«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

پان ترکیست ها: اخراج حسین سیف زاده از دانشگاه، کار ما بود!


سایت بای بک عمده ترین سایت پان ترکیستها در نوشته ای اهانت آمیز نسبت به روشنفکران و نخبگان دانشگاه های ایران، بدترین تهمت ها و اتهامات را متوجه این قشر کرده و بار دیگر نشان داد که حرکت تجزیه طلبانه از پایین ترین شعور سیاسی و فرهنگی برخوردار است.

این سایت روشنفکرانی چون دکتر اباذری (استاد دانشگاه تهران)، سید جواد طباطبایی، دکتر ناصر فکوهی، دکتر زیبا کلام ،محمود سریع القلم،حسین سیف زاده و... را بی سواد و نادان، فاقد وجاهت علمی معرفی کرد و نوشت افرادی مانند زهتابی و فردی به اسم فیض اللهی وحید از همه با سواد تر اند!

هم چنین این سایت از ناصر فکوهی با عنوان مزدور حکومت شاه و حکومت جمهوری اسلامی، از حسین سیف زاده استاد اخراجی دانشکده علوم سیاسی با عنوان بیمار روانی، و از زیبا کلام به عنوان متجاوز به عنف یاد کرد. بای بک با بی شرمی تمام ادعا کرده است که استاد زیبا کلام در اتاق خود در دانشگاه از یک دختر دانشجو هتک حیثیت کرده است.

هم چنین سایت عمده تجزیه طلبان عنوان نمود که پان ترکیستهای نفوذی در دانشگاه تهران عامل اصلی اخراج دکتر حسین سیف زاده از این دانشگاه بوده اند. دکتر سیف زاده تحصیلات خود را در امریکا به پایان برده و آثار وی از جمله منابع اصلی کنکور کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی می باشد و پیش از نوروز بازنشست گردید.

باید پرسید که هتک حرمت این اساتید از سوی تجزیه طلبان به چه دلیل است. چرا این عده ادعا می کنند که در احراج اساتید دانشگاه تهران، دخالت داشته اند؟

وبلاگ هویت ، با آگاهی از کذب بودن همه ادعاهای مطرح شده از این طیف فاسد و میهن فروش، مطلب نوشته شده در سایت های تجزیه طلب را برای قضاوت افکار عمومی به نمایش می گذارد تا دلیل دیگری بر بی آبرویی تجزیه طلبان ضد دانشگاه و ضد علم باشد. در دورانی که همه تلاش می کنند وجهه ای علمی به خود بگیرند مجنونان پان ترکیست بر ضد دانشگاه بودن خود افتخار می کنند. هر چند که همه می دانیم که پان ترکیست ها دارای هیچ وزنی به ویژه در دانشگاه تهران نیستند تا قادر به اخراج اساتید آن نیز باشند، ولی مسئله اینجاست که چرا این عده می خواهند از طریق متوجه کردن مسئولیت اخراج اساتید به خود ، در جامعه عرض اندام نمایند؟ چه کسی گفته اخراج اساتید دانشگاه هنر است و یا کار درستی به شمار می رود که اینها اینگونه برای چسباندن این افتخار به خویش مسابقه گذاشته اند.

در پایان بار دیگر باید یادآوری نماییم که حساب مردم دلیر آذربایجان از تجزیه طلبان خود فروخته جدا است. تجزیه طلبان اقلیتی هستند در میان یک اقلیت و مردم آذری هیچگاه مواضع آنها را تایید نکرده و نخواهند کرد.بیشتر اساتیدی که در این سایت ها مورد اهانت قرار گرفته اند خود آذربایجانیان وطن پرستی اند که مواضع تجزیه طلبان را تایید نمی کنند.



