«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

رسوایی تاریخی برای محمد زاده صدیق

یکی از وبلاگ های فارسی چند روز پیش حکم محکومیت حسین محمد زاده صدیق (مارکسیست-پان ترکیست-علی اللهی - حزب اللهی ) از سوی دادستان انقلاب را به خاطر اهانت به امام در نشیه یولداش که سردبیر آن بود را منتشر کرده است. در چارچوب مباحث قبلی حیف ام آمد این حکم را من نیز در وبلاگم قرار ندهم. به این دلیل که آقای صدیق در کتاب هایی که به هزینه خودش چاپ می کند به تمام بزرگان ادب فارسی از فردوسی تا دهخدا و مرحوم افشار هتاکی و لجن پراکنی می کند و دست آخر هم خود پشت امام مخفی می کند و انتظار دارد چون چند کتاب از امام به ترکی ترجمه کرده است و البته کسی هم آن ها تا کنون نه دیده و نه خوانده کسی کاری به کارش نداشته باشد. حال آن همین فرد بزرگ ترین هتاک به کسی است که امروزه پشت سر وی مخفی می شودـ سیاوش دادگر

مطلب زیر عینا از وبلاگ ناسیونالیست نقل می شود:

آقای حسین محمد زاده صدیق در کتاب هایش و نیز در نامه ی دفاعیه ای که اخیرا در روزنامه شرق منتشر کرده بود ادعا داشت که از شیفتگان امام خمینی بوده و از مترجم آثار او می باشد. وی در عین حال یک پان ترکیست دو آتشه ضد ایرانی است و از بیشتر دهه ۶۰ خورشیدی را در ترکیه گذرانده است. آقای صدیق که از مدعیان انقلاب و امام و جمهوری اسلامی است ترسو و نان به نرخ روز خوری بیش نیست و ترجمه آثار امام را نخست به عنوان یک حرفه پر در آمد و سپس به عنوان یک حریم امنیتی تلقی می کند. صدیق و امثال صدیق هر بار در بحث و مباحثه نا کام می آورند شروع می کنند به تهمت و افترا زدن به طرف مقابل و متهم کردن ایران دوستان به سلطنت طلبی و ضد اسلام بودن. سپس زیر سایه امام رفته و خود را د موضع امام قرار می دهند تا حریف را خلع سلاح نمایند و دهانش را بسته باشند.

همان طور که قبلا نیز گفته شد صدیق در روزهای نخستین انقلاب نشریه یولداش را منتشر می نمود و در آن کاری جز اهانت به امام نداشت تا جایی از سوی دادگاه انقلاب نشریه اش را توقفی می کنند و صدیق مجبور می شود از ایران بگریزد. حال جالب است که همین فرد برای پیش بردن نیات پان ترکیستی اش زیر عکس امام پنهان می شود!!! و تبدیل می شود به مترجم آثار امام به زبای دیگر و این مسئله را همچون چماقی در هر نوشته و کتابی بر سر و روی حریف اش می کوبد.

این روش ما را ناچار کرد با وی و هماپالکی هایش مانند خود او رفتار کنیم و حکم دادگاه انقلاب در مورد تعطیلی نشریه یولداش را یافته و در اختیار همگان قرار دهیم تا افکار عمومی در مورد وی داوری نمایند و آن ها تصمیم بگیرند که به فردی با چنین ویژگی هایی چه باید گفت!

تاکید ما بر انتشار این نامه به این خاطر است که اولا آقای صدیق فکر نکند که افکار عمومی به قدری ناشی هستند که حافظه اند و ایشان می توانند با ژست های خاص به شعور مردم توهین کنند. دوم این که هم صدیق،هم دست آموزان صدیق و امثال وی تصور نکنند که هر چه می کنند میهن پرستان نسبت به آن بی تفاوت و یا بی اطلاع هستند. اگر هر روز پاسخ مناسب به افرادی چون صدیق و ناشرانی چون اندیشه نو داده نمی شود، بی مقدار بودن آنان است و وجود مسائل مهم تر د ر جامعه است. اگر چنین افراد به اقدامات ضدملی خود ادامه دهند شک نداشته باشند که این بار نه با برخورد متفاوتی از سوی میهن دوستان مواجه خواهند شد.


