«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

پذیرش توهم سومین زبان جهان نشانه ای حماقت بود



در اواخر دهه هفتاد یک نشریه استانی بی اهمیت به نام پیام زنجان طی خبری اعلام کرد که یونسکو در بیانیه ای زبان تورکی را سومین زبان جهان و زبان فارسی را گویش سی و سوم زبان عربی رده بندی کرده است.

این خبر به سرعت در میان سایر روزنامه ها و افراد پان ترکیست/هویت طلب که اغلب از سطح سواد و شعور پائینی برخوردارند پیچید و باعث شد رگ غیرت بسیاری متورم شود.

در جوامع انسان های بی سواد و کم شعور به دنبال پیشداوری ها و تعصبات خود حرکت می کنند و هیچگاه در پی پرسش یا تردید در مسائل بر نمی آیند.به این دلیل بدون هیچ دلیل و مدرکی میتوان هر چیزی را به این افراد کم شعور قبولاند. از آن جایی که تعصبات تورکی برای افراد درس نخوانده و جاهل منش بسیار مناسب و عالی است همین عده به مجرد شنیدن نام یونسکو خبر را پذیرفتند. در حالی که همین عده حتی نمی دانستند کار و وظیفه یونسکو چیست و به چه آرمان هایی است.

بر گردیم به خبر. فرض کنید شما با یک فرد درس خوانده و با شعور طرف هستید و ادعای بالا را برای او باز گویی می کنید. پرسش هایی که ممکن است او از شما داشته باشد عبارت از این ها است:

یونسکو در چه تاریخی و طی چه پروسه ای این طبقه بندی را انجام و اعلام کرده است؟

معیارهای یونسکو برای این طبقه بندی چه بوده است؟

رتبه های اول و دوم متعلق به چه زبانی است؟

رتبه های چهارم تا دهم چه زبان هایی هستند؟

چرا در مجله رسمی یونسکو یا وبسایت آن چنین طبقه بندی دیده نمی شود؟

چرا نمی توان سراغی از متن انگلیسی و کامل این اعلامیه یونسکو دید؟

چرا در مجله پیام یونسکو که در ایران منتشر می شود چنین چیزی نیست؟

و...

توجه داشته باشید که هیچ یک از این پرسش ها از سوی جاعلان پاسخ داده نشد.

مسئله خیلی ساده است برای تاثیر گذاری برای عده ای که گله وار زندگی می کنند و از قوانین گله پیروی دارند و چندان در پی تحلیل و استدلال نیستند میتوان اخباری جعل کرد که پیچیدگی چندانی هم ندارد و بسیار ساده و بسیط هستند.

یک انسان تا چه اندازه می تواند بی شعور و کم خرد باشد که چنین ادعایی را به مثابه یک امر حقیقی و یقینی بپذیرد و آن را مبنای یک ایده سیاسی قرار دهد؟

آن انسان یک ترک گرا است که ما در آذربایجان بدا نیازی نداریم.

 

پان ترکان را از آذربایجان بیرون کنیم، آن ها مانع توسعه و پیشرفت این خطه هستند

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
آزر مغانلی شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ

خوب کاری می کنیم که تا اونجای شما را می سوزانیم

سهند یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:46 ب.ظ

باسلام خواستم بگم که در وهله اول اداب سخن گفتن رابیاموزودر وحله دوم ما در اذربایجان چیزی به عنوان پان ترک نداریم.ودر اخراینکه اذربایجان سرایران است.پس مواضب حرف زدنت باش که زبان سرخ سرسبزرا به بادمیدهد.و وقتی میخوای ازترکان غیورحرف بزنی قبلش به تمدن هفت هزار سالش نگاهی بکن

... جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ

خفه شو

بچه کرد سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

اتفاقا همون منبع مورد اشاره که (یونسکو نبود) ترکی را سی و نهمین لهجه عربی دانسته بود!!! و سومین زبان دنیا را اسپانیایی

ali سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ

این جوابی کوبنده بر دهان یاوه گویان که زبان کهن فارسی را لهجه سی و سوم عربی مینامنتوردی بردی یوا *
برگردان : رضا مرادی غیاث آبادی
پیشگفتار مترجم
این مقاله زمان پیدایش زبان فارسی را تا چند سده به عقب می برد و ناقض فرضیه ی پیدایش زبان فارسی در سده های نخستین پس از اسلام است. توجه به این مقاله و مقاله های گوناگون دیگر در این زمینه، نشان می دهد که اطلاق هویت عربی به هر واژه و ترکیبی که ساختاری عربی مآب دارد، همواره درست نیست و بسیاری از واژه هایی که عربی دانسته می شوند، دارای ریشه ای در زبان های ایرانی و دیگر زبان های متداول در بین النهرین باستان دارد. این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبه جزیره ی عصر جاهلی است و نشان می دهد که آمیختن این زبان ها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدت ها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که اصطلاح «جاهلی» در سراسر این گفتار برای تحقیر و تخفیف به کار برده نشده و صرفا یک اصطلاح متداول و شناخته شده برای دوران پیش از اسلام در شبه جزیره است.
٭٭٭
در دوران پیش از اسلام، شعر عرب به درجه ی ممتازی از فصاحت، سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریده اند که پژوهش در آن، گره های پر پیچ و تاب فرهنگ عرب و تشکیل زبان عربی را بازمی نماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.
این عنصرها در اصل متعلق به فارسی زبانان بوده و با سبب های گوناگون وارد زبان و فرهنگ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژه های فراوان فارسی دیده می شوند که سخنوران عرب زبان ِشبه جزیره آن ها را با معنای اصلی فارسی به کار می برده اند.
«اعشیٰ» یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجره اش «میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه» و تخلصش «ابوبصیر» است. او در سال 529 میلادی (94 سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال 630 میلادی (8 هجری) فوت کرده است.
از شجره نامه اش برمی آید که او عرب تبار است و با مردمان فارسی زبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژه های فراوان فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.
ورود واژه های فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامه سرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.
آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره»(در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی به خوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویدا است که واژگان فراوان فارسی در آن استعمال شده است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریه های شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار داده ایم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نموده ایم. از جمله از دیوان اعشی که به دایرة المعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کرده ایم.
در آغاز می بایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شده اند. یکی از منابع معتبر در این زمینه «تاریخ طبری» است که در آن آمده است :
«چون یزدجرد بملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت : این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید. نعمان بهرام را برگرفت و به جای خویش برد.»
از این گزارش برمی آید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و بعد از وفات پدرش جانشین او شده است.
«ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی» در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که بعد از وفات نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب می شود. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل این که هر دو زبان عربی و فارسی را خوب می دانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده می شود.