در خدمت و خیانت روشنفکران خود فروخته آذربایجان

بای بک


far.baybak.com/shomareh_2689.azr

 

تاریخ آذربایجان در دوران معاصر همواره شاهد این بوده است که توده و ملت آن بسی جلوتر و فراتر از نخبگان و روشنفکران آن حرکت نموده اند. متاسفانه روشنفکران آذربایجان در طول تاریخ اغلب در خدمت سیاست ها و اندیشه های مرکزگرایانه و شونیستی بوده اند.در واقع با کمال تاسف باید گفت از مهم ترین عناصر انسانی سازنده شونیسم فارس در ایران، روشنفکران ترک آذربایجان بوده اند. میرزا فتحعلی قاجار که جط نخستین نحله اندیشمندان باستان گرا بود گرفته تا طالبوف و زین العابدین مراغه ای و تقی زاده و کسروی ملعون! این سنت تا جایی پیش رفت که گرایش به شونیسم و پان ایرانیسم از حوزه روشنفکری فراتر رفته و به سیاست مداران آذربایجانی نیز سرایت نمود. برای نمونه داوود منشی زاده بنیانگذار حزب سومکا که از فرزندان مبارزان مشروطه خواه بود نیز به این جرگه پیوست و به نوکر سینه چاک شونیسم نژادپرست آریایی در ایران تبدیل شد.

امروز نیز اوضاع برای آذربایجان تغییر چندانی نکرده است.می توان گفت روشنفکرانی آذربایجانی الاصل در ایران یا خود باز تولید کننده گفتمانی پان ایرانیسم و ناسیونالیسم فارس هستند و یا در برابر آن سکوت کرده و قتل عام و ژنوساید فرهنگی را در آذربایجان نا دیده می گیرند.

امروزه روشنفکران ترک ما به جای چاره اندیشی برای بحران ملیت ها در ایران سرگرم بحث های پوچ و بی ثمر روشنفکری اند و یا هویت ترک های ایران را نا دیده می گیرند. برای نمونه سید جواد طباطبایی استاد رشته علوم سیاسی و مدیر گروه سابق ایران رشته در دانشگاه تهران تا کنون چندین جلد کتاب بی ارزش و یاوه در وصف به اصطلاح تمدن ایرانی و تاریخ ایران نگاشته و نه تنها در هیچ جای نوشته هایش اشاره به نقش مثبت و سازنده آذربایجان و ترکان ننموده است بلکه همواره به تحقیر و توهین ترکان پرداخته است.همه تلاش وی در کتاب زوال اندیشه سیاسی در ایران،حول این محور است که ترکان و مغولان نابود کننده فرهنگ و اخلاق در ایران بوده اند.از نظر وی با آمدن ترکان به ایران نه تنها تمدن از بین رفت بلکه آنان باعث زوال اندیشه نیز بوده اند. مفهوم مستقیم این موضوع آن است که عنصر ترک در جهان دشمن اندیشه و فکر است. وی در کتاب دیباچه ای بر زوال اندیشه تلاش نموده است که نژاد پرستی ایرانی و پان ایرانیسم را تئوریزه نماید و چنان دشمنی با ترکان نموده است که آه از نهاد هر انسانی بر می آورد. وی با استفاد از افکار نژاد پرستانه گوبینو و بخش های از کتاب او که به سود ایرانیان است تلاش کرده آیین شاهنشاهی مبتنی بر پارسیان هخامنشی را تحکیم نماید. یاد آوری این موضوع نیز شایسته است که دکتر سیدجواد طباطبایی و نوشته های بی ارزش و بیمار گونه اش در مورد ترکان فقط با احمد کسروی قابل قیاس است. گفته می شود طباطبایی برای نوشتن این سلسله کتاب در زمان اصلاحات حدود بیست میلیون تومان پول در قالب یارانه فرهنگی از مهاجرانی دریافت کرده است. به این ترتیب نویسنده ای قلم به مزد شرافت انسانی خود را به پشیزی بی ارزش فروخت. از دیگر قلم به مزدان شونیسم فارس در میان آذربایجانیان دکتر یوسف اباذری استاد دانشکده جامعه شناسی دانشگاه تهران و از روشنفکرانی است که از موضع آنتی پست مدرنیسم با همه اقلیت های و ملیت های غیر فارس دشمنی می ورزد. وی که زاده شهر میانه است در پاسخ به دانشجویان آذربایجانی که خواستار شفاف سازی مواضع اش در برابر فشار های روز افزون و تحقیر های نژادپرستانه به ترکان بودند،پندها و افاضات شونیستی قرائت کرده و آنها را از اتاق خود خارج کرده و به حراست معرفی نموده است تا به این ترتب نوکری و حلقه به گوشی خود را به پان فارسیسم ثابت نماید.این مزدور فارس ها سالانه میلیون ها تومان از طریق پژوهش های جامعه شناسی پیرامون مسایل اجتماعی دریافت می نماید و روشن است که با چه رویکردی این تحقیقات راهبردی را ارائه می دهد. دکتر اباذری که به شهادت دوست و دشمن از بی سوادترین مدرسان دانشگاه تهران است و گروه سیاسی چندین بار پرونده وی را جهت بازبینی در قرار داد هیئت علمی مفتوح کرده است، که این موضوع به دلیل نبود سواد انگلیسی ایشان است.

