«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

تبار مردمان آذری بر پایۀ شاخص های ژنتیکی

نوشته زیر حاصل تحقیقات یکی از پژوهشگران در حوزه تاریخ ایران و ژنتیک می باشد که در آن سعی شده است به زبان ساده و غیر تخصصی تا جای ممکن در مورد نژاد و نژادشناسی در ایران و آذربایجان سخن گفته شود. از آن جا هویت نژادی نیز یکی از هویت های متنوع جوامع انسانی است و بعضا مشاهده می شود که عده ای سودجو و سواتفاده گر با آمیختن مفهوم ترکیت و آذریت در صدد اند در میان مردم کشور شکاف ایجاد کنند مناسب دیدم این مقاله را در اختیار خوانندگان این وبلاگ قرار دهم_سیاوش دادگر



تبار مردمان آذری بر پایۀ شاخص های ژنتیکی

 

سورنا فیروزی- کارشناس ارشد ژنتیک


معیارها نژادی شامل چه پارامترهایی اند و چگونه به وجود آمده اند؟


برای بررسی این مورد ابتدا لازم است تا مختصری از مسیر خروج انسان اندیشمند نوینHomo Sapiens Sapiens)) از آفریقا و مهاجرت وی به شرق آسیا و در نتیجه، تغییراتی را که در آن مناطق دچار شد، بیان نماییم. در حدود 100 هزارسال پیش گروهی بزرگ از نخستین انسانهای اندیشمند نوین( نیاکان امروزی ما که از نظر ریخت سناسی و آناتومیک کاملاً مشابه ما بوده اند)، از مسیر دریای سرخ و صحرای سینا وارد سرزمین های آسیای غربی شدند.این گروه که همگی سیاه پوست بودند( زیرا شرایط آب و هوایی آفریقا – خاستگاه پیدایش انسان – به گونه ای بوده که نخستین انسان اندیشمند نوین ایجاد شده به صورت سیاه پوست باشد تا از اثرات مخرب و سرطان زای تابش شدید آفتاب در قارۀ مذکور در امان باشد)، وارد فلات ایران شده و برای مدتی در آن ساکن شدند. سپس دسته ای از این مردمان فلات ایران را ترک گفته و از مسیر هند به مناطق آسیای جنوب خاوری رهسپار شدند.

ادامه مطلب ...

نگاه مختصر به فعالیت ها و زندگی محمد امین رسول زاده


محمد امین رسول زاده،از روزنامه نگاران سوسیال دموکرات قفقازی بود که هنگام فعالیت در ایران، یک پان ایرانیست دو آتشه به شمار می رفت که احیای سنن ایران باستان را مد نظر داشت. پس از اخراج وی از ایران (با فشار شوروی) و مسافرت اش به ترکیه تبدیل به یک پان ترکیست گردید که هدف اش احیای توران بزرگ بود.با پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه تزاری و با استفاده از خلا قدرت در روسیه، رسول زاده موفق شد که دولت مستعجلی را در ناحیه مسلمان نشین قفقاز به وجود آورد(1918) و نام آذربایجان را برای آن انتخاب کند. این نخسیتن بار در تاریخ سیاسی بود که از نام آذربایجان برای شمال رود ارس استفاده می شد. بسیاری از ایرانیان از جمله شیخ محمد خیابانی و بسیاری از روزنامه های آن روز ایران به این نام گذاری شدیدا تاختند.

پس از اینکه قدرت حکومت بلشویکی در تمام روسیه تثبیت شد، دولت مستعجل جمهوری آذربایجان به ریاست رسول زاده سقوط کرد ولی روس ها اجازه دادند تا نام آن هم چنان باقی بماند به امید آن که شاید بتوانند از این همسانی بین دو ناحیه شمال و جنوب رود ارس در آینده استفاده نمایند.

یکی از نکات جالب در زندگی رسول زاده این است که وی در جوانی از دوستان بسیار نزدیک استالین به شمار می رفته و حتی استالین یک بار جان وی را نجات داده بود. رسول زاده پس از فرار به اروپا از مخالفان سر سخت شوروی شده و در دوران جنگ جهانی دوم با آلمان هیتلری و سرویس های جاسوسی آن همکاری های بسیاری بر علیه استالینسم و کمونیسم انجام می دهد.

رسول زاده اقرار می کند که به عضویت یکی از سرویس های جاسوسی آلمان نازی درآمده و آموزش های لازم را دیده است. آلمان ها به رسول زاده قول داده بودند که پس از پیروزی بر استالین و دست یافتن بر قفقاز دولت های ملی در قفقاز تشکیل داده و رسول زاده نیز در راس دولت آذربایجان قرار داده خواهد شد.

پس از شکست نازی ها در جنگ و شروع دوران سر خوردگی و نا امیدی رسول زاده وی بار دیگر به سوی ایران گرایش پیدا می کند. نامه ی وی به دوست دیرین اش سید حسن تقی زاده، حاکی از شدت پشیمانی و سرخوردگی و عذاب وجدان او از خیانت به کشورش ایران و در تضاد قرار گرفتن با منافع آن می باشد. رسول زاده در این نامه می گوید : اگر یک دولت قدرت مند ایرانی بالای سر ما (قفقازی ها) بود، فجایع حاصل از حملات روس ها به وقوع نمی پیوست.

 

یک عکس تاریخی


عکسی زیر مربوط به گروهی از میهن پرستان آذربایجانی مخالف فرقه است که در آن ماه ها اسلحه برداشته و با دلیری و غیرت آذری در برابر بیگانه پرستان و اشراری که روس ها آنان را تحت نام فدایی برای دزدی و قتل و غارت مردم آذربایجان گرد هم آورده بودند، مقابله می کردند



برای بزرگ تر شدن تصویر کلیک کنید

به بهانه چاپ دوم خاطرات اش در ایران

پیام دکتر جهانشاهلو (معاون پیشه وری) به پان ترکها

به بهانه چاپ دوم خاطرات اش در ایران

هم میهنان و به وی‍ژه جوانان ما که در آینده چه بسا سر راهشان چنین دام هایی گسترده خواهد شد، باید توجه کنند کارهای نادرست من و وهمکاران و همگامانم در برپایی حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان پی آمدهای شومی برای میهن مان به بار آورد و چه نوجوان هایی که سرمایه ارزنده و گران بهای میهن ما بودند را به کشتن داد و چه خانواده هایی را بی سر پرست و بی سر و سامان کرد.

ما که به گمان خود می خواستیم زندگی هم میهنان خود را بهبود بخشیم دانسته یا ندانسته آن ها را به سوی پرتگاه نیستی راندیم.

به دیگران کاری ندارم اما من در برابر سروش درون خود بسیار شرمنده ام.زیرا تنها آن شمار از خانواده ها نبودند که از حزب سازی و فرقه تراشی ما به دستور بیگانگان از میان رفتند بلکه مسیر زندگانی هزاران خانواده دیگر دگرگون شد و چه بسا آن ها در غبت و در میهن به خاک سیاه نشاند.

 

دکتر جهانشاهلو از یاران مرحوم تقی ارانی و عضو گروه 53 نفر بود. در سال 1324 سرپرست حزب توده در زنجان بود و از سوی حزب توده و شخص عبدالصمد کامبخش و با فشار روس ها مجبور شد به فرقه بپیوندد. او در بیشتر مذاکرات و وقایع مهم دوشادوش پیشه وری و در نهایت با خروج نیروهای ارتش سرخ از ایران و انحلال فرقه همراه با پیشه وری به شوروی گریخت.

او سال ها بعد با نوشتن خاطرات خود "ما و بیگانگان" به مسائل رخ داده در درون فرقه در یکسال قائله کذایی اشاره کرده و از گذشته خود ابراز ندامت نمود.

 

نقدی از سایت ایلنا در مورد کتاب ها،روزنانه و انتشارات پانترک


 آزادی بیان و دشمنان نظم عمومی

ایلنا: کشورهای مدرن و دولت- ملت‌های جدید هرکدام براساس یک سری «ارزش‌ها» بنا شده‌اند که در واقع ستون فقرات و پایه‌های آن‌ها به شمار می‌روند. آنتونی دی اسمیت جامعه‌شناس و استاد مدرسه اقتصادی لندن که در عین حال از صاحبنظران مسائل ملی به شمار می‌رود از دو نوع ملت یاد می‌کند: ملت‌های کهن و ملت‌های نو

ملت‌های کهن آنهایی هستند که پیش از صورت‌بندی آموزه ملی‌گرایی صاحب آگاهی و هویت ملی شده‌اند، و ملت‌های جدید آنهایی هستند که دو فرآیند تشکیل آگاهی ملی و ظهور جنبش‌های نوین ملی‌گرایانه را به‌طور همزمان تجربه کرده‌انددر جوامعی مانند ایران، چین، یونان و... تصوری از ملیت و کیستی ملی در جامعه موجود بود و با ورود این ملل به دوران مدرن این تصور توسط نخبگان بازتولید و تقویت گردید تا زیر بنایی نیرومند برای دولت مدرن باشد. ایران به عنوان یک دولت- ملت مدرن پس از نهضت مشروطه موضوعیت پیدا کرد ولی به عنوان یک جامعه که فهمی از هم میهنی و همبستگی ملی در آن رواج داشت؛ دست‌کم از آغاز دوره ساسانی تبلور یافته بود. چنین جامعه‌ی کهنی براساس دستگاهی از ارزش‌های همگانی ساخته می‌شود و لاجرم برای حفظ و استمرار خود نیازمند استواری این ارزش‌ها یا مولفه‌ها است. زبان پارسی، تجربه‌ها و آرزوهای مشترک ملی، آیین تشیع، باور به استمرار تاریخی هویت ایرانی و ... همگی بخشی از این دستگاه است. با ورود به عصر مدرن ارزش‌های دیگری نیز به این فهرست افزوده شد و یا برخی از ارزش‌های کهن وسعت و صراحت بیشتری یافت. برنامه نمونه ستایش آزادی در شعر مشروطه جایگاه ویژه‌ای دارد اما پدیده‌ای جدید نیست. ایرانیان از دیر باز «آزادگی» را می‌ستودند 

ادامه مطلب ...