از این مأخذ دانسته می شود که زبان فارسی در فاصله ی سال های 399 تا 430 میلادی (224 تا 193 پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.
بسیاری از پژوهشگران عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوش ذوق معرفی نموده و عامل شکل گیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی می دانند.
گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثر از آن دانسته اند. در اشعار شاعران جاهلی ِعرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آن ها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق می کنند. مثلا در شعر اعشی آمده است :
و کأس کعین الدیک باکرت حدها
معنی : جامم چون چشم خروس و می شتابم به سوی او.
عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزه ی قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آن را در شهر فیوم مصر یافته اند. گردن این ابریق ِپر نقش و نگار به شکل استوانه و دسته اش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غران نهاده شده و لوله ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمه کشیده ی پری رویان است.
توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کرده اند. در «معلقه»ی عمرو ابن کلثوم آمده است :
و سید معشر قد توجوه بتاج الملک یحمی المحجرینا
معنی : تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد، او حمایت می کند هم بوم ما هم خون ما.
در این بیت واژه و ترکیب «توجوه» و تاج الملک به کار رفته اند. کلمه ی تاج از زبان پهلوی است. در کتیبه های عربی و نظم جاهلی و آثار موزه های جهان، کلمه ی «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است. در موزه ی قاهره یک تخته ی نگارین ِچوبی نگهداری می شود که بر روی آن تاج بالدار ساسانی دیده می شود. در هنر ساسانی عنصرهای دوگانه ای همچون دو خروس، دو مار، دو بال، دو شیر و غیره عنصری اصلی به حساب می آید. در آن اثر چوبین، این عنصرهای جفت در تاج و در تصویرهای پیرامون آن لحاظ شده اند.
از کلمه ی تاج در زبان عربی، فعل هایی با معانی گوناگون، عبارت های مجازی و صرف های فاعلی و مفعولی همچون «تاج السین»، «تاج الاذن»، «تاج العرب صله»، «تاج العقد» و غیره ساخته شده است.
شواهد فراوانی از گسترش زبان فارسی در میان مردم عربِ پیش از اسلام حکایت می کند و منابع گوناگون این نظر را تأیید می کنند. اما دانسته نیست که چرا در دانش ایران شناسی به این منابع و شواهد استناد نمی کنند و سرآغاز زبان فارسی را در سده ی هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) قرار می دهند. مثلا «ریچارد فرای» نوشته است :
«زبان معاصر ادبی فارسی، که الفبایش عربی است، در سده ی نهم میلادی (سوم هجری) در شرق ایران شکل گرفته و در شهر بخارا (پایتخت سامانیان) به تکامل رسید.»
و «نعمت میرزا زاده» نیز در همین زمینه می گوید :
«این زبان فقط در خراسان و ماوراء النهر رایج بوده و نه در جای دیگر. چرا که زبان دری را (به جز در خراسان) فقط در دربار پادشاهان بلد بوده اند.»
چنان چه زبان فارسی در سده ی نهم میلادی (سوم هجری) شکل گرفته باشد، چگونه تا این اندازه در نظم جاهلی ِعرب تأثیر نهاده است ؟ اگر زبان فارسی، زبان درباری بوده باشد؛ چگونه از حیره تا یمن منتشر شده و بسیاری از اعراب پیش از اسلام با آن آشنا بوده اند ؟
اگر اشعار شاعران پیش از اسلام را ورق بزنیم، نمونه ی واژه ها و ترکیب های فارسی ِبسیاری در آن[ها ] دیده می شو[نـ]د. مثلا در یک بیت اعشی عینا آمده است :
«آس و خیری مرو و سوسن کرده مخمور هر هنرمند
واژه ی «آس» نام یک نوع ریحان خوشبوست که از زبان سانسکریت آمده است. کلمه ی «مرو» نیز در غیاث اللغات به معنای نام یک گیاه خوشبو ثبت شده است.
اعشی در بیت دیگری گفته است :
و شاهسفرم و الیاسمین و نرجس یصبحنا فی کل دجن تغیما
معنی : نازبو همراه نرگس و یاسمن؛ بوی شادابی پاشند به من
شاهسپرغم در غیاث اللغات مترادف نازبو یا ریحان خوشبو آمده است. در بیت دیگر اعشی :
لنا جلسان عندها و بنفسج و سیسنبر و المرزنجوش منمنما
معنی : در گلستانم بنفشه با سیه سنبل نشسته ؛ خویش را نزد مرزنجوش زینت می دهند.
واژه ی سیسنبر در غیاث اللغات معرب «سیه سنبل» نامیده شده است. همین منبع، معنای واژه ی مرزنجوش که در بیت بالا آمده است را چنین شرح می دهد :