برای بزرگ شدن عکس کلیک کن



حکم دادستانی در مورد محومیت صدیق به جرم اهانت به امام

نقدی بر یکی از بخش های تاریخی کتاب ضد علمی صدیق

یکی از دوستان عزیز پس از مطالعه کتاب ضد علمی حسین محمد زاده صدیق از مارکسیست های پان ترک شده و سپس علی اللهی شده ! و مبلغی خنده و استهزاء و شگفتی از کم سوادی نویسنده تصمیم گرفت با تنظیم یک پاراگراف از تواریخ هرودت نشان دهد که آقای صدیق چه اندازه دروغ زن و جاعل تاریخ هستند.

ـــــــــ

آقای صدیق در رویه ۱۰۲ کتابش به نقل از هردوت می نویسد:


«مادان از سران یا بای های شش قبیله و قوم معروف منطقه تشکیل ده بود که ائتلاف داشتند و زبان غالب میان این قبایل ترکی بود و باهای ترکی  اقوامی که ترکی نمی دانستند کتابت آموختند و آنها را وادار کردند که اوصاف ترکان را بر روی سنگ ها و به گویش های خود نقل کنند!!»


بدون اینکه بگوید این جملات هردوت در کجای کتابش و در کدام صفحه از ترجمه فارسی آن آمده است. ظاهرا نویسنده برای فریفتن خوانندگان عوامش و برای اینکه دل آن ها را خوش نگه دارد این جملاتی جعلی را که فقط می تواند از ذهن خودش متراوش شود آورده و به زبان هردودت بسته است و اصلا پیش خود فکر نکرده است که ممکن است برخی به سراغ کتاب هردوت بروند و دروغ بزرگش فاش شود.


هرودوت در بند 101 ا ز کتاب نخست خود، پیرامون مادها چنین مینویسد: «دیا اوکو تنها اقوام ماد را توانست گرد خود جمع آورد و بر آنها حکومت کند. این اقوام مشتمل بر چند گروه بودند بشرح زیر: بوسه Bouse، پارتاکنی  Paretacenie، استروشات Strouchate، آریزانت Arizante، بوده Boude و ما گس (مغ ها) Mages . چنین بود شرح گروه های ماد.»

این جملات واضح را صدیق این گونه تحریف و از خود اختراع کرده است: «مادان از سران یا بای های شش قبیله و قوم معروف منطقه تشکیل ده بود که ائتلاف داشتند و زبان غالب میان این قبایل ترکی بود و باهای ترکی  اقوامی که ترکی نمی دانستند کتابت آموختند و آنها را وادار کردند که اوصاف ترکان را بر روی سنگ ها و به گویش های خود نقل کنند!!» (رویه 102)

همچنین صدیق اصالت و قدمت نام «ماد» را به چالش کشیده . آن را واژه ای تحریف شده از «بای» ترکی دانسته است و می گوید که بای به صورت های «مای»، «ماه»، ماذ و ماد تلفظ شده. (همان)

نخست آنکه نام ماد هم در کتیبه آشوری به صورت «آمادای» آمده (دیاکونوف،تاریخ ماد: رویه 144) و هم به صورت «مادای» در کتاب پیدایش تورات. افزون بر آن در سنگ نبشته های هخامنشی نیز این نام را به صورت «مادَ» نگاشته اند. Mede در نوشته های یونانی نیز روشن گر واژه ماد است و نه واژه من درآوردی بای. از دیگر سو هرودوت (کتاب 7، بند 62) پیرامون نام مادها و پیشینه آنها چنین نگاشته که آنها ابتدا خود را آریان Aryan میخوانده اند و سپس ها ماد نام گرفتند.