پاسخ استاد زبان شناس دانشگاه شهید بهشتی به کتاب فرضیه زبان آذری

نویسنده کتاب (محمد زاده صدیق) در جایی قدم گذاشته که در گنجایش دانش و سواد او نیست
توضیح: پس از انتشار کتاب فرضیه زبان آذری واکنش هایی به چاپ چنین کتاب از سوی جامعه مدنی کشور به وزارت ارشاد صورت گرفت که چرا باید در کشور ما چنین کتابهایی اجازه نشر پیدا کنند در حالی که در بیشتر کشورهای جهان نویسندگانی که علنا به ملت و ملیت افراد جامعه توهین می کنند با پیگرد روبرو می شوند.
در پی آن در همین وبلاگ نقدهایی به برخی از بخش های کتاب که دروغ ها و سخنان ناگفته ای از زبان هردودت نقل شده بود، آوردیم. اساتید دانشگاه و زبان شناسان برجسته که دارای اعتبار و کرسی دانشگاهی و هیئت علمی هستند معمولا تمایلی به مخاطب قرار دادن افرادی از جنس پورپیرار و صدیق که بدون تحصیلات دانشگاهی دست به نظریه پردازی های غیر علمی می زنند ندارد تا بهایی به این افراد نداده باشند و باعث شهرت آن ها نشوند. اما دکتر یدالله منصوری عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده زبان شناسی در گفتگویی با ایلنا به نقد این کتاب پرداخته که در ذیل آورده می شود - سیاوش دادگر

ادامه مطلب ...

شخصیت علیرضا اردبیلی نشانگر رذالت یک طرز تفکر است



برای بزرگ تر شدن تصویر کلیک کنید


چه کسی مدعی دموکراسی است!

مدیر سایت تزیجه طلب تریبون، فردی به نام علی رضا اردبیلی که نام واقعی اش علیرضا قزوین زاده است. کسی که هر روز دم از حقوق بشر می زند و در سوئد با مفت خوری و گرفتن حقوق بیکاری از دولت این کشور نقش انگل سیاسی را بازی می کند.این عده همان هایی اند که وقتی خود را معرفی می کنند ملیت دیگری دارند و هر موقع به هنگام مستی، تجاوز به عنف، عربده کشی، کتک زدن همسران شان و مزاحمت برای بانوان توسط پلیس دستگیر می شوند ملیت شان را ایرانی عنوان می کنند.

عکس بالا از صفحه فیس بوکی علیرضا اردبیلی گرفته شده است. عکس به اندازه کافی خود گویای بلوغ و نجابت و شرف انسانی این سرکرده پان ترک است و توضیحات اضافی در این مورد زائد است.

این که آیا در زندان های ایران در مقطعی به برخی زندان ها تجاوز جنسی صورت گرفته یا نه بحث دیگری است. شایعاتی در این مورد شنیده شده است که تا کنون هیچ مقام رسمی و غیر رسمی کشور آن را تایید نکرده است. عمل به حدی قبیح است که کسی مسئولیت آن را نمی پذیرد و از آن دفاع نمی کند.ممکن است این موضوع تنها یک شایعه باشد نه چیز بیشتر. اما سوال این است چرا احتمال صحت چنین شایعه ای علیرضا اردبیلی را این قدر خوشحال و ذوق زده کرده است که چنین عکسی را در صفحه فیس بوکی خود قرار داده!؟

ادعای دموکراسی و حقوق بشری این فرد را چه شد که در زیر عکس نگاشته است:

 "فارس ها نوشابه در کون به دنبال دموکراسی می دوند"

عقلانیت پان ترکیست های وحشی و حیوان صفت از گفتار رهبر و روشنفکران شان آشکار است و نشان می دهد که چه اندازه پایبند حقوق بشر اند. این عکس را به این دلیل در وبلاگ قرار دادم تا دیگر هیچ پان ترکی از انسانیت و حقوق بشر حرف نزند.

کسانی که در فیس بوک عضو هستند برای دیدن صفحه این فرد، در بخش جستجوی فیس بوک ali rza را جستجو کنند و برای دیدن همین عکس به بخش عکسها وارد شوند.

 

قوم‌گرایی را با "قوم‌گرایی" نمی‌توان پاسخ گفت

 کاوه بیات (مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر) در یادداشتی که اخیرا منتشر نموده اند به مسئله قومیت گرایی برخی گروه های سیاسی پرداخت کرده اند و جان مطلب ایشان این است که در فرضی که نژادپرستی و عرب ستیزی هم وجود داشته باشد، نباید برای مقابله و اصلاح آن متوسل به نژادپرستی و دیگر ستیزی شد و گروه های سیاسی قومی اگر حسن نیت دارند باید تلاش کنند وضع موجود را اصلاح نمایند نه این که خود نژادپرستی و دیگر ستیزی جدید را آغاز نمایند. با سپاس از ایشان- سیاوش دادگر


قوم‌گرایی را با "قوم‌گرایی" نمی‌توان پاسخ گفت

کاوه بیات

حساسیت در برابر هرگونه گرایشی که آن را بتوان به نژادپرستی و گونه‌هایی از آن چون قوم‌گرایی تعبیر کرد و لزوم مقابله صریح و رو در رو با یک چنین پدیده‌های ناپسندی از جمله مضامینی است که هر ملت آرزومند ترقی و تعالی، هیچگاه نباید از نظر دور دارد. از این رو انتشار بیانیه‌هایی چون "منشور کانون مبارزه با نژاد‌پرستی و عرب‌ستیزی در ایران" (3 خرداد 1390) را نیز به‌رغم بی‌اطلاعی از جدیّت بنیانگذاران این کانون در پیگیری این هدف، اینکه آیا اقدامی‌است مقطعی در ایجاد یک عنوان خبری گذرا در میان رشته‌ای دیرینه از تبلیغات سیاسی و یا جد و جهدی اساسی و ماندگار، در چارچوب یادآوری و تذکر یک‌چنین مضمونی می‌توان اقدام بهنگام و مثبتی ارزیابی کرد.

ا

ادامه مطلب ...

نقشه ممالک ایران از بایگانی عثمانی سال 1142 قمری


برای بزرگ تر شدن فرتور اینجا کلیک کنید


این نقشه کم نظیر با عنوان «ممالک ایران » در نیمه نخست سده دوازدهم به وسیله مهندسان امپراتوری عثمانی آماده شده است و اکنون با شماره 0103 HRT  در آرشیو دولت ترکیه نگهداری می شود. در  این آدرس:

T.C BASKANLIK OSMANLI ARSIVI DAIRE BASKANLIGI

آن چه در این نقشه قابل اهمیت است حدود و مرزهای کشور ایران است که نواحی مختلفی از جمله آران و قفقاز را شامل می شود.از سوی دیگر از کاربرد نام بحر فارس یا دریای فارس برای آب های جنوب ایران خبر می دهد.

از مهمه مهم تر نشان از کاربرد و پذیرش نام ایران در سده های گذشته دارد و پاسخی دندان شکن دیگری است به تحریف گران و منکران تاریخ ایران زمین که مدعی اند نام ایران نامی متاخر است  و می خواهند نداشته های خود و کشور مطلوب خود را با ما شریک شوند.

این نقشه بی نظیر در سال 1142 قمری به دست ابراهیم نامی، از مهندسان و نقشه کشان دربار عثمانی ترسیم شد.

در ذیل نشقه توضیحاتی به زبان عثمانی نوشته شد است که ترجمه تحت لفظی آن چنین است:

«پنهان نباشد رود جیحون که از جبال بدخشان سرچشمه گرفته است و با جریان به غرب و شمال در حدود خوارزم می ریزد جانب شرق و شمال ممالک عدیده ای واقع است که توران نامیده شده. در غرب و جنوب رودخانه مزبور سرزمین های مشخصی که واقع است "ایران" نامیده می شود. بدین ترتیب در این نقشه هدف از رسم و تصویر بال ذات حدود قلمرو زمین ایران است و در بهم پیوستگی اش ممالکی گرداگدرش واقع شده است....»

درگاه عالی سنه اثنی اربعین و مایه و الف 1142

علاقه مندان به مطالعه توضیحات بیشتر نقشه می توانند به کتاب "آذربایجان پژوهی" نوشته رحیم نیکبخت و منیژه صدری دو پژوهشگر ارجمند آذری مراجعه نمایید که به تازگی از سوی انتشارات مهد آزادی منتشر شده است.

