«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

«هویت»

جستارهایی از موضع «دفاع ملی»

اعتراض به قتل مرزبان ایرانی

نامه آذربایجانی ها به سفارت باکو در اعتراض به قتل مرزبان ایرانی

جناب اقای الهام علیف رییس کشور جمهوری آذربایجان_ جعل تاریخ ایران و آذربایجان ،سخن رانی های تحریک آمیز و در تعارض با یکپارچگی سرزمینی ایران و پشتیبانی مالی از اشخاص حقیقی و نهاد های تجزیه طلبی چون احمد اوبالی و محمود علی چهر گانی از سوی دولتی که خانواده شما با استبداد تمام مقدرات آن را در دست دارند کافی نبود که خبر دار شدیم مرزبانان شما بر خلاف تمامی کنوانسیون های بین المللی و قوانین حقوق بین الملل،سرباز وظیفه ای ایرانی را در روز چهارشنبه دستگیر نموده و ناجوان مردانه کشته اند.گزارش مرزبانی ارتش ایران نشان می دهد که سرباز ایرانی زنده دستگیر شده و سپس در معرض تیر اندازی قرار گرفته است.آقای علیف ! بترسید از خشم ملتی چون ایران که تا سال 1813 میلادی اجدادتان خود ایرانی بودند و بیاد داشته باشید که ایرانی از همان تبار و ملتی است که سفیر امپراتور روسیه ،یعنی گریبایدوف را به دلیل تعرض به ناموسش در زمانی از میان برد که در اوج ضعف بود و افسوس که پرورش شما در مکتب کمونیسم روسی و اینک دستورات اسراییل سبب شده از واقعیت های تاریخی بی خبر باشید.جناب علیف !گول چند مشاور وابسته به موساد را نخورید و بترسید از روزی که میلیونها آذربایجانی ایراندوست کاسه صبرشان لبریز شود و در اقدامی کاملا مردمی و دلاورانه بلایی را بر دشمنانشان در اران و شروان و قفقاز بیاورند که داستان گریبایدوف در مقابل آن شوخی جلوه کند...لازم است بدانید بر خلاف دروغزنی های نظام مطلقه سلطنتی شما که بیهوده نام جمهوری را بر خود گذاشته است ،آکادمسین های اصیل و دانشگاهی شما نیک می دانند که نام واقعی سرزمین شما به گواهی هزاران نوشته و نقشه تاریخی اران و شروان نام دارد و بهتر است در صورت شک به این دیدگاه سری به موزه ملی باکو-خانه زین العابدین تقی اوف بزنید و از خواب غفلت بیدار شوید...جناب علیف...خود می دانید که کابینه و اطرافیان شما خون ملت مظلوم اران و شروان را مکیده اند و شاهدش فقر گسترده ای است که گریبان مردم مظلوم و دوست ماورای قفقاز را گرفته است و روزانه هزاران نفر از مرز می گذرند تا شاید در سرزمین پدری نانی بیابند.آنهم در کشوری که در زمره ثروتمند ترین کشور های منطقه است.این هشداری است از سوی فرزندان ستار خانی که هفت دولت را زیر بیرق سه رنگ سبز و سپید و سرخ ایرانی می خواست و با پایمردی خود ژنرال های نیکلای دوم را به زانو در آورد...روح ستار خانها و بابک ها در عروق آذربایجانی ها زنده است و خواهشمندیم این هشدار را جدی گرفته و با انتخاب یک کمیته حقیقت یاب نسبت به شهادت جوانی ایرانی مسوولانه رفتار کنید و از ملت ایران بصورت رسمی پوزش بخواهید...جناب علیف.. لازم است از سرنوشت قذافی ها و بن علی ها و الچی بیگ ها عبرت بگیرید و بیش از این با قدرتی فرهنگی تاریخی چون ایران دشمنی نکنید.

علی عجمی آذرابادگانی ایراندوست.29 مهر ماه 1390

به مناسبت سفر دکتر هیئت به ترکیه

دکتر جواد هیئت پزشک و پژوهشگر آذری که رویکرد متفاوتی به تاریخ ایران دارد اخیرا به ترکیه مسافرت کرده است.

