنید

نگاهی به یک شعر جعلی منتسب به نظامی


چند کلمه:

در چند سال گذشته بیتی از نظامی گنجوی که درستی و صحت آن هیچگاه ثابت نشده است و به درستی مشخص نیست در کدام یک ا آثار و مجموعه های وی است مستمسک برخی ادعاهای کودکانه در خصوص این شاعر و فرزانه بزرگ شده است. شعر : پدر در پدر مر مرا تورک بود// به فرزانگی هر یکی گرگ بود .... را در زمان اتحاد شوروی جعل کرده اند تا شاید بتوانند شناسنامه ای ترکی برای این شاعر بتراشند. از سوی دیگر دیوانی ترکی را به این شاعر نسبت داده ند که هرگز از او نیست. با این توضیح که در شهر گنجه در طی قرون شاعران بسیاری بودند که " نظامی " تخلص کرده اند. تاریخ سازان یکی از همین دیوان های متاخر ترکی را که سراینده اش تخلص نظامی داشت به نظامی گنجوی پارسی را نسبت داده اند.

از سوی دیگر می دانیم که نظامی در سبک عراقی شعر می گفت، ولی در بیت بالا ساختار شعری به سبک خراسانی بیشتر نزدیک است. در حالی که در زمان او سبک خراسانی منسوخ شده بود. حروف اضافه ای ماند "مر" و ترکیبی چون "مر مرا" از مختصات سبک خراسانی است و هر دیپلمه رشته ادبیات و علوم انسانی در کشور ما این مسئله را می داند. به علاوه هم قافیه شدن "گرگ و ترک" امکان پذیر نیست زیرا وژاه های هم قافیه دست کم باید دو هجای مشترک پایانی داشته باشد. چنین شعر سستی نمی تواند متعلق به نظامی باشد خاصه آن محل درج آن شعر نیز از سوی جاعلان نامشخص مانده است. سیاوش دادگر/ دبیر تاریخ 


سندی معتبر بر ترک بودن نظامی

 جلال متینی

بیش از هفتاد است که افرادی،در اجرای سیاستی خاص بزرگانی چون نظامی و خاقانی و مولانا جلال الدین و ابوعلی سینا و حتی زردشت را ترک می خوانند.

بازار این گونه سخنان بی پایه در آذربایجان شوروی سابق بسیار گرم بود چنان که در کشور ترکیه نیز رونق بسیار دارد. در شماره اول سال چهارم ایران شناسی به نقل قول از روزنامه پراودا روشن ساختیم که بی تردید آذربایجانی خواندن نظامی گنجوی و ترک دانستن او توطئه ی روس ها است و نوشتیم که این رفیق استالین بود که در سوم آوریل 1939 در مصاحبه ای، نظامی را آذربایجانی خواند و مدعی شد که قسمتی از آثار او نیز به ترکی است.

« رفیق استالین ضمن مصاحبه با نویسندگان درباره شاعر آذربایجان نظامی، سخن می گفتند و قطعاتی از آثار او را درمیان می گذاشتند تا به وسیله سخنان شاعر این نظریه را رد کنند که گویا شاعر بزرگ برادران ما، آذربایجانی ها را باید به ادبیات ایران تقدیم نمود،فقط به آن دلیل که شاعر قسمت بزرگ آثار خود را به زبان فارسی نوشته بود. » - پراودا، 3 آوریل 1936

پس از اعلام این مطلب از سوی استالین بود که علمای ماوراء ارس از جمله آکادمیسین میرزا ابراهیم اف، عضو فرهنگستان علوم آذربایجان و دکتر رفیعلی و… به استناد کشف استالین درمراسم هشتصدمین سال تولد نظامی در اتحاد جماهیر شوروی، نظامی را ترک و آذربایجانی خواندند و البته هیچ یک از آنان، آن بخش از اشعار ترکی او را به کسی معرفی نکردند!

پس از استالین یکی از محققین ماوراء ارس به سندی بی نظیر دست یافت که در آن نظامی، خود به صراحت اقرار کرده که ترک است و پدرانش نیز همه ترک بوده اند. منتها این سند اندکی مخدوش به نظر می رسد.

این سند بسیار معتبر در کتاب «نظامی و ادبیات ترکی» تالیف ارسلی نوشایی (نشریات علم، باکو،1980) بدین شرح آمده است:

علی گنجعلی، از محققان سرشناس جمهوری آذربایجان شوروی در مقدمه بر کتاب لیلی و مجنون نظامی، ترجمه شاعر ترک م.ک کورتون جان، نوشته است که به یاد ندارد این بیت نظامی را در کدام یک از نسخه های خطی محفوظ در کتابخانه ایاصوفیه استانبول دیده است که نظامی در آن به ترک بودن خود و پدرانش صریحا اقرار کرده. بیت این است:

پدر بر پدر مر مرا ترک بود

به فرزانگی هر یکی گرگ بود

ولی مشکل اینجاست که گنجعلی به یاد ندارد این بیت را در کدام یک از دستنویس های قدیمی محفوظ در آن کتابخانه دیده است!(ص 5)

بنده می پذیرم که استاد علی گنجعلی به راستی به یاد ندارد که این بیت را در چه نسخه ای دیده است، ولی تصدیق نمی فرمایید که اگر وی اندکی با زبان فارسی و زبان و سبک شعر نظامی گنجوی آشنایی داشت، به یک نظر در می یافت که این بیت سست از نظامی نیست. بیتی که در آن «ترک» با «گرگ» قافیه شده است، مصرع اول آن از نظر دستوری عیب و ایراد دارد و مصرع دوم آن نیز کاملا بی معناست. آیا تا به حال شنیده اید که فارسی زبانی گفته باشد پدران من از نظر فرزانگی هر یک چون گرگ بوده اند؟ تا چه رسد به شاعری چون نظامی با آن زبان فاخر بی مانندش. 