ما بی صبرانه منتظر هستیم تا به بنیم منکران بی هویت تاریخ کشور در مورد چنین نقشه ها و استدلال هایی چه پاسخی دارد و چه می گویند در حق اسنادی که به زعم آن ها دور از دست شونیسم طراحی شده است و اتفاقا اکنون در کعبه معبود آن ها نگهداری می شود.

حقوق و تمامیت ارضی کشورها

آن چه در ذیل می آید نوشتاری است که وبلاگ تخصصی ناسیونالیسم در هفته گذشته در خروجی خود قرار داد. این نوشته در عین حال که پاسخی انتقادی به مطالب مطرح شده در یک سمینار می باشد، پاسخ بسیاری از پرسش ها در مورد موقلاتی چون انتخابات و رفراندم برای جدایی از یک کشور در یک استان و صحت یا عدم صحت چنین انتخاباتی را از منظر عرف و رویه حقوقی سایر کشورها مشخص می سازد. به علت اهمیت چنین مباحثی مقاله مزبور عینا در وبلاگ قرار داده می شود _ سیاوش دادگر


ساختار شکنی های عوامانه !

نقدی بر سمینار حقوق اقوام در کانادا

قومیت گرایان اغلب خود را در ارتباط با دیگری تعریف و معنا می کنند. هویتی که آن ها در صدد برساختن اش هستند قائم البذات نیست بلکه در تقابل با «دیگری» هایی است که در صورت غیابش، حضور آن هویت معنای چندانی ندارد. از این رو است که کم تر می بینیم به صورت ایجابی پیرامون هویت های قومی سخنی گفته شود. در ایران قومیت گرایان کرد یا آذری در مورد مولفه های هویتی که مدعی اش می باشند توصیف چندانی ندارند و علاقه منداند در نفی هویت کلان همگانی کشور سخن بگویند. همین اتفاق تکراری در سمیناری که اخیرا در کانادا برگزار شده است رخ داد.

سمیناری با عنوان «حقوق اقوام و ملیت های ایرانی» با حضور و سخنرانی چند تن از فعالان قومیت گرا در کانادا برگزار شد که در متن آن مطالبی پیرامون حقوق بشر،دموکراسی و حق تعیین سرنوشت مطرح گردید. در این همایش فعالان قومی از جمله یوسف بنی طرف،علی رضا اصغرزاده و امیرحسن پور به سخنرانی و ارائه مطالب و دغدغه های خود پرداختند.

در این یادداشت نگاهی خواهیم داشت بر برخی سخنان آقای امیر حسن پور و و مطالبی را در نقد سخنان ایشان بیان خواهیم کرد. علاقه مندان به خواندن متن کامل گزارش این سمینار می توانند به سایت شهروند-کانادا مراجعه نمایند.

ادامه مطلب ...

عطش قدرت با محسن رضایی چه می کند؟




محسن رضایی رزمنده زمان جنگ بود. اما این اندازه از موفقیت و فرماندهی جنگی سنگین و تاریخی و البته افتخار آمیز برایش کافی نبود. وی تصمیم گرفت که به سیاست نیز ورود کند. گویا کناره گیری او از سپاه خلاف نظر امام بود علیرغم این محسن رضایی ترجیح داد وارد سیاست شود. سیاست را با تیم هاشمی شروع کرد و اکنون دبیری مجمع تشخیص به عهده دارد.

سال ها است که برای رسیدن به سمت ریاست جمهوری تلاش می کند و هر بار نا کام تر از گذشته. مانند کروبی که سال هاست برای ریاست جمهوری تلاش می ورزد.

این بار مشایی و تیم احمدی نژاد را رقیب خود می بیند و از طریق خبرگزاری ای که در اختیار دارد (تابناک) سعی می کند فضای خبری جامعه را به ضرر رقیبانش پیش ببرد. اما اشتباه راهبردی وی این شد که برای کوبیدن مشایی به سوی نقد تاریخ ایران رفت. رضایی فراموش کرد که برای مشایی نیز تاریخ ایران ارزش کارکردی دارد نه ذاتی. سیاست مداران از ارزش های ملی و مردمی در جهت کسب رای استفاده می کنند. مشایی با بر آوردی که داشت می دانست می تواند از طریق تاکید بر تاریخ ایران رای بخش زیادی از جامعه به ویژه نسل جوان را به دست آورد. 

از این رو به تبلیغ پیرامون تاریخ کشور به ویژه چهره محبوب آن کورش هخامنشی روی آورد.  باید بدانیم که تاریخ ایران ملک طلق کسی نیست. تاریخ ایران از آن مردم ایران است. دولت ها و حکومت ها یا جریان های سیاسی نمی توانند تاریخ را به نام خود مصادره کنند. ولی محسن رضایی و تیم وی در تابناک به فعلا به آن اندازه از شعور سیاسی نرسیده اند که بدانند انتقاد از مشایی با نفی و انکار تاریخ ایران ملازمه ندارد. چرا ک تاریخ کشور نه از آن مشایی است نه از آن مورخانی که حتی برایش زحمت کشیده اند.

در حالی که همه کشور های جهان سعی دارند برای میهن خود تاریخ سازی کنند و اگر نشد تاریخ تراشی نمایند، محسن رضایی برای رقابت انتخاباتی اش به جان تاریخ کشور افتاده است. از سلیمی نمین و پورپیرار مثال می آورد و تصور می کند با این ادا ها از مشایی رای خواهد زد. اولا حضور مشایی در انتخابات آتی معلوم نیست و در پرده از ابهام است در ثانی با این رویکرد نه مشایی ضربه می خورد و نه تاریخ ایران، این لکه ننگ بر دامان محسن رضایی و منسوبان او می نشیند.

گروه های تجزیه طلب برای و بمب گذاران عرب برای تان هورا می کشند آقای رضایی شاد باشید با آرای تجزیه طلبان ... 




تحریک به سبک قوم گرایان

تحریک به شیوه خودزنی یکی از ابزارهای عمده برای ایجاد حرکتها و آکسیون های مبتنی بر احساس و به دور از عقلانیت می باشد. آلمان نازی برای به دست آوردن بهانه لازم جهت حمله به لهستان از این شیوه استفاده کرد. نازی ها لباس مرزبانان لهستانی به تن کردند و لباس سربازان آلمانی بر تن چند زندانی لهستانی نشاندند و با یک خود زنی نمایشی وانمود کردند که لهستان مرزهای آلمان را مورد حمله قرار داده است. از این موارد در تاریخ بسیار است و حیله ، حیله ای است قدیمی. 

تیم تراکتورسازی یکی با ریشه ترین تیم های ایران است که مردم تبریز به جد به آن علاقه مند بودند. متاسفانه امروز بی ریشه ترین مردم مانند گیاه پیچک خود را به دور آن چسبانده اند و از آن تغذیه می کنند. کسانی که از دور، تماشاگران و شعارهاشان را هدایت می کنند افرادی هستند سیاسی با سابقه کار سیاسی. چندی پیش خانه ای در تبریز کشف شد که محل جمع آوری همین افراد بود جهت بحث و گفتگو در مورد شعارها و راهکارهایی برای تراکتور سازی. این خانه نزدیک به 10 خط تلفن داشت.

استراتژی اینها بر این بنیان است که سعی می کنند با سفر به هر شهری میان آن شهر و تبریزی ها کینه و نفرت قومی ایجاد کنند و با تحریک میزبان که (از تعداد زیادی تماشاگر برخوردار است) به توهین و فحاشی ، چند برابر آن را در شهر تبریز جبران کنند. پان ترکیست ها می دانند که توانایی کشاندن مردم به کف خیابان را ندارند، برای همین تلاش می کنند در کف ورزشگاه ها این مسئله را جبران نمایند و چه چیزی بهتر از بهانه توهین تماشاگران تیم حریف. 

وقتی بی ادبی یا توهینی صورت بگیرد پان ترکیست ها خوشحال می شوند زیرا بهانه لازم را به دست آورده اند و همان طور که گفتیم هدف نهایی آن ها تحریک تماشاگران ِ اکثریت، جهت توهین و تحقیر است.

 فراموش نکنید که کفتار از مردار تغذیه می کند. حتی اگر پان ترکیست ها به صورت مستقیم در توهین هایی که در ورزشگاه ها صورت میگیرد نقش نداشته باشند، ولی با فحاشی های خود روند عادی را به آن سو هدایت می کنند. تنها مسئول هر نوع توهین به مردم شهرهای ایران ، پان ترکیست ها هستند. آن ها بودند زمینه چنین کاری را باب کردند. آن ها بودند که شعارهای قبیله ای و قومیتی و حتی شعار خلیج ... را وارد ورزشگاه ها کردند.

توجه کنید که مردم عادی شهرهای مختلفی ورودی در مباحث هویتی ندارد. آن ها نمی دانند که با این کار ها چه ضربه ای ممکن است وارد کنند. آن ها به احتمال بسیار زیاد عضو هیچ گروه، سازمان سیاسی یا منتسب به اندیشه ای نیستند. هدف آن ها فقط و فقط به قول خودشان "رو کم کنی" است. تنها سیاسی های حاضر در کف ورزشگاه ها پان ترکیست ها هستند. این ها هستند که می گویند تراکتورسازی حزب ما است. 

 برای همین است که پان ترکیست ها می توانند این عده را به سمتی بکشانند که شعارهای تحقیر آمیز بدهند. پان ترکیست ها از کلید واژگانی چون تحقیر، تبعیض و... امرار معاش می کنند. آنها همواره از تحقیر و تبعیض دم می زنند و اگر تحقیری در کار نباشد آن را می سازند.