محمود سریع القلم نیز از مزدوران بی جیره و مواجب پان فارسیسم است که مانند رهبر خود موسوی گرایش های عظمت طلبانه داشته و مدام در حال تقویت گفتمان ملی گرایانه در ایران است. موسی غنی نژاد از رهبران تئوریسین های لیبرالیست می باشد. وی اصالتا ترک است ولی بویی از اصالت آذربایجانی نبرده است و مانند تورج اتابکی از دیگری روشنفکران آذربایجانی ترک ستیزی را پیشه کرده است. اتابکی که در بی بی سی فارسی و ماهنامه شونیستی مهرنامه مدام از دیدگاه هایش استفاده میشود علاوه بر

ناصر فکوهی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران هر چند خود ترک نمی باشد اما از پدران معنوی روشنفکری نئو فاشیسم ایرانی است. وی با تحریر کتاب سیاست های قومی نشان داد که با همه ملیت های ایرانی دشمن است. وی ابایی ندارد که خود را دشمن اقلیت ها معرفی نماید. فکوهی از زمره کسانی است که از دوران محمدرضا شاه طرح ها آسمیله فرهنگی تولید می کرده و با دریافت پول های کلان از هر دو رژیم سابق و لاحق جیره خواری خود را نشان داده است. این گفتمان که پس از روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی در کشور تقویت شد به وسیله صادق زیبا کلام که ملیجک وی نام گرفته است ادامه دارد. زیبا کلام تا کنون توانسته است با استفاده از لابی قوی رفسنجانی رسوایی های اخلاقی خود را لا پوشانی نماید. زیبا کلام که تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته فنی به پایان رسانده است بر علیرغم مقررات جذب هیئت علمی دانشگاه تهران به کرسی استادی رسیده است و مسئله رابطه نامشروع خود با یکی از دانشجویان دختر را در اتاق کار خود مسکوت کرد. زیبا کلام تنها کسی است که توانسته است در تلویزیون جمهوری اسلامی از رضاخان پالانی دفاع نماید و در همایشی در دانشگاه تهران وی را مانند یک قهرمان ملی نشان دهد و به این ترتیب وابستگی اش به استعمار تهران را نشان دهد.

حسین سیف زاده که از ترکان قم است و کلاس درس را تبدیل به عشرتکده می نمود و عقده های فروخفته جنسی را در دانشگاه تخلیه می کرد همواره با ادبیاتی ترک ستیزانه با دانشجویان برخورد می کرد عبارت محبوب وی در تمسخر دیگران ترکبازی بود، در نهایت با دخالت برخی از کامندان آذربایجانی دانشگاه بازنشست شد تا شمه ای قدرت ترکان را ملاحظه کند.جملات تمسخر آمیز وی در مورد یکی از رهبران حرکت ملی در کلاس های درس شهره دانشجویان وی است و پیمان عارف از فاشیست های حامی کودتای ۲۸ مرداد و طرفدار ضمنی سلطنت پهلوی مبلغ اندیشه های وی بود.

البته باید اشاره کرد که نخبگان و اندیشمندان بزرگی چون دکتر جواد هیئت و دکتر فیض اللهی وحید و دکتر زهتابی از میان ملت آذربایجان برخاسته اند که نوشته ها و پژوهش های علمی شان ده ها برابر بیشتر از روشنفکران فارس زده مزدوری چون ابازی و اتابکی در جامعه آذربایجان تاثیر داشته است