رسوایی و بی اعتباری تشکیلات مهران بهارلی

تیم مهران بهارلی در منتهای ذلت و بی اعتباری

 

«مهران بهارلی» نام یک تیم وبلاگ نویس است که در اروپا فعالیت می کنند و از عده ای از پان تورکان نژادپرست و بی سواد جهت تخریب هویت ملی و ایجاد جنگ روانی در میان ایرانیان تشکیل می شود.  اعضای این تیم به صورت نوبتی در اینترنت و شبکه های اجتماعی حضور می یابند و مطالبی نادرست و نا صحیحی جهت تهییج عده ای از نوجوانان که قابلیت فریب خوردن دارند منتشر می سازند.

در درجه نخست هدف این افراد امرار معاش در اروپا است. پان ترکان افرادی نادان،شکست خورده و بی سواد هستند که در اروپا نیز فن و حرفه ای ندارند و انگل وار از مزایای تامین اجتماعی کشورهایی مانند سوئد استفاده می کنند. از سوی دیگر می دانیم که کنگره امریکا سالانه مبالغ هنگفتی را برای مخالفان حکومت ایران تعیین و در میان آنان تقسیم می کنند. افرادی مانند یونس شاملی و علیرضا قزوین زاده (با نام مستعار اردبیلی) و بسیاری دیگر برای بهره مندی از این پول ها سعی می کنند خود را در تقابل با جمهوری اسلامی نشان داده و مبالغی را برای به اصطلاح مبارزه دریافت کنند. گفتمان مبارزاتی این عده نژادپرست و پان فارسیست وانمود کردن نظام فعلی است. آنان چاره جز دامن زدن و بسط این دروغ ها ندارند زیرا ادامه حیات و امرار معاش در اروپا در گروه همین سخنان است و از طرفی چون وزنه ای محسوب نمی شوند در هیچ یک از گروه های اپوزیسیون نیز بازی داده نمی شوند.

تیم مهران بهارلی از چند سال پیش پشت یک عکس قلابی و خریداری شده پنهان شده اند. چندی پیش سیروس مددی و ضیاء صدرالاشرافی که از قوم گرایان میانه رو محسوب می شوند در خصوص تیم مهران بهارلی در سایت های خود افشاگری هایی انجام دادند. آن ها تایید کردند که فردی به نام مهران بهارلی وجود خارجی ندارد و فردی مجهول المکان و غایب الوجود است. جالب اینجاست عکسی که مهران تیم بهارلی از چندین و چند سال قبل پشت آن پنهان شده است هرگز تغییر نمی کند و ده سال که این فرد تنها یک عکس از خود ارائه داده است.

سایت آذرآنلاین که گردانندگانش نزدیک ترین افراد به فرقه دموکرات آذربایجان و پیشه وری محسوب می شوند، مهران بهارلی را کاتب بدتحریر مرموز مغرض نامیده است. به این ترتیب می بینیم که بسیاری از پانترک های شناخته شده مانند ضیاء صدر،سیروس مددی،محمد علی حسینی اصولا صلاحیت این تیم را رد می کنند و آنان را افرادی مشکوک می پندارند.

از سوی دیگر آشفتگی و عدم هماهنگی که در نوشته ها و کامنت گذاری های این عده در شبکه های اجتماعی مشهود است این احتمال را تقویت می کند که پشت این عکس افراد متعددی قرار دارند. کسانی که از فعالیت های روزانه سایر اعضاء مطلع نبوده و نوشته های متناقضی را در این جا و آن جا درج می کنند.

اما اتفاقی که در تابستان امسال رخ داد در نوع خود قابل توجه بود. سایت اویرنجی که از سایت های مطرح تجزیه طلبان به شمار می رود در نوشته ای به قلم یالچین بلوت که به نظر می رسد فردی نزدیک به حامد ایمان (از پان ترکانی که امروزه مانند نظمی افشار سهم کمتری از بودجه های آن چنانی دریافت می کند و مطالبش معمولا بایکوت می گردد) باشد، در نوشته ای از بی سوادی و نا توانی تیم مهران بهارلی در مجموعه صد وبلاگ و شبکه های اجتماعی گله نمود.

شایان ذکر است با امضای یالچین بولوت سه مقاله در روزنامه پان ترکی شمس تبریز که در زمان اصلاحات توسط حامد ایمان منتشر می شد، درج شده است. هم چنین در روزنامه آراز در اردبیل دوران اصلاحات مقالاتی از این فرد منتشر گردیده. در این مقاله ها یالچین بولوت سعی کرده است از حرکت آرام و گام به گام به سوی اهداف حمایت کند و پان ترکان را از تند روی بر حذر دارد. چیزی که دقیقا در یادداشت های دنباله دار 5000 راسیست سایت اویرنجی هم بدان اشاره رفته بود.

برای دیدن این دو یادداشت :

http://www.oyrenci.com/news.php?id=7126#

http://www.oyrenci.com/news.php?id=7251#

 

تیزی این حمله بیشتر متوجه تیم مهران بهارلی بود که سعی می کرد در گروه فیس بوکی ایران زمین یکپارچه و نیرومند (متعلق به گروه کثیری از آذربایجانی های ایراندوست) از ترکیه و رژیم باکو و جعلیات تاریخی پان ترکیستی دفاع نماید ولی به شدت در این خصوص ناکام ماند.