واژه یونانی شده آریان، همان ائیری نَ در فروردین یشت است که صورت کهن ایران است و نه ترکستان! تازه در دوره بیرونی و کتاب آثارالباقیه (رویه 153) است که واژه مادی به ماه تحریف گشته!

این که وی دست و پا میزند تا نام آذربایجان را ترکی جلوه دهد، نشان از کم آگاهی های آشکار تاریخی وی دارد. نام آذربایجان در کتیبه کعبه زرتشت شاپور یکم، به صورت «آتورپاتیکان» آمده (راهنمای کتیبه های ایرانی میانه ، سعید عریان و کتبیه های پهلوی، دفتر دوم، داریوش اکبر زاده). پات از ریشه اوستایی پئیتی و به معنای نگهبان است. کان یا گان پسوند مکان ساز می باشد، مانند پادگان. و آتور همانی است که شاپور در انتهای نبشته اش بیان داشته بری شادی روان اطافیان خود روشن داشته، یعنی آذر یا آتش. پس آتورپاتیکان، به روشنی یعنی، جایگاه نگهداری آتش که به وجود آتشکده معتبر و بزرگ آذرگشنسپ در این سرزمین داشته است. بدین گونه تلاش برای ترکی جلوه دادن نام آذربایجان، جز غرض ورزی و سخنان غیر علمی ، مفهوم دیگری ندارد.

نقدی بر کتاب یادمان های ترکی باستان نوشته محمدزاده صدیق








با توجه به قیل و قالی که آقای محمدزاده صدیق دارد و تا این اندازه مدعی علمی بودن و خدشه ناپذیری ادعاهای خود می باشد در  وبلاگم نقدی را که برای کتاب یادمان های ترکی باستان ایشان نوشته شده است را قرار می دهم و اضافه می کنم که آقای صدیق ادعاهای کودکانه ای را مطرح می کند که هر فردی را به تعجب وا می دارد. برای نمونه ایشان می گوید نخستین زبانی که انسان به آن سخن گفت ترکی است و اصلا آدم و حوا هم ترک بودند. این ادعاها را مقایسه کنید با ادعاهای اعراب جاهل که می گویند زبان اهل بهشت عربی است... تنها انسان های فوق العاده عوام ممکن است جذب چنین افکاری شوند. انسان مدرن امروزی که برای همه چیز اما و اگر و شاید می آورد و هر سخنی را به سادگی ولو اینکه با دلایلی ارائه شود نمی پذیرد و مدتی بر روی آن اندیشه می کند به چنین افکاری فقط می خندند. اما چه کنیم که برخی از هم میهنان ساده دل و احتمالا کم سواد ما جذب چنین صحبت هایی می شوند و گروهی دیگر از این احساسات سو استفاده های سیاسی می کنند. خوشحالم که ژیش از همه یک آذربایجاین شرف به این ادعاهای غیر علمی پاسخ داده است و با افتخار آن را در این ذیل به نقل از وبلاگ فرهنگ ملی ایرانیان درج می کنم.

سیاوش دادگر

ــــــــــ


«یادمان هاى ترکى باستان» و  توهم ترک ستیزى

کاظم آذرى

 

      در این وانفساى سردرگمى  هویت سازى و ملت سازى که بعد از متلاشى شدن اتحاد جماهیر شوروى در بعضى از کشورهاى اقمارى آن به وقوع پیوست، جمهورى آذربایجان )اران( یک استثناء بود نسبت به جمهورى هاى دیگر آن کشور. مسئله تا آن جا بغرنج مى شود که حداقل نزدیک به 150 سال اخیر در تاریخ آذربایجان )اران( شاید بعد از قرارداد ننگین ترکمن چاى به این طرف، هویت و فرهنگ اران را به دست دیگران تعریف کرده و هویت سازى نموده اند.