همان طور که می دانید پان ترکان احترام زیادی برای ایشان قائل هستند و به وی تاسی می کنند. اما بسیاری از آنان از دیدگاههای وی آگاه نیستند و حتی یک بار هم کتاب وی را نخوانده اند. هیئت مانند سایر پان ترکان همچون زهتابی که سواد و جایگاه علمی زیادی هم ندارد معتقد نیست که گروهی به اسم ترکان از از دیر باز یعنی مثلا 7 هزار سال پیش در شمالغرب زندگی می کردند. وی فردی واقع گرا و با مطالعه تری است بنا براین همچون کسروی و بسیاری دیگر معتقد است که ترکان حداکثر از دوره سلجوقی وارد آذرآبادگان ما شده اند. تفاوتی که قرائت وی با سایرین دارد این است هیئت می گوید باید به هویت ایت عناصر خارجی مشروعیتی داده شود و الخ...

در این نوشته نمیخواهم وارد همه جزئیات این داستان شوم و تنها اشاره می کنم و دوستان علاقه مند می توانند به کتاب خود هیئت و سایر آثار مربوطه مراجعه کنند. در زیر نوشته ای از علی عجمی عزیز را در خصوص یکی از میزگردهایی که دکتر هیئت در آن حضور دارد و با احترام از ایرانیت و هویت ملی یاد می کند می آوریم.

امید است پانترکان با مطالعه نظرات هیئت در این دو صفحه کوتاه قدری هم به منش وی رویکرد متمدنانه ی وی به هویت ملی توجه کنند  و قدری به خود آیند.




علی عجمی 

پیکره ای را که می نگرید ,نشان گر بخشی از یک میز گرد است که در سالهای پایانی دهه هفتاد برگزار شده و گروهی شامل دکتر پرویز ورجاوند ،دکتر حمید ابریشمی و دکتر جواد هیئت و چند شخصیت دیگر در آن کرد امده اند تا پیرامون ایران و اقوام به مناظره بپردازند و ماحصل این میز گرد در شماره های 8 و 9 فصل نامه مطالعات ملی درج شده که اصل گفتار مربوط به دکتر جواد هیئت را درج کرده ام.

بخش مربوط به دیدگاه های دکتر جواد هیئت را از آن روی آورده ام تا نشان دهم،تفاوت این پژوهشگر اذربایجانی با جریان بی ریشه و نژاد گرای پانترکی از زمین تا آسمان است.به راستی که باید گفت از بررسی معدل ارای دکتر هیئت به هیچ روی آبی برای جریان بیگانه گرا و بی دانش پانترکی گرم نمی شود.سال گذشته در سفری که به باکو داشتم دیداری با جناب اقای دکتر هیئت داشتم و در حد بضاعت خودم نقد هایی بر پاره از آرا و دیدگاه های ایشان...بایستی اذعان کنم که با ادب تمام پذیرای نقد هایم شدند و اگر چه نه ایشان و نه من مجاب نشدیم ،اما دکتر هیئت نشان دادند که از جنس و تبار دیگری هستند و همواره روش برخورد و زاویه دیدگاهی ایشان بکلی از بیگانه گرایان بی دانش جریان نژاد گرای پانترکی متفاوت است.ایشان آشکارا بیان کردند که اینک جریان پانترکیسم همگام با جریانی که تنها مدعی است زبان فارسی و بس همچون دو تیغه قیچی همگام عمل می کنند تا هویت فرهنگی-بومی ما آذربایجانی ها را مخدوش سازند . ایشان گلایه ها از جریانهای مدعی اذربایجان دوستی داشتند که به زعم ایشان بیشترین اسیب را متوجه منافع اذربایجان و زبان ترکی اذربایجانی می کنند.نیک می دانیم که دکتر هیئت از تبار اذربایجانی هایی هستند که با وجود تحصیلت در استانبول همواره اسلوب ادبی اصیل اذربایجانی نگاری را به شیوایی رعایت می کنند و کیست که نداند نشریه وارلیق-فارغ از پاره ای ناکاستی ها در بیان رخداد های تاریخی که غالبا از قلم دکتر هیئت نیست ،همواره در خدمت زبان ترکی اذربایجانی بوده و بیش از 30 سال است که ازادانه در این راه گام بر می دارد.