روزنامه ایران جمعه در کل ایران 35 هزار تیراژ داشت که به شهر های آذربایجان شاید 5000 هم نمی رسید و از این تعداد بیشترش برگشت می خورد. پان ترکیست ها چند روز پیش از انتشار ایران جمعه پیامک رد و بدل می کردند که این در روز فلان ایران جمعه را تهیه کنید. همین طور آن ها همین مطلب را که ادعا می کردند توهین آمیز است و کسی از آن خبردار نبود را برجسته کردند و با تیراژهای بسیار آن را تکثیر نمودند. این تجربه را فراموش نکنید. 

اگر قرار است اقدام چند نفر در آبادان بهانه ای شود تا تجزیه طلبان مزدور در تبریز بتوانند هر چه دلشان خواست علیه تمامیت ارضی ایران بگویند، و اگر قرار است رفتار خود را با آن توجیح کنند باید بگویم ما از بالغ تر از آنیم که با این تاکتیک ها فریب بخوریم و سکوت کنیم


 

هویت طلب و فعال مدنی ؟!

«تنها فاشیست ها توسل به خشونت را توصیه میکنند.

برای رسیدن به دموکراسی با عرق ریخت نه خون!

بی عدالتی را نمی توان با بی عدالتی بزرگ تری

فیصله داد. هویت شما (اهالی جزیره کرس) با

مخالفت با هویت دیگران مشحص نمی شود.»

 جان هوم،برنده جایزه صلح نوبل

چندی است که اصطلاحاتی چون هویت طلب و فعال مدنی در جامعه سیاسی ایران در حال رواج است. بسیار شنیده و خواند ایم که برای افرادی خاص با گرایش های خاص تر از عبارت فعال مدنی و... استفاد می شود.در یکی دو سال گذشته برخی رسانه های فارسی زبان مانند رادیو فردا و صدای امریکا نیز از این واژگان استفاد کرده اند بدون اینکه به محتوای آن توجه داشته باشند. اگر بدون تعارف بخواهیم مسئله را ارزیابی کنیم باید گفت عباراتی چون فعال مدنی یا هویت طلب تبدیل شده اند بنام های مستعار تجزیه طلبی و ایران ستیزی. تا کنون رسانه های خبری از این اسامی برای فعالان سیاسی و یا روزنامه نگاران دستگیر شده و یا سایر زندانیان سیاسی استفاده نکرده اند. همه کسانی که فعال مدنی نامیده می شوند دارای گرایش های قومی به ویژه پان ترکی هستند.

حال به بینیم که آیا می توان این عده را فعال مدنی دانست؟ یا خیر! فعال مدنی آن گون که از نامش پیداست فردی است که دارای یکسری دغدغه فرهنگی (میراث فرهنگی و...) یا ساختاری (حقوق زنان) یا تاریخی است و سعی می کند با فعالیت های سازنده اجتماعی به سهم خود نقشی در تصحیح آن چه فکر می کند باید تغییر یابد ایفاء کند. همان گونه که می بینید دایره مصادیق این مفهوم بسیار گسترده است و در عین حال می تواند شامل کسانی هم شود که در جهت احقاق حقوق اقلیت ها در جامعه ای تلاش می کنند. ولی مصداق این عبارت هر چه باشد باید رنگی از فرِهنگ و مدنیت و حقوق شهروندی را دارا باشد. حقوق شهروندی (حقوق قومی یا زنان یا محیط زیست) با اسلحه یا خشونت بدست نمی آید. رسیدن به اهدافی که یک فعال مدنی می توان درگیر آن باشد از طریق "حوصله و اقناع" حاصل می شود نه انکار تاریخ،فرهنگ و موجودیت دیگران یا طرف مقابل. این رویکرد که مطالبات مدنی را می توان از طریق نفی دیگری به دست آورد نشان از عدم بلوغ سیاسی و فکری است.

در واقع مدعیان حقوق مدنی و کسانی که نام فعال مدنی برخود گذاشته اند فاقد ویژگی های لازم برای این نوع فعالیت و دقیقا واجد خصوصیات منافی با آن هستند. گروه ها و افراد مدعی آذربایجان (ولی در عمل دشمن آذربایجان) دارای درجه بالایی از خشونت نهادینه شده ، و آماده هرگونه اتهام زنی و حمله به طرف مقابل و احتمالا برخورد فیزیکی و سایر کنش ای غیر عقلایی هستند. این عده که برای کسب مشروعیت حضور در رسانه ها خود را فعال مدنی می دانند در عمل الزامات این عنوان را رعایت نمی کنند. برای نمونه آنان در مراسمات خود از نمادهای حامل خشونت مانند علامت گرگ خاکستری و هر نوع عکسی که نشانگر گرگی درنده باشد استفاده می کنند. صرف این نماد و دلبستگی یا اعتقاد بآن ناخودآگاه باعث می شود تا همان باصطلاح فعال مدنی هر لحظه آماده فحاشی ، ناسزای گویی و شاید حملات فیزیکی به طرف مقابل باشد.

این گونه رفتارها هیچ نسبتی با فرهنگ شهر نشینی و مدنیت ندارد. کسی در هیچ کجای جهان نتوانسته است با توسل به حرکت های فاشیستی امتیازاتی حقوقی یا مدنی به دست آورد بلکه روش گفتگو و اقناع همواره یکی از ابزارهای مهم انسان متمدن امروزی جهت رسیدن به اهداف اجتماعی و فرهنگی به شمار می آید. گاندی و ماندلا برای مقابله با آپارتاید و استعمار متوسل به نژادپرستی و برنامه های توسعه طلبانه نشدند. بلکه روش های واقعا مدنی و صلح آمیز را آزمودند. گروه های تجزیه طلب ادعای مبارزه با آنچه که آن را راسیسم و شونیسم نام می برند، را دارند و جدای از اینکه هرگز موفق نشده اند به معنای دقیق کلمه نژادپرست و شونیست بودن طرف مقابل را اثبات نمایند، خود در این مسیر مبتلا به نژادپرستی،شونیسم،دیگر ستیزی و... شدند که به راحتی در لابلای کلام ها و نوشته هایشان مشهود است.

مفروضه هایی مانند نژادپرستی،تبعیض و تحقیر ... که ابتدا به دشمن فرضی و فاقدی بُعد بیرونی بنام شونیسم نسبت داده می شد اندک اندک بعلت عدم بلوغ سیاسی،فقر نظری، خلا حضور نخبگان فکری در میان این عده و در نتیجه ناتوانی از فهم و تحلیل درست وقایع به کلید واژه های گفتمان تجزیه طلبی تبدیل شد. بزرگ نمایی وقایع یا افراد نیز هرگز در بلند مدت نتیجه بخش نبوده است.چهره سازی و قهرمان سازی نیز عملا نتوانست به خلاهای موجود این طیف کمکی کند. برای نمونه استفاده از عنوان روزنامه نگار برای تجزیه طلبانی که بعضا در نشریه دیواری یا دانشجویی مطالبی می نوشتند و بزرگ نمایی های زائد و نا بجا تاثیری در وضعیت و ضعف فکری نداشت و حتی نتوانست کارکرد تبلیغاتی درستی داشته باشد.

گزینش واژه فعال مدنی برای تجزیه طلبان نیز تا حدودی از تبار اصطلاح هایی بود که هم درصدد است نوعی مشروعیت اجتماعی برای این جماعت فراهم کند و هم هنجار شکنان ضد اجتماعی را به درجه فعالان اجتماعی و کسانی که درصدد احقاق حقوق شهروندی هستند بالا ببرد. اما در عمل دیدیم که این عبارت تبدیل شد به اسم رمز عناصر و پیاده نظامان تجزیه طلب! به همین نسبت عبارت جامعه شناسانه هویت طلبی نیز با قلب معنایی در خدمت همان اهداف قرار گرفت.

عبارات مبهم و کلی فعال مدنی و هویت طلب هرگز نمایاننده ی ماهیت واقعی منتسبان به آن عبارت نمی تواند باشد. تجزیه طلبانی که خود را هویت طلب می نامند برای فرار از بازخواست اجتماعی و اعتراضات افراد جامعه سعی می کنند ماهیت سیاسی خود را از طریق قلب نام پنهان دارند. این امر نشان از آن دارد که هنوز حسن و قبح بسیاری از مسائل در جامعه ایرانی به ویژه آذربایجان از میان نرفته است. هنوز وطن پرستی ارزشی والا و خیانت به کشور قبحی کبیر بشمار می رود. از این رو فرقه های مختلف پان ترکیست از جمله گروه های مطرود و ضد اجتماعی ای محسوب می شوند که ارزش ها و هنجارهای جامعه را زیر پا می گذارند، در نتیجه برای حضور در جامعه و عرصه عمومی نیاز به اسامی و عناوین مستعاری دارند تا مورد بازخواست یا سرزنش قرار نگیرند همانطور که برای توجیه گرایش افراطی به سمت کشورها و حوزه های فرهنگی دیگر(باکو یا ترکیه) که از دید عموم خودباختگی تلقی می شود نیاز به تحریف و باز نویسی تاریخ و مطرح کردن یکسری برساخته ها و مفروضات بدون پشتوانه ذهنی داشته و دارند. زمان آن رسیده است که جامعه ایرانی شدت عمل بیشتری در برابر این افراد نشان دهند و از طریق «واکنش های مدنی» آنان را متوجه نادرستی مسیری که در حال پیومدن آن هستند بنمایند. فعال مدنی و هویت طلب عبارت های فی نفسه ارزشمندی هستند و تجزیه طلبان از طریق انتساب این صفات گویی ماسکی بر چهره زده اند.