یالچین بولوت در نوشته ی خود به این موضوع اشاره کرده بود که «هویت طلبان به خاطر پایین بودن سطح آگاهی،دانشگاه نرفتن و  هوچی گری» قادر به مباحثه علمی با ایران دوستان نیستند و این خود آب به آسیاب دشمن ریختن است و در پایان ضمن اشاره غیر مستقیم به تیم مهران بهارلی و اقمارش خواسته بود افراد وزین تر و بهتر پان تورکیست برای پاسخ گویی به هزاران آذربایجان مخالف پان ترکیسم دست به کار شوند.

بولوت در یادداشت دوم خود در خصوص مهران بهارلی اشاره کرده بود که اتفاقا وی و تیمش شامل این ضعیف و بی سوادی تئوریک می شوند و گلایه کرده بود که پان ترکان دوست دارند حتی خداوند را نیز تورک جلوه دهند و...

متعاقب انتشار این یادداشت که آبرو و اعتبار اندک مهران بهارلی و تمام هزینه هایی که روسای بیگانه اش برای این تیم مهیا کرده بودند را مورد تردید قرار می داد، اصرار ها و تلاش های بسیاری از سوی آنان صورت گرفت تا نوشته ی مزبور از خروجی سایت اویرنجی برداشته شود. ترتیب دادن برنامه های ایمیل زنی مکرر و درخواست در صفحه فیس بوکی سایت اویرنجی نتیجه بخش نبود و مدیران این سایت با وجود التماس های مکرر مهران بهارلی از حذف نوشته یالچین بولوت خودداری کردند. به نظر می رسد در این برهه وزنه به نفع تیم حامد ایمان که معمولا نوشته های انتقادی اش به احمد اوبالی در این سایت منتشر می گردد سنگینی کرد. با این توضیح که تیم مهران بهارلی به لحاظ افراطی گری شدیدا به احمد اوبالی نزدیک می باشند و بعید نیست که بودجه و هزنیه این تیم از سوی وی تامین گردد. به هر حال از نظر من باید این نوشته را در راستای افشاگری ها و نوشته های تند و تیزی ارزیابی کرد که افراد نزدیک به حامد ایمان بعد از حمله و تهدید تلویزیونی صورت گرفته از جانب اوبالی انجام دادند.همانطور که حامد ایمان و دوستانش یکی دیگر از نزدیکان اوبالی یعنی صالح ایلدرم را هدف حملات خود قرار داده و با انتشار اسناد و برخی اعترافات افراد منسوب به وی در دادگاه به ضرر سایر پان ترکان سعی در افشاگری نمودند، با نوشته یالچین بولوت نیز تیم دست آموز دیگری چون بهارلی را مورد هجمه قرار دادند.

 از سوی دیگر حذف مطلبی که بر علیه تیم مهران بهارلی نوشته شده بود از طرف سایت اویرنجی به معنی بازی خوردن و نفوذ پذیری بسیار آسان همه پان ترکیست ها در یک چشم بر هم زدن می بود. مهران بهارلی معتقد است که نوشته مزبور را من (سیاوش دادگر) نوشته ام. این بدان معنا خواهد بود که این جانب در یک چشم به هم زدن می توانم سایت اویرنجی و تیم مهران بهارلی به بازی بگیریم و ملعبه کنم! آیا در صورت صحت چنین افسانه مضحکی آبرویی برای سایت اویرنجی می ماند؟

تیم مهران بهارلی در هر دو صورت بازنده این مسئله بودند. زیرا اگر نوشته از سوی یالچین بولوتی که نویسنده ی روزنامه شمس تبریز بود تنظیم شده باشد، نشان می دهد که سایت اویرنجی اهمیت و محلی از اعراب برای مهران بهارلی قائل نیست و ترجیح می دهد با افرادی مانند حامد ایمان باشد تا یک فرد مجهول الهویه ی غایب الوجود. اگر نوشته از سوی من تنظیم شده باشد -که وهمی بیش نیست- نشان گر کمال ذلت و بی اهمیت شدن مهران بهارلی است. زیرا علیرغم تمام اصرارها و تلاش ها سایت اویرنجی حاضر به حذف نوشته ی پنج هزار راسیست و توضیح آن نشد.

خود زنی های مهران بهاری جهت حذف مطلبی که علیه او نوشته شده بود نتیجه نداد. در این جا مهران بهارلی می گوید برای حذف مطلب از سایت اویرنجی ایمیل ارسال کرده و از بقیه نیز خواهش می کند به این سایت ایمیل بزنند.

 

و در این جا اعلام می کند یک بار دیگر به سایت اویرنجی ایمیل زده و اسناد و مدارکی! دال بر یکسان بودن یالچین بولوت و سیاوش دادگر در اختیار آنها قرار داده و می گوید که انتظار می رود در نزدیک ترین زمان ممکن مطلب از سایت برداشته شود.


اما بی اعتباری این تشکیلات باعث شد سایت اویرنجی ادعاهای کودکانه بهارلی را جدی نگیرد. اکنون بعد از گذشت چند ماه مطالب مزبور در سایت اویرنجی قرار دارند و هنوز مهران بهارلی در کمال نا امیدی به آن ها اشاره می کند. اما به نظر می رسد پان ترکان دیگر حاضر نیستند به خاطر سخنان بی پایه و اساس چند جوانک مزد بگیر هزینه ای پرداخت کنند.