دکتر جواد هیئت در این میزگرد روشن گر ،سخن خود را با شعری ایراندوستانه این چنین آغاز می کند:

چو ایران نباشد تن من مباد...

او مقوله اقوام ایرانی را از زاویه اشتراکات می نگرد و در گفتمان او بیش از هر چیز تعلق به فرهنگ ایرانی و ایرانیت متجلی و هواید است.می گوید نقاط اشتراک مهم است و وجوه افتراق میان اقوام ایرانی ثانوی است و تاکید دارد که همه ما از ارس نشین تا بندر عباس ایرانی هستیم و تنها افتراقمان که ثانوی است همانا فرهنگ محلی و زبان محلی است و نه بیشتر می گوید ما ایرانی هستیم و می خواهیم با هم زندگی کنیم.اینها سخنانی درست و منطقی هستند اما زیبا ترین بخش سخن دکتر هیئت اینجاست که می کوشد در مقام یک پژوهشگر ارزنده ،تاکید کند این مباحثات به هیچ روی نبایستی واجد تعلقات نژادگرایانه باشد...او از ملت ایران سخن می گوید..از ارس تا بند ر عباس را متعلق به هویتی یگانه می داند و هوشمندانه نظر می دهد...مفاهیم هویت ملی ،ترکان ایرانی ،آذری ،همه مفاهیم فرهنگی هستند و رابطه ای با نژاد ندارند...بایستی گفت آفرین بر دکتر جواد هیئت که این گونه می اندیشد و رابطه خود را با فرهنگ ایرانی و اشتراکات البته با نظر داشتن وجوه افتراقی که به زعمش عمده نیستند نشان می دهد.
اگر چه به بسیاری از آرا و دید گاه های تاریخی-ادبی دکتر جواد هیئت ،نقد هایی مستند و جدی وارد است اما بایستی اذعان کرد که منسوب ساختن ایشان به جریان بی هویت ضد ایرانی پانترکیسم جفایی بر ایشان است و به هیچ روی شایسته ارباب خرد و معرفت نیست ..من به احترام این پیر خادم زبان ترکی آذربایجانی -با وجود مرزبندی با پاره ای از دیدگاه هایشان -کلاه از سر بر می دارم..اویی که ایرانیت ایرانی را فارغ از انتساب به هر تبار و زبان محلی نکته عزیمت و اوج دانسته است.اگر چه اطمینان دارم ایشان همواره پذیرای هر نقد و دیدگاهی هستند. 

حال و روز زیبا کلام

میان گریه می خندم...


دکتر صادق زیبا کلام هفته های پیش در مصاحبه با یکی از مجلات کم تیراژ پایتخت و در پاسخ به پرسش های یک قوم گرا سخنانی گفته که در اصل به نظر می رسد در راستای اتحاد است تا افتراق ولی از آن جا که وی همیشه ژورنالیستی فکر می کند تا آکادمیک و مسائل را ساده می بیند پان ترکان از برخی از گفته های ایشان خوشحال شده اند. این خوشحالی بیشتر از این جهت بود که کسی در روزنامه ها و مجلا کشور قوم گرایان را به رسمیت نمی شناسد و شانی برای آنها قائل نیست. زیبا کلام که بیشتر کوچه و بازاری صحبت می کند تا دانشگاهی مسائلی را مطرح کرد که این عده را بسیار خوشحال نمود و شادی وافر آن ها از این جهت بود که دیده اند شده اند. هر چند این دیده شدن در مجله رخ داده که تیراژ پایینی دارد و بیشتر به یک نشریه دانشجویی ماننده است تا مجله ای جدی.

