انجمن قلم آذربایجان جنوبی!
تناقض، دروغ، شعار
امروز یکی از سایت های تجزیه طلب بیانیه ای منتسب به گروه انجمن قلم آذربایجان جنوبی را منتشر کرد که حاوی مجعولاتی بود. در راستای نشان دادن مطالب نادرست آن در زیر سعی می کنیم به بررسی و نقد جمله به جمله آن بپردازیم.
1- ایران کشوری است کثیرالملّه با زبانها و فرهنگهای مختلف، اما فضای فشار و اختناق حاکم در دوران سلسله پهلوی و به دنبال آن، جمهوری اسلامی، از دیدگاه سازمانهای حقوق بشر، بهویژه انجمن قلم جهانی حقیقتی کتمان ناپذیر بوده است
پاسخ: ملیت یک وضعیت ادعایی نیست. به عبارت دیگر ملت شدن روی کاغذ نیست. برای ملت بودن نیاز به همبستگی درون گروهی و غریبه دانستن سایرین ضروری است. ملیت آگاهی به صفات و اوصاف ملت است. آیا در ایران آذری ها خود را یک ملت می دانند؟ یعنی خود را از سایر مردم جدا می پندارند؟ اگر بلی چند درصد این گونه هستند؟ چند درصد از آنها در انتخابات شرکت می کنند، چند درصد به جبهه می روند، چند درصدشان در شهرهای دیگر با مردمان دیگر ازدواج می کنند؟
علاقه آذری ها به مشهد به خاطر امام رضا ،به قم به خاطر حضرت معصومه، به شیراز به خاطر شاه چراغ،حافظ، سعدی، تخت جمشید و ... وصف ناپذیر است. هر سال به ویژه در نوروز هزاران آذری برای تعطیلات به این شهرها می روند و ایران گردی می کنند. همین طور است در خصوص کردها و...
شاید این انجمن دوست داشته باشد یک ملت داشته باشد ولی این اشتیاق دلیل بر ملت بودن آذری ها نیست. آذری ها حتی در جمهوری کذایی باکو هم ملت نیستند. کسی از مردم این خطه در جنگ قره باغ شرکت نکرد و افراد مطلع می دانند که سربازان ارتش باکو می گفتند ما را به روستاهای خودمان ببرید تا از شهر خودمان دفاع کنیم.
اگر سپاه قدس ایران و نیروهای مجاهد افغانی و سلاح ها و مهماتی که ایران به حیدرعلیف می داد نبود، ارامنه تا باکو پیش روی کرده بودند. اعضای انجمن قلم مزبور چون می دانند توان رقابت با نویسندگان مهم و قدر سراسری و شناخته شده مانند محمود دولت آبادی و داستان نویسان و روشنفکران بزرگ را ندارند و آن ها نیز این عده را در بازی خود راه نمی دهند تصمیم گرفته اند چنین انجمنی به پا کنند و الا چه کسی از مردم آذربایجان یا کدام نهاد دموکراتیکی به اینها اجازه داده است با استفاده از اسم ما مردم آذربایجان انجمنی به پا کنند!!
2- به رغم این که اکثریت جمعیت ایران را غیر فارسی زبانان تشکیل میدهند ولی آنان از تحصیل به زبان مادری خود محرومند.
این آمار را از کجا و کدام منبع به دست آورده اند. ما علاقه مند هستیم که جزئیات این سرشماری که این دوستان در اختیار دارند بدانیم و کنترل کنیم. منبع این آمار کجاست. نکند خود اعضا دست به شمارش زده اند.
3- در پی فعالیتهای مؤثر انجمن قلم جهانی و بهویژه شعبههای آن در اروپا، آمریکا و کانادا، تعدادی از نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران ایرانی دربند از مرگ حتمی نجات یافتهاند و در سایۀ همین فعالیت ها، جمهوری اسلامی تحت فشار، به آزاد کردن تعدادی از نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران ایران نیز گردن نهاده است.
هنوز دو ماه از تاسیس این انجمن نمی گذرد. این بیانیه هم احتمالا بیانیه دوم یا سوم انجمن مزبور است، آیا در این دو ماه آقایان موفق شده اند جان چندین نفر را نجات دهند؟ آن هم از مرگ حتمی؟ در این دو ماه جان کدام شاعر یا نویسنده ایرانی در خطر بوده است و کدام نویسنده گرفتار زندان شده است، و این شاعران و نویسندگان چند نفر بوده اند. به نظر نمی رسد منظور انجمن قلم شاعران ملی گرایی چون مصطفی بادکوبه ای و هیلا صدیقی بوده باشد. بسیار مایل هستیم تا منظور انجمن قلم را از آن تعداد شاعری که جانش در معرض خطر "حتمی" بوده است دریابیم و بدانیم با چه ساز و کاری توانسته اند این عده را نجات بدهند. در بخش دوم ادعای شان آمده است در سایه فعالیت های انجمن جمهوری اسلامی مجبور به آزاد شدن تعدادی از روزنامه نگاران و نویسندگان شده است.