یاشاسین آذربایجان

 http://s1.picofile.com/file/6556919514/baybak_roshanfekran1.gif


http://s1.picofile.com/file/6556937622/baybak2_roshan_fekran.gif



نامه ای از طرف حسین محمد زاده صدیق به وبلاگ


چند روز پیش فردی که گویا یکی از هواداران یا همدستان حسین محمد زاده صدیق (دوزگون) می باشد پیامی به مضمون زیر را در صندوق پستی وبلاگ گذاشته بود. این پیام را عینا نقل می کنیم تا خوانندگان این وبلاگ هم در مورد آن داوری داشته باشند:


 <erfan.haqani@gmail.com>
عنوان نامه: استاد علامه دکتر صدیق

گوگوری مگوری ما به ریش شما میخندیم که چون سواد جواب گفتن به ادله های علمی استاد علامه دکتر حسین محمدزاده صدیق را ندارید مدام تفره میروید و آن را به وقت دیگری موکول میکنید و به جایش روی تفکرات سیاسی دروغینی که به ایشان نسبت داده اید مانور میدهید
هر وقت یک مردی تو شما پیدا شد که بتونه جواب علمی بده بیاد جلو. استاد علامه با آغوش باز پذیرای چنین مردی خواهد بود.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نخست اینکه در خود این استاد علامه به جز فحاشی مطلب دیگری ندارد که کسی نقدش بکند. اگر استاد شما شیفته مطرح شدن در این سو و آن سو است به او بگوید تلاش کند تا مطالبی علمی و مستندی بنویسد و آن را در ژورنال های علمی که مقالات اش از سوی داوران آکادمیک سنجیده شده و سپس منتشر می شود به چاپ برساند.
دوم این که در همین وبلاگ به برخی از تحریفات معلم تان به ویژه در مورد هردوت پاسخ داده شد.
سوم اینکه برخی ها اصلا معلم شما را در حد و اندازه ای نمی دانند که بخواهند به وی پاسخ بدهند.
سوم اینکه ما تفکرات دروغینی به او نسبت نمی دهیم و هر چه هست دست نوشته های خود او است و ما فقط آن ها نقل می کنیم.
چهارم این که ما ریش نداریم ولی معلم صوفی و علی اللهی شما بسی ریش دارد. به ریش او بخندید.
پنجم اینکه تا جایی که مردم قضاوت کردند نامه منتشر شده در روزنامه شرق که به اسم ناشر انتشارات تکدرخت بود و نویسنده خود را از مریدان صدیق معرفی کرده بود و در آن از صدیق تعریف و تمجید شده بود در واقع نوشته خود محمد زاده صدیق بود احمالا این کامنت هم از سوی خود صدیق باشد چرا که این وطن فروش پیر بسیار علاقه دارد خودش را ؛استاد؛ معرفی کند.

دروغ های بزرگ از کوتوله های سیاسی

پان ترکیسم مرزهای جهل و جنون را در نوردید

یکی از روش های تبلیغاتی پان ترکیست ها جعل و تحریف تاریخ است. آن ها چون منابع و مواد تاریخی لازم برای اثبات حقانیت خود را ندارند مجبور از جعل تاریخ می باشند. با توجه به اینکه مخاطب پان ترکها نه قشر با سواد و درس خوانده و نخبه جامعه بلکه مردم عوام و کم سواد هستند،پذیرش دروغ های تاریخی برای آنان آسان تر مسیر می شود. معمولا مردم کم سواد بدون پرسش از خود ممکن است هر چیز جدید را بپذیرند و در این مورد اغلب گفته های سفسطه آمیز و دروغ قومیت گرایان از سوی آنان با پذیرش روبرو می شود.

به همین دلیل گفته می شود که قوم گرایی به ویژه پان ترکیسم از جهل و نادانی به وجود می آید. حتی در ترکیه نیز بیشتر اقشار پایین دست،درس نخوانده و کم درآمده جامعه هستند که به گروه های گرگ خاکستری می پیوندند. اگر جز این می بود آن ها نمی توانستند این دیدگاه عجیب را به هواداران خود القا نمایند که چنگیز و تیمور انسان های الگویی بودند و عجیب تر از آن اینکه اینان نوادگان همان چنگیز و آتیلا و تیمور اند و به راستی این معجزه فقط  در جهان سوم آن هم در پایین ترین و پست ترین قشر جامعه می تواند به وقوع بپیوندد.