«مرزنجوش معرب مرزنگوش، و آن نوعی از ریحان خوشبو است که زلف و خط معشوق را بدان تشبیه کنند».
در بیت بالا، واژه های گلستان، سیه سنبل و مرزنگوش با تلفظ و معناهای آن ها در زبان فارسی به کار رفته اند و نشان می دهد که این واژه ها در طول پانزده سده تغییر معنایی نداده اند.
در اشعار شاعران جاهلی عرب نام سازهای موسیقی ایرانی نیز بسیار استفاده شده است. اعشی می نویسد :
و مستق صینی و نای و بربط یجا و بها صنج اذا ماترنما
معنی : مشته چین و بربط و نای؛ هم آهنگ چنگ در ترنم ها.
کلمه ی مشته، به معنای «کوبک» و همان زنگ است. چنان چه در شاهنامه آمده است :
چه آواز نای و چه آواز چنگ خروشیدن بوق و آواز زنگ
در این بیت، واژه ی زنگ چونان مترادف کوبک یا مشته آمده است. معانی مشته، نای، بربط، چنگ (صنج) در اشعار اعشی با معانی امروزه ی این واژه ها برابر است و تغییری نکرده است.
در بین اصطلاح های معروف موسیقی ایرانی، زیر و بم نیز وجود دارد. صدای نازک را زیر، صدای پر را بم، و پرده ای از موسیقی را مهین می نامیدند. این نام ها در بیت اعشی چنین آمده است :
وثنی الکف علی ذی عتب یصل الصوت بذی زیر أبح
معنی : تارها از پنجه های نازکش؛ بربیارند صوت زیر دلربا.
در شاهنامه نیز آمده است :
برآمد خروش از دل زیر و بم فراوان شده شادی، اندوه، کم
در همین باره جلال الدین بلخی فرموده است :
بی زیر و بی بم تو مایم در غم تو بنواز جان ما را از راه آشنایی
واژه ی «زیر» در اشعار دیگر شاعران جاهلی نیز دیده شده است. واژه های فارسی در شعر عربی، به تمام قانونمندی های صرفی و نحوی عربی مطابقت داده شده اند، اما تغییر معنایی در آن ها به چشم نمی خورد.
تغییرات آوایی واژه های فارسی در زبان عربی فراوان است. مثلا واژه ی «مرزنگوش» در قاموس های عربی به گونه ی «مردقوش» آمده و یا کلمه ی «گلستان» که «جلسان» نوشته شده است.
بسیاری کلمه های فارسی در زبان عربی معنی خود را حفظ کرده و اشتقاق های فراوان ساختند. اما برخی کلمه های فارسی در نظم جاهلی هستند که امروزه در زبان فارسی متداول نیست. مثلا کلمه ی سمسار، در این بیت اعشی :
وأصبحت لا استطیع الکلام سوی أن اراجع سمسارها
معنی : من مدار گفتنی گم کرده ام، روی می آورم به سمسار شما.
کلمه ی «سمسار» در غیاث اللغات به معنی «میانه رو» آمده است و اعشی نیز به همین معنی به کار برده است. کلمه ی «دهقان» نیز در اشعار شاعران جاهلی به معنی حاکم، امیر و ارباب استفاده شده است :
عد هذا فی قریض غیره وأذکرن فی الشعر دهقان الیمن
معنی : بشمرد او این همه در نظم غیر؛ لیک ارباب یمن را یاد کرد در شعر خود.
در شاهنامه نیز واژه ی دهقان به همین معنای ارباب و حاکم آمده است :
به معبد چنین گفت دهقان سغد که برناید از خانه باز چغد
در اشعار شاعران جاهلی، واژه های فارسی ِ انجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، یاقوت، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیه سنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده است.
این نکته ی مهم را باید یادآور شد که ساخت و تلفظ این کلمه ها برابر با زبان پهلوی نیست و با معنی و تلفظ فارسی دری استعمال شده اند.
پرسشی که پیش می آید، این است که اگر زبان فارسی در سده ی هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) به وجود آمده و پیش از آن زمان، حداکثر کاربرد درباری داشته است؛ پس چگونه است که شاعران پیش از اسلام ِعرب زبان تا این اندازه از آن متأثر گشته اند ؟
مگر زبانی که در دایره ی محدود دربار روایی داشته و کاربرد گسترده ای نداشته و به درجه ی زبان ادبی نرسیده بوده، می توانست در زبانی دیگر تا اندازه ای تأثیر بگذارد که شاعران زبردستش از واژه های آن زبان برای مردمی استفاده برد که هیچ از آن نمی فهمیده اند ؟
اعشی، ابوربیعه و دیگران، به عنوان شاعران شعر جاهلی معروف شده اند. شهرت شاعر به واسطه ی شعرهای قابل فهم، دلپسند، جذاب و دلنواز صورت می گیرد. شاعری که کلمه ی ها و ترکیب های ناشناس و بیگانه را به کار برد و خواننده اش آن اشعار را نفهمد، شهرت پیدا نمی کند. به این ترتیب می توان گفت که زبان فارسی سابقه ای فراوان تر دارد، در زبان عربی تأثیر نهاده و واژگان آن برای مردم عرب زبان مفهوم بوده است.
________________________________________
پ