سرمایه گذاری های زیادی بر روی تیم مهران بهارلی انجام شده است و ظاهرا پول های بسیاری جهت فعالیت شبکه ای اینان هزینه شده. حتی صدرالاشرافی که جزو سابقون قوم گراها است مدعی است بسیاری از تریبون های و سایت های پانترکی حاضر به انتشار مقاله اش بر علیه مهران بهاری نشدند. سایت آذر آن لاین متعلق به سیروس مددی نوشته های افشاگرانه اش را در خصوص تشکیلات مهران بهاری هم اکنون حذف کرده است! آیا این نشان از این واقعیت دارد که حامیان مالی این تشکیلات حاضر نیستند هزینه های خود را به آسانی هدر دهند؟

در این میان آن چه که باعث آبرو ریزی و بی اعتباری تیم مهران بهارلی شد نه ضیاء صدر، نه سیروس مددی و نه مقاله یکی از نزدیکان حامد ایمان در اویرنجی بود، این ایران دوستان آذربایجانی در گروه ایران زمین یکپارچه و نیرومند بودند که توانستند چیزی که سیروس مددی از آن با عنون مافیای رسانه ای نام می برد را به ذلت بکشانند. آذربایجانی ها بزرگ ترین دشمن پان ترکیست ها با هر نام و اسم رمزی اعم از هویت طلب و فدرالیست و... هستند. آذربایجانی ها پان ترکان را جدی نمی گیرند و به استهزاء می کشند زیرا آنان به دور از هر گونه منطق و سوادی صحبت می کنند. همانطور که در 21 آذر 1325 آذربایجانی های پیش از رسیدن ارتش ملی شروع به پاکسازی عناصر فرقه و فدائیان جنایتکار نمودند این بار نیز اگر مقتضی باشد، خود آذری ها پیش از هر کس آذربایجان را از لوس وجود این عده پاک خواهند کرد.

تکمله: درخصوص عکس دزدیده شده تیم مهران بهارلی، دوست وطن دوست جناب اردلان سایتی و پروفایل صاحب این عکس را در اختیار ما گذاشتند. فردی به نام کلینتون برنات که ظاهر طرح وب است صاحب واقعی این تصویر است و یا مدعی مالکیت آن است. در صفحات زیر:

http://ezinearticles.com/?expert=Clinton_Bernat


http://www.facebook.com/people/Clinton-Bernat/100001318923138


سیاوش دادگر/ معلم تاریخ- اردبیل

یونس شاملی! نخست اندیشه وانگهی گفتار

 

یونس شاملی، برو به مدرسه

 

امروز دیدم یونس - شاملی از وبلاگ نویسان پان ترکیست- در یک نامه سر گشاده خطاب به شاعری متخلص به هالو مطالبی بیان داشته و دستور العمل هایی برای استفاده از مضامین در شعر به وی ارائه داده است.

 نویسنده در ادامه مطلبش به موضوعی بسیار بدیهی شبهه وارده کرده و ادعا نموده بود که نام ایران در تاریخ وجود نداشته است و رضاشاه در اواسط دهه سی میلادی آن را برای کشور انتخاب کرده است.

ظاهرا اشاره این فرد به بخشنامه ای بود که در زمان رضاشاه به سفارت خانه های دول خارجی فرستاده و از آنان خواسته شده بود زین پس به جای استفاده از واژه هایی چون پارس/پرشیا/فرس یا مشتقات آن برای کشور ما از لفظ ایران استفاده کنند. زیرا ایرانیان کشور خود را به این نام مشخص کرده و می شناسند.

در اینجا اشاره کنم که دو یا چند نامه بودن برای بسیاری از کشورهای جهان موضوعیت دارد و بی اطلاعی یونس شاملی از تاریخ و روابط کشورها ایجاد حقیقت نمی کند. برای نمونه ژرمنی/دویچلند و آلمان هر سه برای یک کشور بکار می رود. اجیپت و مصر،گریک و یونان،هان و چین نیز به همین نسبت. دولت ایران در آن تاریخ برای ایجاد وحدت رویه در میان نامه های اداری دست به یک اقدام سنجیده زد و الا اکنون آقای شاملی و دوستانش مجبور بودند در خارج از کشور خود را پارسی یا پرشین معرفی کنند.

با این وجود این عده با کمال گستاخی حقیقت همچون روز عیان را به شکل دیگری روایت می کنند. رضاشاه برای ایران نام گذاری نکرد،بلکه از خارجی ها خواست از یک نام برای کشور ایران استفاده کنند. اروپایی ها تحت تاثیر تاریخ یونان ایران را پرس،پرشیا و... می نامیدند. خود یونانی ها بر اساس تجربه تاریخی،جنگ های یونان و ایرانِ هخامنشی را جنگ های مدیک می گفتند. زیرا هنوز خاطره امپراتوری ماد را در ذهن داشتند و زمان لازم بود تا  بنام جدید عادت کنند.

کسی که موضوع بدین آسانی را به این شکل می فهمد از سه حالت خارج نیست:

یا قوای فاهمه اش ایراد دارد

یا بی سواد و نادان است

یا می خواهد با ارائه تعبیری چنین خود و گفتمان نخ نمای خود را مشروع جلوه دهد.

جهت اینکه پیشداوری یا توهینی در کار نباشد من ترجیح می دهم گزنیه دوم را باور کنم که معصومانه تر از بقیه است. به این جهت برای افزایش سواد تاریخی و سیاسی یونس شاملی دو نقشه تاریخی متعلق به عثمانی ها را به این نوشته پیوست می کنم.در هر دو نقشه به روشنی به نام ایران اشاره رفته است و تاریخ آنها پیش از سال 1936 است.