در زیر یکی از نمونه های فاحش دروغ گویی و عوام فریبی پان ترکیستها را در عرصه تاریخ نشان خواهیم داد. سایت تجزیه طلب بای بک به تازگی در آخرین اظهار فضل خود ادعا کرده است که خونخوار بودن چنگیز خان مغول حقیقت ندارد و ساخته و پرداخته تاریخ نویسان به اصطلاح فاشیست ایران است. جالب است بدانید این سایت که بیش از 5 سال است تداوم دارد برای اثبات خونخوار نبودن چنگیز به کتاب التنبیه و الاشراف مسعودی و تاریخ نامه طبری نوشته بلعمی استناد نموده است و حتی در کمال بی شرمی شماره صفحات آن کتاب ها را ذکر کرده است. توضیح اینکه چنگیزخان مغول در سال 616 به کشور ما حمله کرده است در حالی که ابوعلی بلعمی در سال 363 از دنیا رفته است و مسعودی در سال 346 دارفانی را وداع گفته است و طبیعتا نمی توانسته است حمله مغول و چنگیز را در سال 616 تجربه و ثبت نماید.  

این سایت به نقل از واقدی تاریخ نویس عرب در سده دوم هجری، نوشته است که یاسای چنگیزی قرآن دوم مسلمانان است!!!! و نویسنده در آخر متن این چنین نوشته که به رغم سیاه نمایی تاریخ نگاران بعد از پهلوی چنگیز خان فردی خرمند،عادل و انسان دوست بوده است.

همان طور که می بینید پان ترک ها از سر بیچارگی و بی مایگی خود با نا دیده گرفتن شعور میلیون ها انسان تاریخ را تحریف می کنند و در عین حال تهمت تحریف گری به سایرین و مورخان ایران و اساتید بزرگ ایرانی وارد می کنند.

اصل مقاله سایت تجزیه طلب بای بک در ذیل نقل می شود و از آنجا که احتمال حذف این نوشته از سایت در روزهای آینده می رود تصویر مقاله با لگوی سایت بای بک به صورت عکس آورده می شود.

برای دیدن مقاله در سایت بای بک به این لینک مراجعه کنید: 

far.baybak.com/shomareh_2741.azr 

 

عکس مقاله از سایت بای بک شماره ۱ 

 

عکس مقاله از سایت بای بک شماره ۲ 

 

 

متن کامل مقاله  به نقل از بای بک:

هشتاد سال تحریف تاریخ میراث شونیسم

از زمانی که رضاخان میرپنج بر تخت سلطنت ممالک محروسه ایران تکیه زد ، تحریف تاریخ آزربایجان هم شروع شد.تحقیر تورکها و اهانت به فرهنگ و رسوم این ملت کهن سال و متمدن با هزینه های دولت شاهنشاهی در کتاب ها و مقالات متعدد چاپ شد . از جمله صفاتی که تورکها در این مکتوبات بدانها متصف گشتند ، غارتگر ، همجنس باز و یغماگر بود.جال آن که این شوونیست ها به دلیل کینه بسیار نسبت به تمدن تورکی ، همه اقوام نزدیک به تورکان از جمله مغولان را نیز مورد هجوم قلمی خود قرار دادند.

در سالهای اخیر بسیاری از نویسندگان آگاه و بیدار تورک توانستند به بخش عظیمی از این ادعاهای دروغین ، پاسخ های علمی و قاطعی بدهند و فاشسیت ها را رسوا سازند.براساس تحقیقات دانشمندان آزربایجان سومری ها که بنیان گزار تمدن بشری به شمار می آیند ، بدون هیچ گونه شبهه و تردیدی تورک بودند و زبان شان نیز به زبان تورکی امروز بسیار نزدیک.

یکی از ادعاهای دروغین شوونیست ها به وحشی بودن تورک ها و مغول ها برمی گردد که متاسفانه به دلیل تبلیغات سیتماتیک در طی هشتادسال ، بخش عظیمی از جامعه ایران آنها را باور کرده است.