علی چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ق.ظ

توردی بردی یوا *
برگردان : رضا مرادی غیاث آبادی
پیشگفتار مترجم
این مقاله زمان پیدایش زبان فارسی را تا چند سده به عقب می برد و ناقض فرضیه ی پیدایش زبان فارسی در سده های نخستین پس از اسلام است. توجه به این مقاله و مقاله های گوناگون دیگر در این زمینه، نشان می دهد که اطلاق هویت عربی به هر واژه و ترکیبی که ساختاری عربی مآب دارد، همواره درست نیست و بسیاری از واژه هایی که عربی دانسته می شوند، دارای ریشه ای در زبان های ایرانی و دیگر زبان های متداول در بین النهرین باستان دارد. این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبه جزیره ی عصر جاهلی است و نشان می دهد که آمیختن این زبان ها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدت ها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که اصطلاح «جاهلی» در سراسر این گفتار برای تحقیر و تخفیف به کار برده نشده و صرفا یک اصطلاح متداول و شناخته شده برای دوران پیش از اسلام در شبه جزیره است.
٭٭٭
در دوران پیش از اسلام، شعر عرب به درجه ی ممتازی از فصاحت، سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریده اند که پژوهش در آن، گره های پر پیچ و تاب فرهنگ عرب و تشکیل زبان عربی را بازمی نماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.
این عنصرها در اصل متعلق به فارسی زبانان بوده و با سبب های گوناگون وارد زبان و فرهنگ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژه های فراوان فارسی دیده می شوند که سخنوران عرب زبان ِشبه جزیره آن ها را با معنای اصلی فارسی به کار می برده اند.
«اعشیٰ» یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجره اش «میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه» و تخلصش «ابوبصیر» است. او در سال 529 میلادی (94 سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال 630 میلادی (8 هجری) فوت کرده است.
از شجره نامه اش برمی آید که او عرب تبار است و با مردمان فارسی زبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژه های فراوان فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.
ورود واژه های فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامه سرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.
آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره»(در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی به خوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویدا است که واژگان فراوان فارسی در آن استعمال شده است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریه های شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار داده ایم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نموده ایم. از جمله از دیوان اعشی که به دایرة المعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کرده ایم.
در آغاز می بایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شده اند. یکی از منابع معتبر در این زمینه «تاریخ طبری» است که در آن آمده است :
«چون یزدجرد بملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت : این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید. نعمان بهرام را برگرفت و به جای خویش برد.»
از این گزارش برمی آید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و بعد از وفات پدرش جانشین او شده است.
«ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی» در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که بعد از وفات نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب می شود. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل این که هر دو زبان عربی و فارسی را خوب می دانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده می شود.
از این مأخذ دانسته می شود که زبان فارسی در فاصله ی سال های 399 تا 430 میلادی (224 تا 193 پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.
بسیاری از پژوهشگران عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوش ذوق معرفی نموده و عامل شکل گیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی می دانند.
گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثر از آن دانسته اند. در اشعار شاعران جاهلی ِعرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آن ها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق می کنند. مثلا در شعر اعشی آمده است :
و کأس کعین الدیک باکرت حدها
معنی : جامم چون چشم خروس و می شتابم به سوی او.
عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزه ی قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آن را در شهر فیوم مصر یافته اند. گردن این ابریق ِپر نقش و نگار به شکل استوانه و دسته اش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غران نهاده شده و لوله ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمه کشیده ی پری رویان است.
توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کرده اند. در «معلقه»ی عمرو ابن کلثوم آمده است :
و سید معشر قد توجوه بتاج الملک یحمی المحجرینا
معنی : تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد، او حمایت می کند هم بوم ما هم خون ما.
در این بیت واژه و ترکیب «توجوه» و تاج الملک به کار رفته اند. کلمه ی تاج از زبان پهلوی است. در کتیبه های عربی و نظم جاهلی و آثار موزه های جهان، کلمه ی «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است. در موزه ی قاهره یک تخته ی نگارین ِچوبی نگهداری می شود که بر روی آن تاج بالدار ساسانی دیده می شود. در هنر ساسانی عنصرهای دوگانه ای همچون دو خروس، دو مار، دو بال، دو شیر و غیره عنصری اصلی به حساب می آید. در آن اثر چوبین، این عنصرهای جفت در تاج و در تصویرهای پیرامون آن لحاظ شده اند.
از کلمه ی تاج در زبان عربی، فعل هایی با معانی گوناگون، عبارت های مجازی و صرف های فاعلی و مفعولی همچون «تاج السین»، «تاج الاذن»، «تاج العرب صله»، «تاج العقد» و غیره ساخته شده است.
شواهد فراوانی از گسترش زبان فارسی در میان مردم عربِ پیش از اسلام حکایت می کند و منابع گوناگون این نظر را تأیید می کنند. اما دانسته نیست که چرا در دانش ایران شناسی به این منابع و شواهد استناد نمی کنند و سرآغاز زبان فارسی را در سده ی هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) قرار می دهند. مثلا «ریچارد فرای» نوشته است :
«زبان معاصر ادبی فارسی، که الفبایش عربی است، در سده ی نهم میلادی (سوم هجری) در شرق ایران شکل گرفته و در شهر بخارا (پایتخت سامانیان) به تکامل رسید.»
و «نعمت میرزا زاده» نیز در همین زمینه می گوید :
«این زبان فقط در خراسان و ماوراء النهر رایج بوده و نه در جای دیگر. چرا که زبان دری را (به جز در خراسان) فقط در دربار پادشاهان بلد بوده اند.»
چنان چه زبان فارسی در سده ی نهم میلادی (سوم هجری) شکل گرفته باشد، چگونه تا این اندازه در نظم جاهلی ِعرب تأثیر نهاده است ؟ اگر زبان فارسی، زبان درباری بوده باشد؛ چگونه از حیره تا یمن منتشر شده و بسیاری از اعراب پیش از اسلام با آن آشنا بوده اند ؟
اگر اشعار شاعران پیش از اسلام را ورق بزنیم، نمونه ی واژه ها و ترکیب های فارسی ِبسیاری در آن[ها ] دیده می شو[نـ]د. مثلا در یک بیت اعشی عینا آمده است :
«آس و خیری مرو و سوسن کرده مخمور هر هنرمند
واژه ی «آس» نام یک نوع ریحان خوشبوست که از زبان سانسکریت آمده است. کلمه ی «مرو» نیز در غیاث اللغات به معنای نام یک گیاه خوشبو ثبت شده است.
اعشی در بیت دیگری گفته است :
و شاهسفرم و الیاسمین و نرجس یصبحنا فی کل دجن تغیما
معنی : نازبو همراه نرگس و یاسمن؛ بوی شادابی پاشند به من
شاهسپرغم در غیاث اللغات مترادف نازبو یا ریحان خوشبو آمده است. در بیت دیگر اعشی :
لنا جلسان عندها و بنفسج و سیسنبر و المرزنجوش منمنما
معنی : در گلستانم بنفشه با سیه سنبل نشسته ؛ خویش را نزد مرزنجوش زینت می دهند.
واژه ی سیسنبر در غیاث اللغات معرب «سیه سنبل» نامیده شده است. همین منبع، معنای واژه ی مرزنجوش که در بیت بالا آمده است را چنین شرح می دهد :
«مرزنجوش معرب مرزنگوش، و آن نوعی از ریحان خوشبو است که زلف و خط معشوق را بدان تشبیه کنند».
در بیت بالا، واژه های گلستان، سیه سنبل و مرزنگوش با تلفظ و معناهای آن ها در زبان فارسی به کار رفته اند و نشان می دهد که این واژه ها در طول پانزده سده تغییر معنایی نداده اند.
در اشعار شاعران جاهلی عرب نام سازهای موسیقی ایرانی نیز بسیار استفاده شده است. اعشی می نویسد :
و مستق صینی و نای و بربط یجا و بها صنج اذا ماترنما