یعنی آقایان عده ای را از مرگ نجات داده اند و در عین جمهوری اسلامی از ترس انجمن مزبور عده ای دیگر را آزاد کرده است. من نمی دانم این روزها کدام روزنامه نگاری ممکن است در سایه فعالیت های این عده آزاد شده باشد. این بلوف را نیز باور نمی کنم که یک عده آدم ناشناخته و نا منسجم که تنها توانایی شان بیانیه صادر کردن است بتوانند انجمنی درست کنند که قوی از سایر ارگان های حقوق بشری جهانی بتواند عده ای را نجات دهد. آن هم انجمنی که دو ماه پیش تاسیس شده است. کسانی که ادعای روشنفکری دارند بهتر است کمی شعور برای مخاطبانشان قائل باشند.
4- در واقع نویسندگان، شاعران، منتقدان، روزنامه نگاران، پژوهشگران و کلیه اقشار و طبقات مردم آذربایجان جنوبی (ایران) در میهن خود در تبعید کامل زبانی و فرهنگی به سر میبرند.
حضرات در داخل کشور حضور ندارند ولی استادشان که در تهران زندگی می کند یعنی حسین محمد زاده صدیق اسفندماه سال 1389 در روزنامه شرق مدعی شد در جمهوری اسلامی در طی این سه دهه 30 هزار عنوان کتاب تورکی منتشر شده است و این از افتخارات نظام است. این پیش کسوت در نامه اش به روزنامه شرق در تاریخ 9/12/1389 می نویسد:
"روزنامهی شرق با این مقاله نشان داده است که دنبال «جمهوری ایرانی» است آن هم از نوع جمهوری «پان ایرانیستی» که ترکها در آن حقی نداشته باشند، نه «جمهوری اسلامی» که رهبر معظم آن در سخن با ترکان ایرانی عمد دارند بیتی و یا جملهای به زبان ترکی بیان فرمایند و یا در صدا و سیما نوحههای جانسوز شهدای کربلا به زبان ترکی به طور زنده پخش میشود و یا وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران از اول انقلاب تا کنون به بیش از سیهزار عنوان کتاب ترکی مجوز نشر داده است و یا سازمان تبلیغات اسلامی که کتب متعددی به ترکی منتشر ساخته است. آنها ایران را منهای روحانیت معظم شیعه میخواهند".
کل مقاله را در سایت صدیق بخوانید
http://duzgun.ir/akhbar/sharq.php
با این وجود سوال من از نوینسدگان این بیانیه است که چگونه ادعا می کنید در ایران ممنوعیت زبانی وجود دارد؟ اگر به نامه رسمی استاد و مرادتان که در داخل کشور هر روز یک کتاب در تقبیح بزرگان مملکت منتشر می سازد دقت کنید متوجه خواهید شد که ایران بهشت اقلیت ها و بلکه بهشت تجزیه طلبان است. با این وجود چنین دروغ بافی با چه نیتی صورت گرفته است؟
مسئله اینجاست که خود مردم آذربایجان هیچ تمایلی ندارند تا مطلبی به زبان غیر از فارسی مطالعه کنند و بخوانند . عدم استقبال آذری ها از نوشتجات ترکی چه ربطی به ممنوعیت زبانی دارد. خود این دوستان بیانیه شان را به فارسی می نویسند زیرا به خوبی آگاهی دارند که در غیر اینصورت جدی گرفته نمی شود و کسی رغبتی به خواندن نخواهد داشت.
حال فرض کنیم که در ایران اختناقی است. این اعضای انجمنی که اکنون سالهاست در خارج از ایران زندگی می کنند از جمله رضا براهنی چرا هیچ داستان یا رمانی را به زبان ترکی خلق نمی فرمایند. نکند در کانادا هم دست شونیسم در کار است؟ ما عاجزانه از رضا براهنی تقاضا داریم که بعد از چندین سال زندگی در خارج دست از فارسی نویسی بردارد کمی هم ترکی بنویسد تا به بینیم چه استقبالی از کتاب هایشان خواهد شد و چند نفر داستان ها و قصه هایی که می نویسند را خواهند خواند.
5- . بنا به آمار جمهوری اسلامی و سازمانهای بینالمللی، ترکهای آذربایجان اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل میدهند.