همین مطلب را در ایران گلوبال به بینید

یک بیانیه

از آنجا که بحرین را همواره بخشی از خاک ایران می دانم که به علت بی کفایتی های حکومت پهلوی ، خیانت هویدا و... از کشور جدا شد و از آنجا که هیچ مشروعیتی برای هر دولت عربی غیر شیعه که در خاک بحرین دایر شود قائل نیستم از طرف خودم به عنوان یک وبلاگ نویس وطن دوست، حمایت ام را از این بیانیه اعلام می کنم و هر چند توفیق حضور در کنار این اسامی را نداشتم اما با درج این بیانیه در وبلاگ هویت ملی حمایتم را نشان می دهم. سیاوش دادگر




ادامه مطلب ...

حسن تقی زاده یا عباس لسانی؟ کدامیک نخبه اند!


همان طور که می دانید در هفته های پیشین در همین وبلاگ نوشته ها و گفتارهایی را از تجزیه طلبان منتشر کرده و آن ها را به نقد کشیده ایم. مصاحبه با داوود توران و نقد نوشته ای دیگر از سایت گوناسکام نمونه ای بودند از خروارها دروغ و ادعای بدون سند و مدرک هویت طلبان بی سواد و احساساتی.

این هفته مناسب دیدم نوشته ای دیگر از سایت گوناسکام را که ادعای تئوریک بودن دارد را بازتاب داده و به نقد پاره هایی از آن بپردازم.

مقاله ای با عنوان سکوت آگاهانه آذربایجان و تحلیل وارونه سبزها نوشته ی ابوذر آذران. اصل مقاله در انتهای مطلب عینا درج خواهد شد، و در زیر جملاتی از آن را خوانده و سپس پرسش هایی را مطرح خواهیم کرد.

1)      نویسنده تجزیه طلب اشاره دارد: نخستین بامداد مشروطه، ستارخانِ آذربایجان، توسط یپرم خان ارمنی کشته شد و البته مشروطه نیز به قعر ناکامی رفت.

اولا: ستارخان سردار ملی ایران پس از ورود به تهران همراه نظامیانی که تحت نظر وی بودند در پارک اتابک اسکان داده شد. پس از چندی دولت مشروطه ایران تصمیم گرفت همه گروه هایی که در مشروطه به صورت مسلحانه دخیل بوده اند را خلع سلاح نماید، ولی ستارخان از تسلیم سلاح ها خودداری کرد. نظمیه تهران به وی هشدار داد اما متاسفانه این هشدارها ثمری نداشت. در درگیری که افراد نظمیه با نیروهای ستارخان داشتند کار به شلیک گلوله کشید اما ستارخان در این حادثه کشته نشد بلکه پای وی تیر خورد. این تیر نیز نه از جانب نیروهای نظمیه بلکه از جانب پشت و نیروهای خودی به مچ پای او برخورد کرد و و ستارخان را خانه نشین نمود نه اینکه وی را بکشد.

ادامه مطلب ...

پان ترکیست ها: اخراج حسین سیف زاده از دانشگاه، کار ما بود!


سایت بای بک عمده ترین سایت پان ترکیستها در نوشته ای اهانت آمیز نسبت به روشنفکران و نخبگان دانشگاه های ایران، بدترین تهمت ها و اتهامات را متوجه این قشر کرده و بار دیگر نشان داد که حرکت تجزیه طلبانه از پایین ترین شعور سیاسی و فرهنگی برخوردار است.

این سایت روشنفکرانی چون دکتر اباذری (استاد دانشگاه تهران)، سید جواد طباطبایی، دکتر ناصر فکوهی، دکتر زیبا کلام ،محمود سریع القلم،حسین سیف زاده و... را بی سواد و نادان، فاقد وجاهت علمی معرفی کرد و نوشت افرادی مانند زهتابی و فردی به اسم فیض اللهی وحید از همه با سواد تر اند!

هم چنین این سایت از ناصر فکوهی با عنوان مزدور حکومت شاه و حکومت جمهوری اسلامی، از حسین سیف زاده استاد اخراجی دانشکده علوم سیاسی با عنوان بیمار روانی، و از زیبا کلام به عنوان متجاوز به عنف یاد کرد. بای بک با بی شرمی تمام ادعا کرده است که استاد زیبا کلام در اتاق خود در دانشگاه از یک دختر دانشجو هتک حیثیت کرده است.

هم چنین سایت عمده تجزیه طلبان عنوان نمود که پان ترکیستهای نفوذی در دانشگاه تهران عامل اصلی اخراج دکتر حسین سیف زاده از این دانشگاه بوده اند. دکتر سیف زاده تحصیلات خود را در امریکا به پایان برده و آثار وی از جمله منابع اصلی کنکور کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی می باشد و پیش از نوروز بازنشست گردید.

باید پرسید که هتک حرمت این اساتید از سوی تجزیه طلبان به چه دلیل است. چرا این عده ادعا می کنند که در احراج اساتید دانشگاه تهران، دخالت داشته اند؟

وبلاگ هویت ، با آگاهی از کذب بودن همه ادعاهای مطرح شده از این طیف فاسد و میهن فروش، مطلب نوشته شده در سایت های تجزیه طلب را برای قضاوت افکار عمومی به نمایش می گذارد تا دلیل دیگری بر بی آبرویی تجزیه طلبان ضد دانشگاه و ضد علم باشد. در دورانی که همه تلاش می کنند وجهه ای علمی به خود بگیرند مجنونان پان ترکیست بر ضد دانشگاه بودن خود افتخار می کنند. هر چند که همه می دانیم که پان ترکیست ها دارای هیچ وزنی به ویژه در دانشگاه تهران نیستند تا قادر به اخراج اساتید آن نیز باشند، ولی مسئله اینجاست که چرا این عده می خواهند از طریق متوجه کردن مسئولیت اخراج اساتید به خود ، در جامعه عرض اندام نمایند؟ چه کسی گفته اخراج اساتید دانشگاه هنر است و یا کار درستی به شمار می رود که اینها اینگونه برای چسباندن این افتخار به خویش مسابقه گذاشته اند.

در پایان بار دیگر باید یادآوری نماییم که حساب مردم دلیر آذربایجان از تجزیه طلبان خود فروخته جدا است. تجزیه طلبان اقلیتی هستند در میان یک اقلیت و مردم آذری هیچگاه مواضع آنها را تایید نکرده و نخواهند کرد.بیشتر اساتیدی که در این سایت ها مورد اهانت قرار گرفته اند خود آذربایجانیان وطن پرستی اند که مواضع تجزیه طلبان را تایید نمی کنند.



در خدمت و خیانت روشنفکران خود فروخته آذربایجان

بای بک


far.baybak.com/shomareh_2689.azr

 

تاریخ آذربایجان در دوران معاصر همواره شاهد این بوده است که توده و ملت آن بسی جلوتر و فراتر از نخبگان و روشنفکران آن حرکت نموده اند. متاسفانه روشنفکران آذربایجان در طول تاریخ اغلب در خدمت سیاست ها و اندیشه های مرکزگرایانه و شونیستی بوده اند.در واقع با کمال تاسف باید گفت از مهم ترین عناصر انسانی سازنده شونیسم فارس در ایران، روشنفکران ترک آذربایجان بوده اند. میرزا فتحعلی قاجار که جط نخستین نحله اندیشمندان باستان گرا بود گرفته تا طالبوف و زین العابدین مراغه ای و تقی زاده و کسروی ملعون! این سنت تا جایی پیش رفت که گرایش به شونیسم و پان ایرانیسم از حوزه روشنفکری فراتر رفته و به سیاست مداران آذربایجانی نیز سرایت نمود. برای نمونه داوود منشی زاده بنیانگذار حزب سومکا که از فرزندان مبارزان مشروطه خواه بود نیز به این جرگه پیوست و به نوکر سینه چاک شونیسم نژادپرست آریایی در ایران تبدیل شد.

امروز نیز اوضاع برای آذربایجان تغییر چندانی نکرده است.می توان گفت روشنفکرانی آذربایجانی الاصل در ایران یا خود باز تولید کننده گفتمانی پان ایرانیسم و ناسیونالیسم فارس هستند و یا در برابر آن سکوت کرده و قتل عام و ژنوساید فرهنگی را در آذربایجان نا دیده می گیرند.