زیبا کلام با آن ادبیات کوچه و بازار با کسانی مخاطب شده که از قضا آن ها نیز ادبیات سبزه میدان و چاله میدان بهره می برند و من علاقه دارم آن ها را دجالان و قصابان هویت بنامم.

یکی از همین افراد نقدی هم در حاشیه مصاحبه زیبا کلام نوشته است که ادبیات چاله میدان و پریشان گویی به خوبی در آن هویداست.

متاسفانه زیبا کلام این روزها شان خود را به قدری پایین آورده است همین افراد همکلام و  هم صحبت شده است. 

برای دیدن تصویر نقد شاهکار یک پانترک به زیبا کلام روی این لینک کلیک نمایید


انسان واقعا در شگفت می ماند که چه کسانی و از چه قشری در چه موضوعاتی که در صلاحیت شان نیست اظهار می کنند و از نادانی شان است که از مطلق گویی هم گریزان نیستند. کسانی که نمی دانند چه واژه ای را در کجا باید به کار ببرند و آن واژه متعلق به کدام ادبیات است امروزه در خصوص هویت صحبت می کنند. نتیجه ادبیات و تحلیل کوچه بازاری زیبا کلام این می شود که با افرادی چون همین شخص مخاطب شوند و شان و منزلت استادی را به یک باره اینقدر پایین بیاورند.

البته باید یادآور شد که در سایر موارد نیز پان ترکان همین اسلوب را دارند و خودشان نیز به این قضیه واقف اند و فحاشی و بی ادبی های مختلف بیشتر از هر کس دامن دایره کوچک آن ها را آلوده کرده است. برای دیدن مطلبی در انتقاد از ادبیات چاله میدانی پان ترکان بر روی این لینک کلیک کنید.


میان خنده می گریم که همچون شمع در این مجلس

زبان آتشینم هست ولیکن در نمی گیرد


یک نکته تاریخی : همان طور که می دانید نخست طلیعه های مجادلات آذربایجانی ها با پان ترکان در سال های دهه بیست میلادی اوج گرفت.در این سالها فردی به نام روشنی بیگ که مدتی نیز در ایران زیسته بود پس از بازگشت به ترکیه طی یک سخنرانی به آذری های ایران توصیه کرد که به جمهوری نوین ترکیه بپیوندند. این سخنرانی باعث واکنش شدید مطبوعات ایران شد.در ایم میان روشنفکران آذربایجان سهم عمده ای در پاسخ گویی به روشنی بیگ داشتند و در نتیجه فضای روابط دو کشور رو به تیرگی رفت.در این بین در جراید ترکیه مقاله ای منتشر گردید که ترجمه آن در روزنامه های ایران از جمله میهن منتشر شد.

نویسنده ترکیه ای مقاله با عنوان "به برادران ایرانی مان" از ایرانی ها خواسته بود که به خاطر سخنان فردی مجهول الهویه و بی سر و پا علیه ترکیه موضع نگیرند. وی نوشت :

«هیچ کس تصور نمی کرد نطقی که در یک موسسه خصوصی عاری از هر نوع رسمیت در یک محله اسلامبول ایراد گردیده یک چنین عکس العمل شدید تولید نماید.مخصوصا که ناطق هم شخصی مجهول الهویه و بی سروپا  است که دارای سوابق سو می باشد. به طوری که به واسطه یک سرقت در تهران گرفتار و به محبس انداخته شده » (پان ترکیسم و ایران،کاوه بیات ص 147).

هدف از بازگویی این نکته این است که پان ترکان از زمان روشنی بیک انسان های بی سروپا و لات منشی هستند که عاری از هرگونه شان اجتماعی و ادب و فرهنگ اند. به این دلیل بدیهی است که چنین فحاشی و ادبیاتی را از آنان شاهد باشیم

هیچ بیانیه ای با امضای جمعی از روزنامه نگاران آذربایجان صادر نشد


"کانون روزنامه نگاران مستقل استان های آذربایجان شرقی ، غربی ، زنجان و اردبیل" با انتشار اطلاعیه ای در هفتم مهر نود ، به صدور بیانیه با امضای جمعی از روزنامه نگاران آذربایجان یا هر عنوان مشابه واکنش نشاند داده و آن را جعلی و نشانه ای از تخیل و ناکامی های تجزیه طلبان نامید.