معنی : مشته چین و بربط و نای؛ هم آهنگ چنگ در ترنم ها.
کلمه ی مشته، به معنای «کوبک» و همان زنگ است. چنان چه در شاهنامه آمده است :
چه آواز نای و چه آواز چنگ خروشیدن بوق و آواز زنگ
در این بیت، واژه ی زنگ چونان مترادف کوبک یا مشته آمده است. معانی مشته، نای، بربط، چنگ (صنج) در اشعار اعشی با معانی امروزه ی این واژه ها برابر است و تغییری نکرده است.
در بین اصطلاح های معروف موسیقی ایرانی، زیر و بم نیز وجود دارد. صدای نازک را زیر، صدای پر را بم، و پرده ای از موسیقی را مهین می نامیدند. این نام ها در بیت اعشی چنین آمده است :
وثنی الکف علی ذی عتب یصل الصوت بذی زیر أبح
معنی : تارها از پنجه های نازکش؛ بربیارند صوت زیر دلربا.
در شاهنامه نیز آمده است :
برآمد خروش از دل زیر و بم فراوان شده شادی، اندوه، کم
در همین باره جلال الدین بلخی فرموده است :
بی زیر و بی بم تو مایم در غم تو بنواز جان ما را از راه آشنایی
واژه ی «زیر» در اشعار دیگر شاعران جاهلی نیز دیده شده است. واژه های فارسی در شعر عربی، به تمام قانونمندی های صرفی و نحوی عربی مطابقت داده شده اند، اما تغییر معنایی در آن ها به چشم نمی خورد.
تغییرات آوایی واژه های فارسی در زبان عربی فراوان است. مثلا واژه ی «مرزنگوش» در قاموس های عربی به گونه ی «مردقوش» آمده و یا کلمه ی «گلستان» که «جلسان» نوشته شده است.
بسیاری کلمه های فارسی در زبان عربی معنی خود را حفظ کرده و اشتقاق های فراوان ساختند. اما برخی کلمه های فارسی در نظم جاهلی هستند که امروزه در زبان فارسی متداول نیست. مثلا کلمه ی سمسار، در این بیت اعشی :
وأصبحت لا استطیع الکلام سوی أن اراجع سمسارها
معنی : من مدار گفتنی گم کرده ام، روی می آورم به سمسار شما.
کلمه ی «سمسار» در غیاث اللغات به معنی «میانه رو» آمده است و اعشی نیز به همین معنی به کار برده است. کلمه ی «دهقان» نیز در اشعار شاعران جاهلی به معنی حاکم، امیر و ارباب استفاده شده است :
عد هذا فی قریض غیره وأذکرن فی الشعر دهقان الیمن
معنی : بشمرد او این همه در نظم غیر؛ لیک ارباب یمن را یاد کرد در شعر خود.
در شاهنامه نیز واژه ی دهقان به همین معنای ارباب و حاکم آمده است :
به معبد چنین گفت دهقان سغد که برناید از خانه باز چغد
در اشعار شاعران جاهلی، واژه های فارسی ِ انجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، یاقوت، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیه سنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده است.
این نکته ی مهم را باید یادآور شد که ساخت و تلفظ این کلمه ها برابر با زبان پهلوی نیست و با معنی و تلفظ فارسی دری استعمال شده اند.
پرسشی که پیش می آید، این است که اگر زبان فارسی در سده ی هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) به وجود آمده و پیش از آن زمان، حداکثر کاربرد درباری داشته است؛ پس چگونه است که شاعران پیش از اسلام ِعرب زبان تا این اندازه از آن متأثر گشته اند ؟
مگر زبانی که در دایره ی محدود دربار روایی داشته و کاربرد گسترده ای نداشته و به درجه ی زبان ادبی نرسیده بوده، می توانست در زبانی دیگر تا اندازه ای تأثیر بگذارد که شاعران زبردستش از واژه های آن زبان برای مردمی استفاده برد که هیچ از آن نمی فهمیده اند ؟
اعشی، ابوربیعه و دیگران، به عنوان شاعران شعر جاهلی معروف شده اند. شهرت شاعر به واسطه ی شعرهای قابل فهم، دلپسند، جذاب و دلنواز صورت می گیرد. شاعری که کلمه ی ها و ترکیب های ناشناس و بیگانه را به کار برد و خواننده اش آن اشعار را نفهمد، شهرت پیدا نمی کند. به این ترتیب می توان گفت که زبان فارسی سابقه ای فراوان تر دارد، در زبان عربی تأثیر نهاده و واژگان آن برای مردم عرب زبان مفهوم بوده است.
________________________________________
پانوشت ها :
↑* دستنویس مقاله ی مهم و روشنگرانه ی زیر را استاد «تـُردی بانو بردی یوا» در سال 1374 به من سپرد تا پس از برگردان به فارسی در ایران منتشر نمایم. من نیز آن را در نخستین شماره ی «مجموعه ی مقاله های پژوهش های ایرانی»(سال 1380، ص 53 تا 59) منتشر کردم. از آن جا که این گفتار تاکنون در اینترنت منتشر نشده بود، آن را با ویرایش دوباره و اندکی تلخیص در دسترس علاقه مندان می گذارم. این ویرایش فقط شامل نثر مقاله می شود و محتوای آن تغییری نکرده است.
________________________________________