    روس ها قبل از انقلاب اکتبر علاقه ى زیادى به یکسان سازى قومى و فرهنگى نداشتند، به طورى که تمام اقوام اران، مکتب ها و مدارس خود را به نسبت علاقه ملى ـ فرهنگى خود انتخاب کرده و مکاتب و مدارس روسى، ایرانى و  ترکى در اران فعال بوده است. آن چه براى تزارها اهمیت داشت تسلط اقتصادى و جغرافیایى در منطقه قفقاز بود تا هژمونى فرهنگى.

     به طور یقین مى توان گفت اکثر مردم اران قبل از تسلط کمونیست ها با این که از ایران جدا افتاده بودند اما در فضاى فرهنگى ایران تنفس مى کردند و شواهد زیادى بر این نظر مى توان ذکر کرد.

    نخبگان و روشنفکران اران از قبیل عباسقلى باکى خانف مورخ، على اکبر صابر، جلیل محمد قلى زاده، فتحعلى آخوندزاده، طالب اف تبریزى، زین العابدین مراغه اى و... با این که شهروندان آن زمان اران بودند، اما کاملا خود را ایرانى مى دانستند.

     فتحعلى آخوندزاده، که عاشق ایران و فرهنگ ایران بود به هم وطنان خود چنین پیام مى دهد:

    «اگر چه على الظاهر ترکم، اما نژادم از ایرانیان است. آرزوى من این است که ایرانیان بدانند که ما ایرانى هستیم و وطن ما ایران است... ما را شایسته آن است که اسناد شرافت به خاک مینو نشان خود بدهیم.« (1)

    عده اى از نخبگان اران بعد از شنیدن اولین جرقه هاى انقلاب مشروطیت در ایران، از آن جا که خود را ایرانى مى دانستند براى کمک به انقلاب، به ایران آمدند. جلیل محمد قلى زاده براى انتشار روزنامه ملا نصرالدین به تبریز آمد. وحید خان عمو اوغلى با عده اى از ایرانیان قفقاز براى کمک به انقلاب به ایران آمده و محمد امین رسول زاده از بنیان گذاران حزب مساوات در تهران سردبیر روزنامه ایران نو شد. (رسول زاده بعدها از جعل کنندگان نام اران بر آذربایجان در سال 1918 بود که در آن زمان مورد اعتراض بیشتر روشنفکران گردید).

ادامه مطلب ...

نگاهی به مانیفیست جدید پان ترکیسم

«مرگ بر سکولاریسم»

آیدین بزرگی

در تاریخ 9 اسفند 1389 خورشیدی مقاله ای با عنوان «اینجا جمهوری اسلامی است» در روزنامه شرق به چاپ رسید که در واقع پاسخی بود از سوی یکی از نویسندگان سالخورده ی به اصطلاح پان ترکیست ، به نامه استاد محمد بقایی از فرهیختگان و اقبال شناسان نامی کشور بنام «اینجا ایران است» که چند قبل در روزنامه شرق به چاپ رسیده بود.

استاد محمد بقایی در این نامه سرگشاده خطاب به وزیر ارشاد، از چاپ کتاب هایی که در آن مفاخر ایران از جمله علامه دهخدا،منوچهر مرتضوی،ایرج افشار و ... را هدف شنیع ترین توهین ها قرار می داد گله کرده بود و نوشته بود چگونه است که وزارت فرهنگ و ارشاد که داعیه فرهنگ پروری دارد اجازه نشر چنین کتابی را صادر می کند، حال آن که هنوز ده ها کتاب و نوشته دیگر در حوزه علوم انسانی ،شعر و ادبیات پشت درهای ممیزی مانده اند و اجازه چاپ پیدا نمی کنند.

برای آشنایی بیشتر خوانندگان با محتوای کتاب مزبور که با نام فرضیه زبان آذری و احمد کسروی ، نوشته حسین محمد زاده صدیق (دوزگون) در تهران به چاپ رسیده است برخی از عبارت های آن را در ذیل ذکر می کنیم و سپس به محتوای مقاله ی اینجا جمهوری اسلامی است، نوشته یکی از دوستان و نزدیکان محمد زاده صدیق در روزنامه شرق می پردازیم (در دفاع از محمدزاده صدیق و انتقاد از مقاله استاد بقایی ).