 

1-      نقشه یک

 

2-      نقشه دو

 

اما جهت این که حیله این حضرات را به خودشان بر گرانیده باشم، و سوال را به صورت معکوس بیان کنم، بسیار علاقه مند هستم تا آقای یونس شاملی هم یک نقشه برای من شاهد بیاورند که در آن تا زمان پیش از روی کار آمدن آتاترک از لفظ ترکیه برای قلمرو آناتولی استفاده شده باشد.

همین طور نقشه ای تاریخی از ایشان می خواهم که شمال رود ارس را به صور مشخص با عنوان آذربایجان نشان داده باشد.

 

دوستان عزیز توجه دارید که پان ترکان هر آن چه خود هستند به دیگران نسبت می دهند. در حالی که در ادبیات فارسی به ویژه پارسی گویان آذربایجان صدها بیت سراغ داریم که در آن از لفظ ایران استفاده شده است. در حالی که در دوره قاجار هزاران سند مکتوب داریم که در آن از نام ایران در مفهوم سیاسی استفاده شده است، در حالی که در ادبیات مشروطه و دوران نهضت مشروطه هزاران بار نام ایران بکار رفته است پان ترکان در صدد انکار چنین واقعیاتی برای عوام الناس هستند.

البته یک توصیه هم برای یونس شاملی دارم و آن اینکه هر آن چه را که فورا به ذهنش می رسد را روی کاغد نیاورد. خیال نکند هر فکر بدیعی می تواند الزاما خوب باشد. بهتر است اندکی در خصوص مسائل اندیشه کند.زیرا فکر کردن چیز خوبی است.

این آقا اگر کمی ادبیات فارسی می خواند و در عوالم ده ده قوش قوش غوطه ور نبود، این سخن حکیمانه را شنیده بود که می گوید: نخست اندیشه وانگهی گفتار.

اگر حتی کمی مذهبی بودی و حدیث می خواند می دانست که در احادیث هم به لزوم اندیشه پیش از سخن گفتن تاکید شده است. در این صورت دست کم به یاد می آورد که در قانون اساسی مشروطه در اصل دوم به نام و نشان ایران اشاره رفته است . آقای شاملی عزیز شما حتی تاریخ آذربایجان را هم به خوبی نمی دانی چون محو و مدهوش ترکیه و موهومات تورانی هستی و الا به یاد می آوردی که در تاریخ مطبوعات ایران و آذربایجان یک روزنامه ای در باکو منتشر می شد به نام «آذربایجان جزو لاینفک ایران» و اگر اصرار داشته باشی من مقاله های پیشه وری را از روزنامه حقیقت برای تو عزیز دل برادر بیرون می آورم که در آن بارها قبل از 1936 به نام ایران به عنوان یک کشور اشاره رفته است.

توصیه من به تو اندیشه کردن است.تو عزیز دل برادر باید بروی گوشه ی کتاب خانه دست کم ده سال کتاب های ابتدایی را مطالعه کنی بعد دست به نوشتن بزنی. نوشتن برای تو زود است برادر من، در غیر این صورت کسانی مانند من هستند که چنان رسوایت کنند که نامت تبدیل به طنز شود.

 

 نوشته مورد نقد:

tribun.com/index.php?option=com_content&view=article&id=801:1390-08-27-12-05-23&catid=50:rasism-&Itemid=61

 

آزار و اذیت ارامنه توسط عثمانی ها




یکی از مسئولان کوچ ارامنه با نشان دادن تکه نانی به آنان،مشغول آزار و اذیت و شکنجه شان است. ترکان جوان در دوره عثمانی بسیاری از ارامنه را قتل عام و بخشی دیگری را به سوریه تبعید کردند. در مسیر تبعید انواع شکنجه و تجاوز را بر آنان روا داشتند. از دادن آب و نان در مسیر سوزان به ارامنه خودداری کردند و بسیاری از آنان در مسیر حلب جان باختند و زنده به مقصد نرسیدند.

برخورد با هویت ترکی در امپراتوری عثمانی


ترکیه کشوری است جدید که در سال 1923  متولد شد. پیش از آن واحدی به نام ترکیه موجودیت خارجی نداشت و کشوری متعلق به ترکان شناخته نمی شد.اصولا مسئله ای به نام هویت ملی در عثمانی و بعدها ترکیه امری نوظهور و محصول تلاش های «دولت» است نه امری پیشینی.

در امپراتوری عثمانی «ترکیت» به معنایی که امروز می فهمیم وجود نداشت و ملیت افراد بر اساس مذهب شان مشخص می شد.در عثمانی ترک نامی تحقیر آمیز بود که به روستائیان و افراد کم سواد اطلاق می شد و واکنش معروف حالت افندی سفیر عثمانی در پاریس به هنگام معارفه با عنوان سفیر ترک محصول همین دیدگاه آن هابه ترکیت است. 

تا قبل از شکل گیری جمهوری ترکیه ترک در ادبیات ترکی و فارسی به عنوان غارت گر و مهاجم بکار برده میشد و در عرف روز مره مردم عثمانی نیز به معنایی که ذکر گردید می بود.