فاشیست های فارس همواره مدعی بوده اند که چنگیزخان فردی خونریز بوده و هزاران هزار انسان را به تیغ شمشیر کشته است. این ادعاها در حالی است که شواهد تاریخی به هیچ وجه این این ادعاهای کاذب را تایید نمی کند.تاریخ نویسان غربی به دنبال پژوهش های بسیار درباره تاریخ قوم مغول ، این قوم را قومی بافرهنگ و متمدن نامیده اند.۱

تاریخ نویسان مسلمان نیز بارها و بارها رفتارهای چنگیزخان را توصیف کرده اند و نحوه برخورد سپاهیان مغول را بادشمنان خود به به طور جامع و مانع تشریح نموده اند.طبق توصیفی که بلعمی در تاریخ خود آورده : « چنگیز خان مردی بود به غایت لطیف چنانکه در رتبت عطوفت و ظرافت جز انبیای الهی ،هیچ بشری بدان حد نتواند رسید…»۲ [این مطلب به نقل از بلعمی جعل شده که دو قرن و نیم قبل از چنگیز در گذشته است]

دیگر جغرافی دانان و سفرنامه نویسان اسلامی هم در نوشته های خود شرحی از اقدامات این حاکم مغول آورده اند که با آنچه که تا کنون درباره چنگیزخان شنیده بودیم ، تفوات فاحشی دارد. مسعودی در کتاب خود با نام التنبیه و الاشراف ، چنگیز را مردی رئوف وسخاوت مند توصیف می کند و رویدادی جالب را درباره برخورد چنگیز مغول با مخالفانش آورده می نویسد: « روزی سپاهیان مغول به غزنه تهاجم بردند و سه هزار تن را به اسارت آوردند و به نزد چنگزخان بردند.با مشاهدت اسرا ، چنگیز را حال متحول گشت و زار زار گریست.روی به سوی فرمانده سپاه کرد و با خشم گفت من نه برای اسارت و سلطه بر مردمان این دیار آمده ام ، بی درنگ اسیران را آزاد کنید».۳ [این نقل قول به نقل از التبیه و الاشراف مسعودی آورده شده است که نویسنده اش دو سده و نیم پیش از به دنیا آمدن چنگیز مرده است]

آنچه که این مورخان و سفرنامه نویسان مسلمان از رفتارهای چنگیز خان مغول نوشته اند ، نشان گر اخلاق متعالی این امپراتور مغول با رعایای خویش است.برخلاف آنچه که تا کنون فاشیسم فارس بر آن تاکید گذاشته ، مغولان نه تنها قومی وحشی نبودند بلکه در زمان حمله و فتح یک منطقه با احترام به کرامت انسانی و حقوق بشر با مردم آن ناحیه رفتار می کردند. بررسی یاسای چنگیز نشان دهنده اوج عدالت در تمدن تورکی و مغولی است که بی تردید هیچ مدنیت دیگری را یارای برابری با آن نیست.واقدی در کتاب مغازی خود یاسای مغولی را قرآن دوم نامیده و مسلمانان را به فراگیری ان فراخوانده است۴.[واقدی در قرن دوم مس زیست و چنگیز در قرن هفتم حمله کرد]

آنچه که مورخان مسلمان از چجنگیزخان ارائه داده اند نمایان گر آن است که چنگیزخان مردی بود خردمند ، عادل ، انسان دوست و البته دلیر.بزخلاف آنچه که تاکنونو تاریخ نویسان فارس گرا وی را معرفی کرده اند.آری ارائه یک تصویر خشن و غیرانسانس از مغولان و بع خصوص چنگیزخان یکی دیگر از نیرنگ ها و تحریفات تاریخی شوونیسم فارس بود که همچنان که شواهد تاریخی نشان داد دروغی بیش نبودند.در مقالات دیگر به تحریف دیگر شخصیت های بزرگ تمدن تورکی از سوی فاشیسم فارس پاسخ خواهم داد.

آراز کمالی


۰۱/۰۴/۲۰۱۱

۱_ رنه گروسه ، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمه عبدالحسین میکده. ناشر : علمی و فرهنگی – تهران. چاپ چهارم، ۱۳۷۹

۲- تاریخنامه طبری (گرداینده منسوب به بلعمی) محمدبن جریر طبری،جلد سوم ، انتشارات سروش، چ دوّم، ۱۳۷۸، ص۱۷۷
۳- علی بن حسین مسعودی، التنبیة و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم ، ۱۳۸۳ ، ص ۴۳۲
۴-، ص ۳۷۳۱۳۶۳ ،مغازی واقدی،محمد بن عمر بن واقدی، انتشارات: دفتر تبلیغات قم، جلد۲،