لازم به ذکر است که در نوشته حاضر از پرداختن به مسائل علمی و سهوهای کتاب خودداری می کنیم چرا که این موضوع خود نوشته ای جدا می طلبد. فقط به این مورد بسنده می کنیم که نویسنده ، که خود را دکتر می نامد در این کتاب از عبارت ها و بدعت های جدید و من در آوردی مانند زبان های هندو افغانی،زبان آناتولو و... به وفور استفاده کرده است که در هیچ کتاب مرجع زبان شناسایی سابقه ندارد و از آن جا که نویسنده خود سواد آکادمیک زبان شناسی را فاقد است نمی تواند مبتکر و مبدع اصطلاح های این رشته باشد و ناچار از پیروی دانشمندان زبان شناس پیشین است.

ادامه مطلب ...

نامه سرگشاده اقبال شناس نامور به وزیر ارشاد

اینجا ایران است

روزنامه شرق


محترماً چنان که می‌دانند ایران کشور پهناوری است  با نزدیک به 000/650/1 کیلومتر مربع که در آن اقوام بسیار با گویش‌های خاص خود زندگی می‌کنند، یکی از آنها آذری است که مانند دیگر گویش‌ها مورد احترام همه ایرانیان است، چندان که از آن به "لهجه شیرین" تعبیر می‌شود و باز می‌دانند که آذری کنونی خاص ایران و سرزمین‌هایی است که در محدوده ایران فرهنگی جای می گیرند.

بیشترین واژگان این گویش از کلمات فارسی تشکیل شده و از همین رو با زبان ترکی تفاوت اساسی دارد، طوری که نه آذری زبان‌ها، ترکی را در می‌یابند و نه ترک زبان‌ها آن را فهم می‌‌کنند. بنابراین اگر نیک بنگریم چیزی به نام زبان ترکی در ایران وجود ندارد. همچنین می‌دانید که پس از سال 57 و به خصوص با فروپاشی شوروی حرکت‌هایی وابسته به پان‌ترکیسم در داخل کشور برای فریب افراد ساده‌اندیش در قالب سخنرانی‌ها و انتشار نشریه آغاز شد تا آنکه با پیشرفت وسایل ارتباطی به فرستنده‌های رادیویی و تلویزیونی ماهواره‌ای انجامید که مدام بذر تفرقه می‌پراکنند و شوربختانه هیچ‌یک از فرستنده‌‌های ماهواره‌ای داخلی در پی مقابله و طرح حقایق مسلم تاریخی برنمی‌آیند. بنابراین عوامل وابسته به پان ترکیسم از این ملایمت ، به شوق آمده و در تبلیغ افکار مهلک خود با تمسک به ظاهر و الفاظ دینی فریبنده آنچه سعی است می‌نمایند.

ولی آنچه احتمالاً نمی‌دانید این است که اخیراً کتابی در پس پشت چنان ترفندهایی با مجوز رسمی درباره زبان آذری و ریشه‌یابی نام آذربایجان انتشار یافته که به ظاهر تحقیقی، ولی به باطن مخرب وحدت ملی است، طوری که هر خواننده‌ای به سادگی در می‌یابد هدف نهایی مولف چیزی جز ایجاد افتراق میان آذربایجانیان با دیگر هموطنانشان نیست.  این فکر زمانی قوت می‌گیرد که بدانیم نویسنده کتاب در سالهای آغازین انقلاب اسلامی نشریه افراطی و چپ گرای "یولداش" را به گویش آذری منتشر می‌کرد که پس از چندی به دلیل محتوای تجزیه‌طلبانه و مخالفت آذربایجانی‌ها توقیف شد.

ادامه مطلب ...