جناب آقای فیروز منصوری از پژوهشگران با سابقه آذربایجانی در کتاب تاریخ،زبان و فرهنگ آذربایجان یک فصل مجزا را به داستان مفهوم ترک در نزد عثمانی ها اختصاص داده است. نقطه قوت این فصل در این است منابع و ارجاعات آن به کتب عثمانی و ترکیه است.وی در واقع با توجه به گفته ها ، نوشته های ترکان و کتاب هایی که در کتابخانه های ترکیه یافته است برای مخاطبان ایرانی نشان داده است که چه برخوردی با ترکیت در دوران عثمانی انجام می شد.تحقیرهای ناروا و فحاشی هایی که در دوره عثمانی به مفهوم ترک وارد شده بود، مسائل شگفت انگیزی است. امروزه مردم جهان تصور می کنند که مردم ترکیه از ازل خود را با همین هویت فعلی تعریف می کردند.اما اسناد و کتاب های تاریخی به ما می گویند که هویت ترکی امروز دست ساز دولت مدرن و بوروکراسی نوینی بود که با روی کار آمدن آتاترک در ترکیه تدوین شد. در واقع آتاترک به عنوان یک نیروی جدید جهت گفتمان سازی به این مفهوم نیاز داشت و با توجه به زمینه سازی هایی که کمیته اتحاد و ترقی در 15 سال گذشته کرده بود،کاری وی تا اندازه ای آسان می شد. - سیاوش دادگر




برخورد با هویت ترکی در امپراتوری عثمانی


نوشته ای از  فیروز منصوری


نـدر بلـد نمی‌سن عالم ده ترکی                      اولا اگننده کورکی باشده بورکی

نه مـذهب بیله نـه دیـن و دیانت                        یومز یوزین نه آبدست و طهارت

مثل دربـونی دیـرلـر اهل مذهب                      عوان چـوپان شرندن صاقلایارب


ترجمة تعریف اخیر: کیست: می‌دانید در عالم، چه کسی ترک است؟ آنکه پوستین به تن دارد و کلاه به سر. نه مذهب می‌شناسد نه دین و دیانت، صورتش را نمی‌شوید. آبدست و طهارت نمی‌گیرد. اهل مذهب چنین مثل می‌زنند که: «خداوندا، ما را از شرّ چوپان ظالم و زجرکننده مصون و محفوظ بدار».(١)

اولین دیوان شعر بسط ترکی (عاری از فارسی و عربی) را نظمی ادرنه‌ای (فوت 962 هـ.) با نام مجمع‌النظایر نوشته، و فوأد کوپرولوزاده با انتشار آن، رساله ملی ادبیات جریاننک ایلک مبشرلری را تنظیم نموده و به نقد و بررسی دیوان پرداخته است. در عزل‌های 75 و 274 شاعر واژة ترکی را به معنی ظالم و بی‌رحم، روستایی جاهل، خشن و کلفت (قاباسابا) به کار برده است. کوپرولو توضیح می‌دهد که استعمال این‌گونه اصطلاحات بنا به تلقینات عمومی آن دوره، امری طبیعی به نظر می‌رسد.(٢)

فضولی بغدادی که با نظمی ادرنه‌ای معاصر بود، عقیده داشته که، لفظ ترکی به دشواری نظم می‌پذیرد و در صورت ترکیب، اکثر الفاظش نامربوط و ناهموار از آب درمی‌آید. از مقدمة حدیقه السعداءِ فضولی:

... اگر چه عبارت ترکیده بیان واقع دشوار در، زیرا اکثراً الفاظی رکیک و عباراتی ناهموار در. امید در که همت اولیا اتمامنه مساعدت و انجامنه معاونت قیله.

از منظومة دیوان فضولی:


اول سببدن فارسی لفظیله چو قدر نظم کیـم   //  نظم نازک تـرک لفظیله ایکن، دشوار اولور

لهجه ترکی قبـول نظـم و تـرکی ایه یـوب  //اکثر الفاظی نـامـربـوط و ناهمـوار اولـور

بنده توفیق اولسه بـر دشـواری آسان ایلـرم    // نوبهار اولغاج دیکندن برگ گل اظهار اولور


پروفسور مصطفی آق‌داغ، تاریخ‌های هشت بهشت ادریسی بدلیسی و تاج‌التواریخ خواجه سعدالدین را، در زمینة بدگویی از ترکان، کمتر از تألیفات ابن بی‌بی و محمود اَقسرائی نمی‌داند. (٣)

ادامه مطلب ...

ایرانیان و تورانیان


جلال ستاری

از اوستا و کلیه‌ی کتب دینی پهلوی و داستان ملی و مورخین قدیم، ابدا شکی نمی‌ماند که ایرانیان و تورانیان هر دو از یک نژاد بوده‌اند. بنا به سنت بسیار کهن، ایرانیان و تورانیان هر دو از یک دودمانند، و سلسله نسب پادشاهی توران به فریدون پیشدادی پیوسته است، جز این که ایرانیان زودتر شهرنشین و دارای تمدن شدند و تورانیان به همان وضع بیابان نوردی و چادرنشینی خود باقی ماندند. و نیز از داستان ملی ما چنین برمی‌آید که تورانیان و ایرانیان پیش از ظهور زرتشت دارای یک دین بوده‌اند و جنگ ارجاسب‌شاه تورانی با ایرانیان از این رو بوده است که کی گشتاسب از آیین‌ کهن روی گردانیده و به دین نو درآمده بود و ایرانیان به سبب روی کردن به تمدن برزیگری و شهرنشینی، به جاه و جلال خود افزوده و محسود تورانیان شده بودند. بدین سبب ایرانیان شهرنشین و برزیگر، همیشه دچار غارت و دستبرد تورانیان بیابان نورد و راهزن بودند و سراسر شمال و مشرق ایران میدان تاخت و تاز آنان بود. رفته رفته، پایه‌ی تمدن ایرنیان به جایی رسد که تورانیان غارتگر را بیگانه خواندند.