bahadır یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ

آری این زبان را ما تورکان وسعت بخشیدیم، عظمت اش دادیم ، ادبیات اش را غنی کردیم و از تورکستان چین تا اواسط اورپا زبان ادبی اش کردیم و از او پاسداری کردیم ولی نزدیک هشتاد سال است که شاهد لطف زبانی...جوکهای آب دار... توهین های لایق خود.. تحقیرهای افغانی...تکبر های بیجا.. فخر فروشی نا بجا... خود بزرگ بینی مزمن.. و غیره نمایندگان این زبانم را دیدیم و حالا مصمم به محو آن گرفته ایم و خواه نا خواه این مهم به انجام خواهد رسید هر چند اشخاصی مثل این سیاپش با ک.... خود به ثریا هم بروند... ملتی که قدر عظمت را نداند به ذلت می افتد.. شما قدر بزرگ منشی تورکان را ندانستید و حالا شاهد وزش نسیم مقابله به مثل هستید باش تا طوفان ان ...........

leili یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:43 ب.ظ

یونسکو موکدا چنین آماری را تکذیب کرده و تاریخچه زبان فارسی کاملا مشخص است و هر دانشجوی زبان شناسی ، تاریخ و فرهنگ و زبانهای باستانی ا"زبان فارسی " را می تواند ریشه یابی کند

طرفدار حق سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ

نویسنده دمت گرم این افرادی که این حرفا رو باور میکنن خیلی خیلی بی اطلاع هستند یکی باید با یک تلنگر بیدارشون کنه خسته نباشی انشاالله خدا کمکت کنه که همیشه موفق باشی

Kian جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:43 ب.ظ

تاریخ 7هزارساله ی ترکا؟!!!کوتاه بیا،من دوساله بین ترکام ازخودشون بی اصل ترخودشون.
ینی خاک برسرکسایی که یه لحظه به مغزشون خطورکنه که زبان ترکی رو با پارسی مقایسه کنه
زنده باد پارسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد