میان گریه می خندم...
دکتر صادق زیبا کلام هفته های پیش در مصاحبه با یکی از مجلات کم تیراژ پایتخت و در پاسخ به پرسش های یک قوم گرا سخنانی گفته که در اصل به نظر می رسد در راستای اتحاد است تا افتراق ولی از آن جا که وی همیشه ژورنالیستی فکر می کند تا آکادمیک و مسائل را ساده می بیند پان ترکان از برخی از گفته های ایشان خوشحال شده اند. این خوشحالی بیشتر از این جهت بود که کسی در روزنامه ها و مجلا کشور قوم گرایان را به رسمیت نمی شناسد و شانی برای آنها قائل نیست. زیبا کلام که بیشتر کوچه و بازاری صحبت می کند تا دانشگاهی مسائلی را مطرح کرد که این عده را بسیار خوشحال نمود و شادی وافر آن ها از این جهت بود که دیده اند شده اند. هر چند این دیده شدن در مجله رخ داده که تیراژ پایینی دارد و بیشتر به یک نشریه دانشجویی ماننده است تا مجله ای جدی.
زیبا کلام با آن ادبیات کوچه و بازار با کسانی مخاطب شده که از قضا آن ها نیز ادبیات سبزه میدان و چاله میدان بهره می برند و من علاقه دارم آن ها را دجالان و قصابان هویت بنامم.
یکی از همین افراد نقدی هم در حاشیه مصاحبه زیبا کلام نوشته است که ادبیات چاله میدان و پریشان گویی به خوبی در آن هویداست.
متاسفانه زیبا کلام این روزها شان خود را به قدری پایین آورده است همین افراد همکلام و هم صحبت شده است.
برای دیدن تصویر نقد شاهکار یک پانترک به زیبا کلام روی این لینک کلیک نمایید
انسان واقعا در شگفت می ماند که چه کسانی و از چه قشری در چه موضوعاتی که در صلاحیت شان نیست اظهار می کنند و از نادانی شان است که از مطلق گویی هم گریزان نیستند. کسانی که نمی دانند چه واژه ای را در کجا باید به کار ببرند و آن واژه متعلق به کدام ادبیات است امروزه در خصوص هویت صحبت می کنند. نتیجه ادبیات و تحلیل کوچه بازاری زیبا کلام این می شود که با افرادی چون همین شخص مخاطب شوند و شان و منزلت استادی را به یک باره اینقدر پایین بیاورند.
البته باید یادآور شد که در سایر موارد نیز پان ترکان همین اسلوب را دارند و خودشان نیز به این قضیه واقف اند و فحاشی و بی ادبی های مختلف بیشتر از هر کس دامن دایره کوچک آن ها را آلوده کرده است. برای دیدن مطلبی در انتقاد از ادبیات چاله میدانی پان ترکان بر روی این لینک کلیک کنید.
میان خنده می گریم که همچون شمع در این مجلس
زبان آتشینم هست ولیکن در نمی گیرد
یک نکته تاریخی : همان طور که می دانید نخست طلیعه های مجادلات آذربایجانی ها با پان ترکان در سال های دهه بیست میلادی اوج گرفت.در این سالها فردی به نام روشنی بیگ که مدتی نیز در ایران زیسته بود پس از بازگشت به ترکیه طی یک سخنرانی به آذری های ایران توصیه کرد که به جمهوری نوین ترکیه بپیوندند. این سخنرانی باعث واکنش شدید مطبوعات ایران شد.در ایم میان روشنفکران آذربایجان سهم عمده ای در پاسخ گویی به روشنی بیگ داشتند و در نتیجه فضای روابط دو کشور رو به تیرگی رفت.در این بین در جراید ترکیه مقاله ای منتشر گردید که ترجمه آن در روزنامه های ایران از جمله میهن منتشر شد.
نویسنده ترکیه ای مقاله با عنوان "به برادران ایرانی مان" از ایرانی ها خواسته بود که به خاطر سخنان فردی مجهول الهویه و بی سر و پا علیه ترکیه موضع نگیرند. وی نوشت :
«هیچ کس تصور نمی کرد نطقی که در یک موسسه خصوصی عاری از هر نوع رسمیت در یک محله اسلامبول ایراد گردیده یک چنین عکس العمل شدید تولید نماید.مخصوصا که ناطق هم شخصی مجهول الهویه و بی سروپا است که دارای سوابق سو می باشد. به طوری که به واسطه یک سرقت در تهران گرفتار و به محبس انداخته شده » (پان ترکیسم و ایران،کاوه بیات ص 147).
هدف از بازگویی این نکته این است که پان ترکان از زمان روشنی بیک انسان های بی سروپا و لات منشی هستند که عاری از هرگونه شان اجتماعی و ادب و فرهنگ اند. به این دلیل بدیهی است که چنین فحاشی و ادبیاتی را از آنان شاهد باشیم