 دست‌اندازی اقوام بیگانه در سرزمین تورانیان درحدود سال 126 یا 140 پیش از مسیح روی داد. افتادن بلخ و سند به دست بیگانگان و متواری شدن ایرانی‌نژادان آن سامان و یا در تحت فرمان خارجه درآمدن آنان، متدرجا امتیاز و تشخیص را از میان برد. ایرانیان که از زمان قدیم، همسایگان شرقی خود را تورانی و دشمن می‌نامیدند، بعدها اقوام بیابان نورد و چادرنشین وحشی را که به سرزمین قدیم توران آمده و به غارت و یغما پرداختند، تورانی نام دادند. اعم از این که آنان حقیقات تورانی باشند یا از نژاد دیگر. سواحل جیحون و سیحون که از یک قرن پیش از مسیح تا استیلای مغول محل تاخت و تاز طوایف مختلف بوده، همیشه به نظر ایرانیان داستان عهد کهن و ستیزه‌ی تورانیان اصلی و دشمنان دیرین را مجسم می‌کرد. نوبه به نوبه، هر قبیله‌ی مهاجر که به آن سرزمین می‌رسید و بنای کشتار و غارت می‌گذاشت، نزد ایرانیان از تورانیان به شمار می‌رفتند، خواه آن قبیله آریایی بود، خواه مغول و هیتال و ترک و تتار.

در واقع می‌توان گفت که بعدها ایرانیان کلمه‌ی "تور" را مانند کلمه‌ی Barbaros یونانیان به کار برده‌اند. از این رو، در نوشت‌های متاخر مانند شاهنامه و کلیه‌ی کتب تواریخ و کتب پهلوی قرون وسطی که آبشخور همه‌ی آن‌ها روایات عهد ساسانی است و همه متکی به سنت آن عهد است، تورانیان و ترک‌ها و چینی‌ها بدون امتیاز در ردیف هم شمرده شده‌اند. در این کتب هر جایی که سخن از ستیزه‌ی ایران و توران است، بسا یک شخص گاهی تورانی و گاهی ترک و چینی و پیغو خوانده شده است. در صورتی که در کتب دینی و داستان ملی ما، هر جایی که از تورانیان یاد شده، سخن از عهدی است که هنوز ترک‌ها و کلیه‌ی مغول‌ها به سرزمین توران نرسیده بودند.

 

گفتگو با یکی از فدائیان فرقه دموکرات پیشه وری

آن چه در ادامه می توانید بخوانید مصاحبه روزنامه جام جم با یکی از فدائیان فرقه پیشه وری است که اکنون بعد از سالیان بسیار از اقدامات خود ناراضی و پشیمان است.

او که سال های زیادی را در شوروی به سر برده و بعد از ورود به این کشور (به قصد آزادی) مستقیما به سیبری تبعید شده، اکنون با دید انتقادی به گذشته می نگرد و از هم میهنان و جوانان می خواهد که قدر کشور و وطن خود یعنی ایران را بدانند.

برای خواندن این مصاحبه کلیک کنید


امید است بازتاب این مصاحبه درسی باشد برای کسانی که دل در گروه بیگانگان داشته اند و پیشه وری را الگویی برای خود قرار داده اند

سوتی های پان ترکی

جسارت یا حماقت!


پان ترکان انسان های بی سوادی هستند که همان طور که قبلا نیز نوشته ام محصول جهل و جنون اند. این عده معمولا از قشرهای کم سواد،کم درآمد و حاشیه نشین شهرها تشکیل می شود. یکی از ابعاد بوجود آمدن احساسات ترک گرایی در آذربایجان بر می گردد به شکاف شهر و روستا. روستائیانی که به شهرها مهاجرت کرده و در حاشیه شهرها سکنی می گزینند به راحتی ممکن است به سوی این اندیشه کشانده شوند. در شهرهایی مانند تبریز محل هایی مانند یکه دکان،شاه آباد که جزو مناطق محروم اند محل نشو و نموء پان ترکیسم است.

بی سوادی در انسان موجد حماقت است و جماقت نیز اغلب جسارت را به دنبال دارد. جسارتی که در پان ترکان وجود دارد مولود حماقت و جهالت است. آن ها تحصیل و آموزش دقیقی را تجربه نکرده اند به همین دلیل اغلب مطلق گرایی جزو ذاتی وجودشان شده است. حتی سرکردگان این طیف نیز تحصیلات چندانی ندارند و از حوزه سیاست و دانش اجتماع به کلی دور اند. آن ها معمولا به شغل نانوایی (مانند علی هارای) قصاب (مانند عباس لسانی)، کفاشی (حسن ارک) مشغول اند. در بهترین حالت کسانی مانند حسن راشدی که کتابی به نام ترکان و بررسی تاریخ،زبان و هویت آنان منتشر کرده است، در رشته فنی تحصیل نموده و سررشته ای تخصصی از تاریخ،زبان شناسی،ادبیات و... ندارد. همانطور که می دانید تاریخ رشته ای نیست که فردی با مطالعه آثار ذبیح الله منصوری ادعای سررشته داری در آن را داشته باشد و به قول معروف نه هر که سر تراشد قلندری داند…!