وزارت کشور جمهوری اسلامی تا کنون آمار مشخصی در خصوص شماره و تعداد اقوام ایرانی نداده است. اصولا سرشماری در ایران بر خلاف شوروی، بر اساس قومیت و نژاد نیست. پس این هم یکی از دروغ ها و اشکالات بیانیه به شمار می رود. اگر این دوستان آمار رسمی و جدیدی سراغ دارند و یا در دسترشان هست در اختیار بقیه هم قرار دهند. جالب این جاست که به احتمال زیاد این افراد خود را معتبر و دانشگاهی هم می دانند ولی گویا خبر ندارند که در سنت آکادمیک رفرنس دهی اهمیت زیادی دارد. همین طور ما نیاز داریم تا منبع آمارهای بین المللی را نیز بدانیم و آن را نیز کنترل کنیم. خیلی مایلیم بدانیم که این نهادهای بین المللی چگونه در کشور سرشماری کرده اند و چگونه تعداد ترک ها را شمرده اند. اگر در مملکت خفقانی متوجه ترک زبان ها است و آن گونه که شما می گویید در تبعید به سر می برند پس چگونه این نهادهای بین المللی توانسته اند آنها را شمارش کنند؟ و بفمند که اکثریت نسبی جامعه را تشکیل می دهند.
6- ما، گروهی از نویسندگان، شاعران، منتقدان، روزنامه نگاران و پژوهشگران آذربایجانی مقیم خارج از ایران، در پاسخ به نیازی مبرم، درجهت صیانت از زبان و فرهنگ ملی خود گردهم آمدیم و "انجمن قلم آذربایجان جنوبی (ایران) در تبعید" را تشکیل دادیم.
اولا شمایی که این صفات را برای خود حمل می کنید آثار و نوشته های جدی خود رانشان دهید تا مردم به بینند که چه کرده اید و چه نوشته اید. امیدوارم این آثار در راستای صیانت از به اصطلاح فرهنگ ملی خودتان به زبان تورکی بوده باشد نه زبان بیگانه فارسی. دوما خوب بود برای صیانت از همین چیزهایی که می گویید بیانیه را هم به ترکی می نوشتید تا نقض قرض نشود.
7- از کلیه حقوق نویسندگان، شاعران و پژوهشگران و روزنامه نگاران آذربایجانی در سراسر جهان قاطعانه دفاع خواهیم کرد ...
البته این مژده را به شما بدهم که بار شما تا اندازه ی زیادی سبک است. زیرا در بین کسانی که شما می خواهید دفاع کنید،- که لابد باید مانند خودتان تجزیه طلب باشند - هیچ پژوهشگر و روزنامه نگاری دیده نمی شود. مگر اینکه بخواهید قصاب ها و ... را که حتی عاجر از نوشتن نام خود هستند را پژوهشگر بنامید.
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد...
تجزیه طلبی به زعم شما حقیست که سازمان بین ملل متحد جزئی از حقوق ملل با فرهنگ و زبان های مختلف در تعیین سرنوشت تعریف کرده.
این قانون در ایران اجرا میشه بعد برید تو سر خودتون بزنید که این چنین وبلاگ هایی نوشتید که هیچ کس تحت لوای دروغین ایران نمونه.
مثل رفراندوم مردم عرب بحرین برای استقلال از ایران غاصب.
مرد ی کامتو بذار
دوست وبلاگ نویس ، آزادی بیان مگر این نیست که من بتونم بزبان مادری صحبت کنم و از ارزشها و فرهنگ و آداب رسوم خودم دفاع کنم .
خوب ما نمی تونیم به زبان مادری تحصیل کنیم. نمی تونیم در کتابهایمان از بزرگان و شعرا و مردان اذربایجانی بخوانیم به جای آنکه تاریخ وجغرافیای خودمان را بخوانیم . تاریخ و جغرافیای فارس ها وطن ما شده است. در کتاب از بابک ما به عنوان دشمن اسلام یاد کرده اند . به ما نژاد آریائی برچسب زده اند . در روزنامه ها ومجلات زبان و فرهنگ ما را تحقیر کرده اند و این بزرگترین نارضایتی ما ازدولت جمهوری است. صدا و سیمای جمهوری ایران در حال ویران سازی زبان های اقلیت در کشور است . بچه های اذربایجان ساعت ها در کلاس فارسی می خوانند و حرف می زنند و در خانه نیز تلوزیون با آنها فارسی صحبت می کند و پدر کارگز باید شب به خانه بیاید و رابطه اش با فرزند گنگشده است . آنها همدیگر را درک نمی کنند . این است ظلمی که دولت و فارس های نژاد پرست بر سرمان آورده اند . دولت به جای آنکه به شعار خود عمل کند به جای حمایت از مردم مظلوم قره باغ و اذربایجان به ارمنی های غیر مسلمان و متجاوز راپورت ها می دهد .