امروزه روشنفکران ترک ما به جای چاره اندیشی برای بحران ملیت ها در ایران سرگرم بحث های پوچ و بی ثمر روشنفکری اند و یا هویت ترک های ایران را نا دیده می گیرند. برای نمونه سید جواد طباطبایی استاد رشته علوم سیاسی و مدیر گروه سابق ایران رشته در دانشگاه تهران تا کنون چندین جلد کتاب بی ارزش و یاوه در وصف به اصطلاح تمدن ایرانی و تاریخ ایران نگاشته و نه تنها در هیچ جای نوشته هایش اشاره به نقش مثبت و سازنده آذربایجان و ترکان ننموده است بلکه همواره به تحقیر و توهین ترکان پرداخته است.همه تلاش وی در کتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران،حول این محور است که ترکان و مغولان نابود کننده فرهنگ و اخلاق در ایران بوده اند.از نظر وی با آمدن ترکان به ایران نه تنها تمدن از بین رفت بلکه آنان باعث زوال اندیشه نیز بوده اند. مفهوم مستقیم این موضوع آن است که عنصر ترک در جهان دشمن اندیشه و فکر است. وی در کتاب دیباچه ای بر زوال اندیشه تلاش نموده است که نژاد پرستی ایرانی و پان ایرانیسم را تئوریزه نماید و چنان دشمنی با ترکان نموده است که آه از نهاد هر انسانی بر می آورد. وی با استفاد از افکار نژاد پرستانه گوبینو و بخش های از کتاب او که به سود ایرانیان است تلاش کرده آیین شاهنشاهی مبتنی بر پارسیان هخامنشی را تحکیم نماید. یاد آوری این موضوع نیز شایسته است که دکتر سیدجواد طباطبایی و نوشته های بی ارزش و بیمار گونه اش در مورد ترکان فقط با احمد کسروی قابل قیاس است. گفته می شود طباطبایی برای نوشتن این سلسله کتاب در زمان اصلاحات حدود بیست میلیون تومان پول در قالب یارانه فرهنگی از مهاجرانی دریافت کرده است. به این ترتیب نویسنده ای قلم به مزد شرافت انسانی خود را به پشیزی بی ارزش فروخت. از دیگر قلم به مزدان شونیسم فارس در میان آذربایجانیان دکتر یوسف اباذری استاد دانشکده جامعه شناسی دانشگاه تهران و از روشنفکرانی است که از موضع آنتی پست مدرنیسم با همه اقلیت های و ملیت های غیر فارس دشمنی می ورزد. وی که زاده شهر میانه است در پاسخ به دانشجویان آذربایجانی که خواستار شفاف سازی مواضع اش در برابر فشار های روز افزون و تحقیر های نژادپرستانه به ترکان بودند،پندها و افاضات شونیستی قرائت کرده و آنها را از اتاق خود خارج کرده و به حراست معرفی نموده است تا به این ترتب نوکری و حلقه به گوشی خود را به پان فارسیسم ثابت نماید.این مزدور فارس ها سالانه میلیون ها تومان از طریق پژوهش های جامعه شناسی پیرامون مسایل اجتماعی دریافت می نماید و روشن است که با چه رویکردی این تحقیقات راهبردی را ارائه می دهد. دکتر اباذری که به شهادت دوست و دشمن از بی سوادترین مدرسان دانشگاه تهران است و گروه سیاسی چندین بار پرونده وی را جهت بازبینی در قرار داد هیئت علمی مفتوح کرده است، که این موضوع به دلیل نبود سواد انگلیسی ایشان است.

محمود سریع القلم نیز از مزدوران بی جیره و مواجب پان فارسیسم است که مانند رهبر خود موسوی گرایش های عظمت طلبانه داشته و مدام در حال تقویت گفتمان ملی گرایانه در ایران است. موسی غنی نژاد از رهبران تئوریسین های لیبرالیست می باشد. وی اصالتا ترک است ولی بویی از اصالت آذربایجانی نبرده است و مانند تورج اتابکی از دیگری روشنفکران آذربایجانی ترک ستیزی را پیشه کرده است. اتابکی که در بی بی سی فارسی و ماهنامه شونیستی مهرنامه مدام از دیدگاه هایش استفاده میشود علاوه بر

ناصر فکوهی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران هر چند خود ترک نمی باشد اما از پدران معنوی روشنفکری نئو فاشیسم ایرانی است. وی با تحریر کتاب سیاست های قومی نشان داد که با همه ملیت های ایرانی دشمن است. وی ابایی ندارد که خود را دشمن اقلیت ها معرفی نماید. فکوهی از زمره کسانی است که از دوران محمدرضا شاه طرح ها آسمیله فرهنگی تولید می کرده و با دریافت پول های کلان از هر دو رژیم سابق و لاحق جیره خواری خود را نشان داده است. این گفتمان که پس از روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی در کشور تقویت شد به وسیله صادق زیبا کلام که ملیجک وی نام گرفته است ادامه دارد. زیبا کلام تا کنون توانسته است با استفاده از لابی قوی رفسنجانی رسوایی های اخلاقی خود را لا پوشانی نماید. زیبا کلام که تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته فنی به پایان رسانده است بر علیرغم مقررات جذب هیئت علمی دانشگاه تهران به کرسی استادی رسیده است و مسئله رابطه نامشروع خود با یکی از دانشجویان دختر را در اتاق کار خود مسکوت کرد. زیبا کلام تنها کسی است که توانسته است در تلویزیون جمهوری اسلامی از رضاخان پالانی دفاع نماید و در همایشی در دانشگاه تهران وی را مانند یک قهرمان ملی نشان دهد و به این ترتیب وابستگی اش به استعمار تهران را نشان دهد.

حسین سیف زاده که از ترکان قم است و کلاس درس را تبدیل به عشرتکده می نمود و عقده های فروخفته جنسی را در دانشگاه تخلیه می کرد همواره با ادبیاتی ترک ستیزانه با دانشجویان برخورد می کرد عبارت محبوب وی در تمسخر دیگران ترکبازی بود، در نهایت با دخالت برخی از کامندان آذربایجانی دانشگاه بازنشست شد تا شمه ای قدرت ترکان را ملاحظه کند.جملات تمسخر آمیز وی در مورد یکی از رهبران حرکت ملی در کلاس های درس شهره دانشجویان وی است و پیمان عارف از فاشیست های حامی کودتای ۲۸ مرداد و طرفدار ضمنی سلطنت پهلوی مبلغ اندیشه های وی بود.

البته باید اشاره کرد که نخبگان و اندیشمندان بزرگی چون دکتر جواد هیئت و دکتر فیض اللهی وحید و دکتر زهتابی از میان ملت آذربایجان برخاسته اند که نوشته ها و پژوهش های علمی شان ده ها برابر بیشتر از روشنفکران فارس زده مزدوری چون ابازی و اتابکی در جامعه آذربایجان تاثیر داشته است

یاشاسین آذربایجان

 http://s1.picofile.com/file/6556919514/baybak_roshanfekran1.gif


http://s1.picofile.com/file/6556937622/baybak2_roshan_fekran.gif



نامه ای از طرف حسین محمد زاده صدیق به وبلاگ


چند روز پیش فردی که گویا یکی از هواداران یا همدستان حسین محمد زاده صدیق (دوزگون) می باشد پیامی به مضمون زیر را در صندوق پستی وبلاگ گذاشته بود. این پیام را عینا نقل می کنیم تا خوانندگان این وبلاگ هم در مورد آن داوری داشته باشند:


 <erfan.haqani@gmail.com>
عنوان نامه: استاد علامه دکتر صدیق

گوگوری مگوری ما به ریش شما میخندیم که چون سواد جواب گفتن به ادله های علمی استاد علامه دکتر حسین محمدزاده صدیق را ندارید مدام تفره میروید و آن را به وقت دیگری موکول میکنید و به جایش روی تفکرات سیاسی دروغینی که به ایشان نسبت داده اید مانور میدهید
هر وقت یک مردی تو شما پیدا شد که بتونه جواب علمی بده بیاد جلو. استاد علامه با آغوش باز پذیرای چنین مردی خواهد بود.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نخست اینکه در خود این استاد علامه به جز فحاشی مطلب دیگری ندارد که کسی نقدش بکند. اگر استاد شما شیفته مطرح شدن در این سو و آن سو است به او بگوید تلاش کند تا مطالبی علمی و مستندی بنویسد و آن را در ژورنال های علمی که مقالات اش از سوی داوران آکادمیک سنجیده شده و سپس منتشر می شود به چاپ برساند.
دوم این که در همین وبلاگ به برخی از تحریفات معلم تان به ویژه در مورد هردوت پاسخ داده شد.
سوم اینکه برخی ها اصلا معلم شما را در حد و اندازه ای نمی دانند که بخواهند به وی پاسخ بدهند.
سوم اینکه ما تفکرات دروغینی به او نسبت نمی دهیم و هر چه هست دست نوشته های خود او است و ما فقط آن ها نقل می کنیم.
چهارم این که ما ریش نداریم ولی معلم صوفی و علی اللهی شما بسی ریش دارد. به ریش او بخندید.
پنجم اینکه تا جایی که مردم قضاوت کردند نامه منتشر شده در روزنامه شرق که به اسم ناشر انتشارات تکدرخت بود و نویسنده خود را از مریدان صدیق معرفی کرده بود و در آن از صدیق تعریف و تمجید شده بود در واقع نوشته خود محمد زاده صدیق بود احمالا این کامنت هم از سوی خود صدیق باشد چرا که این وطن فروش پیر بسیار علاقه دارد خودش را ؛استاد؛ معرفی کند.

دروغ های بزرگ از کوتوله های سیاسی

پان ترکیسم مرزهای جهل و جنون را در نوردید

یکی از روش های تبلیغاتی پان ترکیست ها جعل و تحریف تاریخ است. آن ها چون منابع و مواد تاریخی لازم برای اثبات حقانیت خود را ندارند مجبور از جعل تاریخ می باشند. با توجه به اینکه مخاطب پان ترکها نه قشر با سواد و درس خوانده و نخبه جامعه بلکه مردم عوام و کم سواد هستند،پذیرش دروغ های تاریخی برای آنان آسان تر مسیر می شود. معمولا مردم کم سواد بدون پرسش از خود ممکن است هر چیز جدید را بپذیرند و در این مورد اغلب گفته های سفسطه آمیز و دروغ قومیت گرایان از سوی آنان با پذیرش روبرو می شود.