بر اساس اطلاعیه این کانون ، بررسی فنی و قلم بیانه های فله ای ، جعلی ، بدون امضای افراد حقیقی و حقوقی و بی نام و نشان تجزیه طلبان نشان می دهد که از کانون و مراکزی مشخص وابسته به دستگاه های اطلاعاتی منجمله "تلویزیون گون آذ" تهیه و منتشر می گردند.

"کانون روزنامه نگاران مستقل استان های آذربایجان شرقی ، غربی ، زنجان و اردبیل" در بخشی از بیانیه خود که مهمور به مهر این کانون و امضا "علی سرخابی تبریز" به عنوان سخنگو  ، ضمن پرده برداشتن از بخشی از تلاش های آشکار و پنهان دستگاه های اطلاعاتی آورده است : با توجه به این که اخیراً تلویزیون گون آذ به اتفاق برخی دیگر از افراد خارج نشین اقدام به صدور بیانیه ای هم طراز بیانیه موصوف نموده اند، پیداست که این بیانیه جعلی نیز از طرف آن ها طراحی و منتشر شده است. روزنامه نگاران آذربایجان نه تنها بیانیه ای صادر ننموده اند بلکه با دقت هرچه تمام تر مسائل روز را زیر نظر داشته و دارند و با قلم خویش روشنی بخش چراغ مطبوعات استان می باشند.

 

 

متن  کامل این اطلاعیه

 

 

ادامه مطلب ...

یک پوستر زیبا و ملی برای دریاچه ارومیه




دریاچه ارومیه از نواحی اسطوره ای ایران زمین است. این دریاچه زادگاه زردشت پیامبر بزرگ ایرانی و نخستین یکتاپرست جهان است و از اوستا از آن به عنوان دریاچه چیچست نام برده شده است.
افراسیاب تورانی و دشمن ایران در این دریاچه به وسیله کیخسرو کشته شد و غرق گردید.


شعرها و سروده های معجز شبستری به همراه زندگی نامه ی وی

معجز شبستری شاعری ایران دوست و اندیشمند

 

مادر که ندانست وطن چیست؛ عجم چیست

اطفال چه دانند که از آل کیان اند

 

توضیح: معجز شبستری یکی از شاعران دیار آذربایجان است که اشعارش حلاوت خاصی دارد. بسیاری از مردم اشعار فارسی و آذری معجز را دوست می دارند و همواره به نیکی از او یاد می کنند. در شعر معجز شبستری (چه فارسی و چه آذری) مفاهیمی همچون ایران دوستی، علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران، لزوم مدرن شدن کشور،سواد آموزی مردم و پیشرفت حضور ملموسی دارد.

یادداشت زیر از جناب "علی عجمی" در خصوص معجز شبستری بسیار خواندنی است.

 

این پیکره و کتابها ،نشان گر میرزا علی معجز شبستری ،شاعر-منتقد صریح الهجه واپس گرایی و روشنفکر آذربایجانی ایرانی است.معجز را می توان در شمار روشنفکران اصیلی به حساب آورد که دل در سودای عظمت و پیشرفت ایران داشتند و از بی خبری و بی سوادی و واپس گرایی جامعه ایرانی دوره قاجاری دل آزرده بودند.آنچه از معجز باقی مانده دیوان اشعاری است به زبانهای ترکی اصیل اذربایجانی و فارسی و چند نامه و البته غالب اشعار بازمانده از او به ترکی نغز آذربایجانی است و غالبا نقد هایی گزنده بر واپس گرایی.میرزاعلی معجز شبستری از پیشگامان زنده داشت حقوق مدنی زنان ایرانی است. او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است و در اشعارش بنا به موانعی که در جامعه آنروز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تکذبان را تمثیلی از زن آذربایجانی-ایرانی بحساب آورده و شعر گفته‌است.

ادامه مطلب ...

ماه و ستاره یک نشان ایرانی

Coin of the Sassanid king Hormizd II.

سکه هرمز دوم 


هر تمدن و هر ملت یک سری نشانه هایی دارند که معمولا با آن شناخته می شوند. برخی از تمدنها مانند تمدن ایران و چین به شدت نماد گرا هستند و نمادهای مختلفی در طول تاریخ برای خود برگزیدند.

برای نمونه در ایران باستان نمادهای مانند قرص بالدار(فروهر)،شاهین (که در دوره هخامنشی نماد مهمی به شمار می رفت و پرچم کورش کبیر بود)، سه رنگ سبز،سفید و سرخ که نشان گر طبقات اجتماعی ایران بود و تا کنون نیز باقی مانده است از این تعداد هستند. در دوره اشکانی خورشید یکی از نمادهای مهم ایرانی به شمار می رفت و پرچم ایران نیز شد. این بدان دلیل بود که اشکانی ها مهرپرست و میترایی بودند و خورشید را نماد مقدسی می پنداشتند (میثره  در زبان اوستایی،میترا در پارسی باستان و مهر در فارسی دری).

در همسایگی ما در کشور های ترک زبان، نیز نماد هلال ماه یکی از نمادهای مهم به شمار می رود. تقریبا در درفش ملی همه کشورهای ترک زبان نشان هلال وجود دارد و ترکان آن را به عنوان نشان ملی خود پذیرفته اند.

همانطور که همگان آگاهند ترکان جزو اقوام بیابانگرد و بدوی بودند که خاستگاه نخستین شان حوالی سین کیانگ چین در شرقی ترین نقطه آسیای مرکزی می باشد. در ادبیات کلاسیک ایرانی نیز گاهی ترک و چینی مترادف هم آورده شده اند. این اشتباه به دو دلیل صورت می گرفت. شباهت نژادی ترک ها و چینی ها و نیز همسایگی و نزدیکی جغرافیایی آنان (این اشتباه در خصوص تورانیان نیز رخ داد). این قوم از نظر نژادی منگولوئید و از نظر زبانی در دسته زبان های تونقوزی جای دارند. (حتی در ترکیه امروز نیز تنقوز یکی از نام های خانوادگی رایج به شمار می رود).

پس از ظهور اسلام و تشکیل حکومت عثمانی،آنها نماد هلال ماه را به عنوان نماد خود برگزیدند و از آن دوره تا کنون این نشان بر روی پرچم ترکیه و سایر کشورهای ترک دیده می شود.

اما این نشان از کجا و چگونه وارد این جامعه شده است و ترکان طی چه پروسه ای این نشان را برگزیدند.

نگاهی به سکه های ساسانی در نیمه دوم حکومتی آنان نشان می دهد که ساسانیان به شدت از این نماد در سکه های خود استفاده می کردند.اولین نشانه های حضور ماه و ستاره در سکه های ساسانی ظاهرا در سکه اردشیر سوم قابل ردیابی است. در این سکه نشان ماه و ستاره به طور مشخص در چهار جهت اصلی قرار دارد و نشان سمت بالا قدری بزرگ تر از سایرین است.


                                                 

                                               

سکه اردشیر سوم   


تا دوره خسرو اول (انوشیروان) کم تر نشان از این نماد در سکه های ساسانی وجود دارد ولی از این دوره به بعد ماه و ستاره در بیشتر سکه های عمومیت می یابد.


Coin of the Sassanid king Khusrau I Deathless Soul. Livius Onderwijs Collection.

سکه متعلق به خسرو اول

این وضعیت تا عینا تا اواخر دوره ساسانی ادامه دارد و بیشتر این سکه های منقش به نشان ماه و ستاره هستند.