اخیرا یک سایت که خود را نماینده جنبش دانشجویی !؟ آذربایجان معرفی می کند – و از این سایت ها زیاد است-   طی مقاله ای به انتقاد از پان ترکیست ها یا به زعم خود هویت طلبان پرداخته است. در این یادداشت بی سوادی و جهالت فعالان پان ترک شدیدا مورد اعتراض قرار گرفته است. (برای دیدن یادداشت کلیک کنید)

جالب این جا است که بعد از انتشار این یادداشت انتقادی در سایت مزبور برخی از پانترکان مجازی ادعا نمودند که این مقاله توسط یک ملی گرای افراطی برای بد نام کردن تجزیه طلبان نوشته و در سایت درج شده است! اگر چنین ادعایی درست باشد، باید به حال آنان گریست که چنین به راحتی قابل نفوذ اند و سایت های آشفته ای دارند که هر کسی ممکن است در آن مطالب دلخواهش را بنویسد!

اولا آذربایجان در عالم واقع دارای جنبش دانشجویی خاصی نیست و تحرکات آن تابعی از تحرکات سراسری است.با این تفاوت که احتمالا بسیاری از فعالانش بومی هستند.

برای نشان دادن نادانی و بیخردی پانترکان آن چه در ذیل خواهد آمد شاید برای بسیاری جالب باشد. در ذیل تصاویری از سایت های پان ترکی که هر یک ادعای رهبری سایرین را نیز دارند می آورم. این عکس ها شامل تناقضات و غلط های املایی! در سایت های دانشجویی! و بسیاری دیگر از ادعاهای عجیب است که بهتر است نامش را پان ترکی و غیر آذربایجانی بگذاریم.

 

1-       سایت اویرنجی که ادعای رهبری دارد، و خود را یک سایت دانشجویی می داند در یک اشتباه فاحش، واژه مضحک را به شکل "مزحک" نوشته است. بیش از دو سال است که این اشتباه املایی در سایت درج شده و تا کنون هیچ دانشجوی هویت طلبی! به آن پی نبرده است.  آیا به نظر شما این عده واقعا دانشجو هستند؟!  برای دیدن تصویر کلیک کنید

2- سایت بای بک که او نیز از سوی دیگر ادعای رهبری دارد، طی گزارش تصویر نوشته است هزاره های افغانستان ریشه ترکی دارند. هزاره ها یکی از قوم های افغانستان اند که فارسی صحبت می کنند ولی از نظر تباری به زردپوستان و ترکان نزدیک اند. ادعای ریشه ترکی هزاره ها به احتمال زیاد درست است. اما این دوستان فراموش کرده اند که همواره در سفسطه های خود تلاش می کنند تشکیل زبان فارسی را به افغانستان نسبت دهند! آن ها به بهانه فارسی گویی هزاره ها و بیشتر به عنوان تحقیری نژادپرستانه فارسی را زبان افغانستان معرفی می کنند...! حسن راشدی در کتاب خود یک فصل را برای افغانی بودن زبان فارسی اختصاص داده است، حال خود افغان ها و پان ترکان ادعای ترکیت دارند! تناقض این ادعاهای کودکانه و سطح پایین شما را یاد چه چیزی می اندازد؟ بالاخره افغانی ها ترک هستند یا ایرانی؟ هر دم از این باغ بری می رسد. برای دیدن تصویر اینجا را کلیک کنید

3- نسبت پان ترک و آذربایجان نسبت جن و بسم الله است. پان ترکان از آذربایجان و آذری بودن خود نفرت دارند. حتی بیشتر از نفرت شان از ایرانیت. آنان مایل هستند تورک نامیده شوند. زیرا فکر می کنند در ترکیه همه مردم در آسایش به سر می برند و شبانه روز در دیسکو ها و عشرت کده ها به تفریح و عشق بازی مشغول اند، به همین دلیل مانند کودکان سعی دارند خود را به ترکیه سنجاق کنند و تصور می کنند اگر آذربایجان هم به ترکیه وصل شود همین بهشت موعود برای شان محقق خواهد شد! البته بگذریم از این نکته که ترکیه ها نیز اینان را به ترک بودن نمی پذیرد و از همان لفظ آذری استفاده می کنند که لابد در آن جا نیز احمد کسروی این را جا انداخته است. به هر حال خود نیز نمی دانند در کجای زمین اند و این نیز یکی از تناقضات این بیماران روانی است. سایت علمی و بسیار رده بالای بای بک! ترجیج داده است در رده بنده زبانی خود پس از انگلیسی از لفظ آذری به جای ترکی استفاده کند. این در حالی است که خود پان ترکان هر جا لفظی آذری را می بینند فوری اعتراض می کنند که به ما بگویید تورک! برای دیدن تصویر کلیک کنید

4- پان ترکان افرادی نژادپرست و نا متعادل هستند. آن ها با ارمنی ها،کردها،فارس ها،لر ها، یونانی ها،روس و... به نوعی مشکل دارند. در این تصویر سایت بای بک نوشته است که کردها حق ندارند در شهرهایی مانند سردشت و... زندگی کنند و هیچ حقوقی برای آنان قائل نیستند. پانترکان دیوانه هنوز با قدرت میلیون ها فرسنگ فاصله دارند ولی از تهدید به کشتار و نقض حقوق بشر هیچ ابایی ندارند. آنان در خصوص خود ادعای نقض حقوق بشر را دارند ولی در خصوص دیگران به صراحت تهدید به محرومیت از حقوق شهروندی آن هم در شهرهای کردنشینی چون ارومیه و سردشت دارند. آخر و عاقبت قوم گرایی قتل و کشت و کشتار است و بالکانیزه شدن ایران. برای دیدن تصویر اهانت پان ترکان به کردهای همه ایرانی و وطن پرست کلیک کنید

5- برای حسن ختام. ارتباط تیتر و تصویر را خودتان حدس بزنید. کلیک کنید