به همین دلیل گفته می شود که قوم گرایی به ویژه پان ترکیسم از جهل و نادانی به وجود می آید. حتی در ترکیه نیز بیشتر اقشار پایین دست،درس نخوانده و کم درآمده جامعه هستند که به گروه های گرگ خاکستری می پیوندند. اگر جز این می بود آن ها نمی توانستند این دیدگاه عجیب را به هواداران خود القا نمایند که چنگیز و تیمور انسان های الگویی بودند و عجیب تر از آن اینکه اینان نوادگان همان چنگیز و آتیلا و تیمور اند و به راستی این معجزه فقط  در جهان سوم آن هم در پایین ترین و پست ترین قشر جامعه می تواند به وقوع بپیوندد.

در زیر یکی از نمونه های فاحش دروغ گویی و عوام فریبی پان ترکیستها را در عرصه تاریخ نشان خواهیم داد. سایت تجزیه طلب بای بک به تازگی در آخرین اظهار فضل خود ادعا کرده است که خونخوار بودن چنگیز خان مغول حقیقت ندارد و ساخته و پرداخته تاریخ نویسان به اصطلاح فاشیست ایران است. جالب است بدانید این سایت که بیش از 5 سال است تداوم دارد برای اثبات خونخوار نبودن چنگیز به کتاب التنبیه و الاشراف مسعودی و تاریخ نامه طبری نوشته بلعمی استناد نموده است و حتی در کمال بی شرمی شماره صفحات آن کتاب ها را ذکر کرده است. توضیح اینکه چنگیزخان مغول در سال 616 به کشور ما حمله کرده است در حالی که ابوعلی بلعمی در سال 363 از دنیا رفته است و مسعودی در سال 346 دارفانی را وداع گفته است و طبیعتا نمی توانسته است حمله مغول و چنگیز را در سال 616 تجربه و ثبت نماید.  

این سایت به نقل از واقدی تاریخ نویس عرب در سده دوم هجری، نوشته است که یاسای چنگیزی قرآن دوم مسلمانان است!!!! و نویسنده در آخر متن این چنین نوشته که به رغم سیاه نمایی تاریخ نگاران بعد از پهلوی چنگیز خان فردی خرمند،عادل و انسان دوست بوده است.

همان طور که می بینید پان ترک ها از سر بیچارگی و بی مایگی خود با نا دیده گرفتن شعور میلیون ها انسان تاریخ را تحریف می کنند و در عین حال تهمت تحریف گری به سایرین و مورخان ایران و اساتید بزرگ ایرانی وارد می کنند.

اصل مقاله سایت تجزیه طلب بای بک در ذیل نقل می شود و از آنجا که احتمال حذف این نوشته از سایت در روزهای آینده می رود تصویر مقاله با لگوی سایت بای بک به صورت عکس آورده می شود.

برای دیدن مقاله در سایت بای بک به این لینک مراجعه کنید: 

far.baybak.com/shomareh_2741.azr 

 

عکس مقاله از سایت بای بک شماره ۱ 

 

عکس مقاله از سایت بای بک شماره ۲ 

 

 

متن کامل مقاله  به نقل از بای بک:

هشتاد سال تحریف تاریخ میراث شونیسم

از زمانی که رضاخان میرپنج بر تخت سلطنت ممالک محروسه ایران تکیه زد ، تحریف تاریخ آزربایجان هم شروع شد.تحقیر تورکها و اهانت به فرهنگ و رسوم این ملت کهن سال و متمدن با هزینه های دولت شاهنشاهی در کتاب ها و مقالات متعدد چاپ شد . از جمله صفاتی که تورکها در این مکتوبات بدانها متصف گشتند ، غارتگر ، همجنس باز و یغماگر بود.جال آن که این شوونیست ها به دلیل کینه بسیار نسبت به تمدن تورکی ، همه اقوام نزدیک به تورکان از جمله مغولان را نیز مورد هجوم قلمی خود قرار دادند.

در سالهای اخیر بسیاری از نویسندگان آگاه و بیدار تورک توانستند به بخش عظیمی از این ادعاهای دروغین ، پاسخ های علمی و قاطعی بدهند و فاشسیت ها را رسوا سازند.براساس تحقیقات دانشمندان آزربایجان سومری ها که بنیان گزار تمدن بشری به شمار می آیند ، بدون هیچ گونه شبهه و تردیدی تورک بودند و زبان شان نیز به زبان تورکی امروز بسیار نزدیک.

یکی از ادعاهای دروغین شوونیست ها به وحشی بودن تورک ها و مغول ها برمی گردد که متاسفانه به دلیل تبلیغات سیتماتیک در طی هشتادسال ، بخش عظیمی از جامعه ایران آنها را باور کرده است.

فاشیست های فارس همواره مدعی بوده اند که چنگیزخان فردی خونریز بوده و هزاران هزار انسان را به تیغ شمشیر کشته است. این ادعاها در حالی است که شواهد تاریخی به هیچ وجه این این ادعاهای کاذب را تایید نمی کند.تاریخ نویسان غربی به دنبال پژوهش های بسیار درباره تاریخ قوم مغول ، این قوم را قومی بافرهنگ و متمدن نامیده اند.۱

تاریخ نویسان مسلمان نیز بارها و بارها رفتارهای چنگیزخان را توصیف کرده اند و نحوه برخورد سپاهیان مغول را بادشمنان خود به به طور جامع و مانع تشریح نموده اند.طبق توصیفی که بلعمی در تاریخ خود آورده : « چنگیز خان مردی بود به غایت لطیف چنانکه در رتبت عطوفت و ظرافت جز انبیای الهی ،هیچ بشری بدان حد نتواند رسید…»۲ [این مطلب به نقل از بلعمی جعل شده که دو قرن و نیم قبل از چنگیز در گذشته است]

دیگر جغرافی دانان و سفرنامه نویسان اسلامی هم در نوشته های خود شرحی از اقدامات این حاکم مغول آورده اند که با آنچه که تا کنون درباره چنگیزخان شنیده بودیم ، تفوات فاحشی دارد. مسعودی در کتاب خود با نام التنبیه و الاشراف ، چنگیز را مردی رئوف وسخاوت مند توصیف می کند و رویدادی جالب را درباره برخورد چنگیز مغول با مخالفانش آورده می نویسد: « روزی سپاهیان مغول به غزنه تهاجم بردند و سه هزار تن را به اسارت آوردند و به نزد چنگزخان بردند.با مشاهدت اسرا ، چنگیز را حال متحول گشت و زار زار گریست.روی به سوی فرمانده سپاه کرد و با خشم گفت من نه برای اسارت و سلطه بر مردمان این دیار آمده ام ، بی درنگ اسیران را آزاد کنید».۳ [این نقل قول به نقل از التبیه و الاشراف مسعودی آورده شده است که نویسنده اش دو سده و نیم پیش از به دنیا آمدن چنگیز مرده است]

آنچه که این مورخان و سفرنامه نویسان مسلمان از رفتارهای چنگیز خان مغول نوشته اند ، نشان گر اخلاق متعالی این امپراتور مغول با رعایای خویش است.برخلاف آنچه که تا کنون فاشیسم فارس بر آن تاکید گذاشته ، مغولان نه تنها قومی وحشی نبودند بلکه در زمان حمله و فتح یک منطقه با احترام به کرامت انسانی و حقوق بشر با مردم آن ناحیه رفتار می کردند. بررسی یاسای چنگیز نشان دهنده اوج عدالت در تمدن تورکی و مغولی است که بی تردید هیچ مدنیت دیگری را یارای برابری با آن نیست.واقدی در کتاب مغازی خود یاسای مغولی را قرآن دوم نامیده و مسلمانان را به فراگیری ان فراخوانده است۴.[واقدی در قرن دوم مس زیست و چنگیز در قرن هفتم حمله کرد]

آنچه که مورخان مسلمان از چجنگیزخان ارائه داده اند نمایان گر آن است که چنگیزخان مردی بود خردمند ، عادل ، انسان دوست و البته دلیر.بزخلاف آنچه که تاکنونو تاریخ نویسان فارس گرا وی را معرفی کرده اند.آری ارائه یک تصویر خشن و غیرانسانس از مغولان و بع خصوص چنگیزخان یکی دیگر از نیرنگ ها و تحریفات تاریخی شوونیسم فارس بود که همچنان که شواهد تاریخی نشان داد دروغی بیش نبودند.در مقالات دیگر به تحریف دیگر شخصیت های بزرگ تمدن تورکی از سوی فاشیسم فارس پاسخ خواهم داد.