بعد از سقوط ایران و روم شرقی به وسیله تازیان که به ویژه در دوره 25 ساله های جنگ های ویرانگر در دوره خسرو پرویز تمام انرژی و توان خود را از دست داده بود، اتفاقی که افتاد نیاز مبرم تازیان به اقتصاد و پول و دیوان سالاری بود. از این جهت از تجربه ایرانیان بهره گرفتند و در برهه ای سکه های عرب - ساسانی پدید آمد.در سکه های عرب ساسانی نیز نشان هلال حضور داشت و احتمالا چون اعراب نیز تاریخ خود را با قرص ماه تنظیم می کردند علاقه مندی و گیرایی این نشان برایشان بیشتر شد.به این ترتیب نشان ماه و ستاره از تمدن ایرانی-ساسانی رسما وارد تمدن اسلامی شد (مانند بسیاری دیگر از مولفه های تمدن ساز همچون معماری،موسیقی،خط،هنر نگارگری،دیوان سالاری،دستور زبان،فلسفه و حکمت،ریاضی،شیمی و... که توسط دبیران ایرانی از پهلوی به تازی ترجمه شد و نهضت ترجمه اسلامی شکل گرفت).

بعد از ورود ترکان به عرصه سیاست و تمدن که در میانه های خلافت عباسیان محقق شد، خلفا برای تنظیم موازنه قدرت میان ایرانیان و اعراب (که همیشه بر سر قدرت با یکدیگر درگیر بودند) از ترکان بهره بردند. ترکان ابتدا به صورت غلام زرخرید سامانی ها ظهور کردند و به واسطه آنان به بغداد نیز راه یافتند. این تیره به علت اینکه قبلا کوچ نشین بودند و تجربه شهرآینی و تمدن نداشتند بیشتر در سپاه و جنگ مورد بهره برداری اعراب قرار می گرفتند. اما پس از مدتی خلفای جور تصمیم گرفتند به وسیله آنان قدرت روزافزون ایرانیان و شیعیان آل علی را خنثی کنند. به این ترتیب با حمایت خلیفه فرزندان جنگ سالارانی چون سبکتین به حکومت رسیدند و دولت غزنویان شکل گرفت که در شیعه کشی و قتل عام مردم بیگناه از هند تا قزوین مانند نداشت. نباید از خاطر برد که هنگامی که از حکومت نهصد ساله ترکان در ایران سخن می گوییم منظور تیره های بیابانگرد و زردپوستی هستند که از آسیای میانه وارد فلات ایران شده و نخست در هیبت غلامان ترک و سپس در هیبت مردان شمشیر و جنگ ظاهر گشتند و منظور مردم شریف آذربایجان نمی باشند که اطلاق ترک به آنان تنها یک غلط مصطلح و غیر علمی محسوب می شود.

غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان چنان که از نامشان پیداست از آذربایجان نبودند. غزنین شهری بود در افغانستان کنونی و خوارزم نیز شهری ایرانی بود که ترکان به مرور زمان و به ویژه پس از انقارض ساسانیان توانستند در آن راه یابند و زندگی کنند. سلجوق نیز نامی کاملا ترکی و غیر آذربایجانی است چنان که هیچ گاه استفاده از این نام در آذربایجان سابقه نداشته است. قلمرو غزنویان حتی شامل آذربایجان نیز نمی شد.

به هر روی ترکان در اخذ تمدن ایرانی چیزی در تازیان کم نداشتند و به محض ورود به جامعه ایرانی آداب و رسوم و فرهنگ و زبان ایرانی را می آموختند و تا اندازه ای از بدویت خارج می شدند.

سرنوشت نشان ماه و ستاره چنین بود که نخست به نماد اسلامی و سپس به نمادی ترکی بدل شود. هنوز بسیار از کشورهای عربی و اسلامی از این نشان استفاده می کنند که در مساجد و یا پرچم هایشان قابل مشاهده است.


سکه مربوط به بانو پوران دخت، پادشاه ساسانی




سکه های ساسانی بیشتر را به بینید


لینک یک - تاریخ تمدن های باستانی

 لینک دو - ویکی پدیا