آراز کمالی


۰۱/۰۴/۲۰۱۱

۱_ رنه گروسه ، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمه عبدالحسین میکده. ناشر : علمی و فرهنگی – تهران. چاپ چهارم، ۱۳۷۹

۲- تاریخنامه طبری (گرداینده منسوب به بلعمی) محمدبن جریر طبری،جلد سوم ، انتشارات سروش، چ دوّم، ۱۳۷۸، ص۱۷۷
۳- علی بن حسین مسعودی، التنبیة و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم ، ۱۳۸۳ ، ص ۴۳۲
۴-، ص ۳۷۳۱۳۶۳ ،مغازی واقدی،محمد بن عمر بن واقدی، انتشارات: دفتر تبلیغات قم، جلد۲،

 

 

رسوایی تاریخی برای محمد زاده صدیق

یکی از وبلاگ های فارسی چند روز پیش حکم محکومیت حسین محمد زاده صدیق (مارکسیست-پان ترکیست-علی اللهی - حزب اللهی ) از سوی دادستان انقلاب را به خاطر اهانت به امام در نشیه یولداش که سردبیر آن بود را منتشر کرده است. در چارچوب مباحث قبلی حیف ام آمد این حکم را من نیز در وبلاگم قرار ندهم. به این دلیل که آقای صدیق در کتاب هایی که به هزینه خودش چاپ می کند به تمام بزرگان ادب فارسی از فردوسی تا دهخدا و مرحوم افشار هتاکی و لجن پراکنی می کند و دست آخر هم خود پشت امام مخفی می کند و انتظار دارد چون چند کتاب از امام به ترکی ترجمه کرده است و البته کسی هم آن ها تا کنون نه دیده و نه خوانده کسی کاری به کارش نداشته باشد. حال آن همین فرد بزرگ ترین هتاک به کسی است که امروزه پشت سر وی مخفی می شودـ سیاوش دادگر

مطلب زیر عینا از وبلاگ ناسیونالیست نقل می شود:

آقای حسین محمد زاده صدیق در کتاب هایش و نیز در نامه ی دفاعیه ای که اخیرا در روزنامه شرق منتشر کرده بود ادعا داشت که از شیفتگان امام خمینی بوده و از مترجم آثار او می باشد. وی در عین حال یک پان ترکیست دو آتشه ضد ایرانی است و از بیشتر دهه ۶۰ خورشیدی را در ترکیه گذرانده است. آقای صدیق که از مدعیان انقلاب و امام و جمهوری اسلامی است ترسو و نان به نرخ روز خوری بیش نیست و ترجمه آثار امام را نخست به عنوان یک حرفه پر در آمد و سپس به عنوان یک حریم امنیتی تلقی می کند. صدیق و امثال صدیق هر بار در بحث و مباحثه نا کام می آورند شروع می کنند به تهمت و افترا زدن به طرف مقابل و متهم کردن ایران دوستان به سلطنت طلبی و ضد اسلام بودن. سپس زیر سایه امام رفته و خود را د موضع امام قرار می دهند تا حریف را خلع سلاح نمایند و دهانش را بسته باشند.

همان طور که قبلا نیز گفته شد صدیق در روزهای نخستین انقلاب نشریه یولداش را منتشر می نمود و در آن کاری جز اهانت به امام نداشت تا جایی از سوی دادگاه انقلاب نشریه اش را توقفی می کنند و صدیق مجبور می شود از ایران بگریزد. حال جالب است که همین فرد برای پیش بردن نیات پان ترکیستی اش زیر عکس امام پنهان می شود!!! و تبدیل می شود به مترجم آثار امام به زبای دیگر و این مسئله را همچون چماقی در هر نوشته و کتابی بر سر و روی حریف اش می کوبد.

این روش ما را ناچار کرد با وی و هماپالکی هایش مانند خود او رفتار کنیم و حکم دادگاه انقلاب در مورد تعطیلی نشریه یولداش را یافته و در اختیار همگان قرار دهیم تا افکار عمومی در مورد وی داوری نمایند و آن ها تصمیم بگیرند که به فردی با چنین ویژگی هایی چه باید گفت!

تاکید ما بر انتشار این نامه به این خاطر است که اولا آقای صدیق فکر نکند که افکار عمومی به قدری ناشی هستند که حافظه اند و ایشان می توانند با ژست های خاص به شعور مردم توهین کنند. دوم این که هم صدیق،هم دست آموزان صدیق و امثال وی تصور نکنند که هر چه می کنند میهن پرستان نسبت به آن بی تفاوت و یا بی اطلاع هستند. اگر هر روز پاسخ مناسب به افرادی چون صدیق و ناشرانی چون اندیشه نو داده نمی شود، بی مقدار بودن آنان است و وجود مسائل مهم تر د ر جامعه است. اگر چنین افراد به اقدامات ضدملی خود ادامه دهند شک نداشته باشند که این بار نه با برخورد متفاوتی از سوی میهن دوستان مواجه خواهند شد.


برای بزرگ شدن عکس کلیک کن



حکم دادستانی در مورد محومیت صدیق به جرم اهانت به امام

نقدی بر یکی از بخش های تاریخی کتاب ضد علمی صدیق

یکی از دوستان عزیز پس از مطالعه کتاب ضد علمی حسین محمد زاده صدیق از مارکسیست های پان ترک شده و سپس علی اللهی شده ! و مبلغی خنده و استهزاء و شگفتی از کم سوادی نویسنده تصمیم گرفت با تنظیم یک پاراگراف از تواریخ هرودت نشان دهد که آقای صدیق چه اندازه دروغ زن و جاعل تاریخ هستند.

ـــــــــ

آقای صدیق در رویه ۱۰۲ کتابش به نقل از هردوت می نویسد:


«مادان از سران یا بای های شش قبیله و قوم معروف منطقه تشکیل ده بود که ائتلاف داشتند و زبان غالب میان این قبایل ترکی بود و باهای ترکی  اقوامی که ترکی نمی دانستند کتابت آموختند و آنها را وادار کردند که اوصاف ترکان را بر روی سنگ ها و به گویش های خود نقل کنند!!»


بدون اینکه بگوید این جملات هردوت در کجای کتابش و در کدام صفحه از ترجمه فارسی آن آمده است. ظاهرا نویسنده برای فریفتن خوانندگان عوامش و برای اینکه دل آن ها را خوش نگه دارد این جملاتی جعلی را که فقط می تواند از ذهن خودش متراوش شود آورده و به زبان هردودت بسته است و اصلا پیش خود فکر نکرده است که ممکن است برخی به سراغ کتاب هردوت بروند و دروغ بزرگش فاش شود.


هرودوت در بند 101 ا ز کتاب نخست خود، پیرامون مادها چنین مینویسد: «دیا اوکو تنها اقوام ماد را توانست گرد خود جمع آورد و بر آنها حکومت کند. این اقوام مشتمل بر چند گروه بودند بشرح زیر: بوسه Bouse، پارتاکنی  Paretacenie، استروشات Strouchate، آریزانت Arizante، بوده Boude و ما گس (مغ ها) Mages . چنین بود شرح گروه های ماد.»

این جملات واضح را صدیق این گونه تحریف و از خود اختراع کرده است: «مادان از سران یا بای های شش قبیله و قوم معروف منطقه تشکیل ده بود که ائتلاف داشتند و زبان غالب میان این قبایل ترکی بود و باهای ترکی  اقوامی که ترکی نمی دانستند کتابت آموختند و آنها را وادار کردند که اوصاف ترکان را بر روی سنگ ها و به گویش های خود نقل کنند!!» (رویه 102)

همچنین صدیق اصالت و قدمت نام «ماد» را به چالش کشیده . آن را واژه ای تحریف شده از «بای» ترکی دانسته است و می گوید که بای به صورت های «مای»، «ماه»، ماذ و ماد تلفظ شده. (همان)

نخست آنکه نام ماد هم در کتیبه آشوری به صورت «آمادای» آمده (دیاکونوف،تاریخ ماد: رویه 144) و هم به صورت «مادای» در کتاب پیدایش تورات. افزون بر آن در سنگ نبشته های هخامنشی نیز این نام را به صورت «مادَ» نگاشته اند. Mede در نوشته های یونانی نیز روشن گر واژه ماد است و نه واژه من درآوردی بای. از دیگر سو هرودوت (کتاب 7، بند 62) پیرامون نام مادها و پیشینه آنها چنین نگاشته که آنها ابتدا خود را آریان Aryan میخوانده اند و سپس ها ماد نام گرفتند.

واژه یونانی شده آریان، همان ائیری نَ در فروردین یشت است که صورت کهن ایران است و نه ترکستان! تازه در دوره بیرونی و کتاب آثارالباقیه (رویه 153) است که واژه مادی به ماه تحریف گشته!

این که وی دست و پا میزند تا نام آذربایجان را ترکی جلوه دهد، نشان از کم آگاهی های آشکار تاریخی وی دارد. نام آذربایجان در کتیبه کعبه زرتشت شاپور یکم، به صورت «آتورپاتیکان» آمده (راهنمای کتیبه های ایرانی میانه ، سعید عریان و کتبیه های پهلوی، دفتر دوم، داریوش اکبر زاده). پات از ریشه اوستایی پئیتی و به معنای نگهبان است. کان یا گان پسوند مکان ساز می باشد، مانند پادگان. و آتور همانی است که شاپور در انتهای نبشته اش بیان داشته بری شادی روان اطافیان خود روشن داشته، یعنی آذر یا آتش. پس آتورپاتیکان، به روشنی یعنی، جایگاه نگهداری آتش که به وجود آتشکده معتبر و بزرگ آذرگشنسپ در این سرزمین داشته است. بدین گونه تلاش برای ترکی جلوه دادن نام آذربایجان، جز غرض ورزی و سخنان غیر علمی ، مفهوم دیگری ندارد.