از قضا سرکه انگبین صفرا فزود
سیاوش دادگر
نیروها و عناصر قوم گرای پان ترک همواره ادعا می کنند که در چارچوب تمامیت ارضی کشور به مبارزه مدنی می پردازند و خواستار حقوقی مساوی! با غیره هستند. ممکن است برخی از این عناصر نیز همین ایده در ذهن خود به طور واقعی داشته باشد و خواستار تامین به زعم خود یکسری حقوق در چارچوب کشور ایران باشد، اما مسئله این جاست که تصمیم گیرندگان این نوع گروه ها کسان دیگر و در جاهای دیگری هستند که در زمان خود مسیر تحولات را می توانند آن گونه که خود می خواهند پیش ببرند.
پان ترکیست ها نه در پی احقاق حقوق شهروندی هستند، نه به دنبال زبان مادری و نه فدرالیسم. قومیت گرایی ترک در ایران به گونه ای هدایت می شود که فقط و فقط در نیم قرن آینده به سوی تجزیه ایران زمین حرکت بکند. این حرکت هر چند که امروز ضعیف، فاقد اندیشه و کم طرفدار است ولی در 50 سال آینده ممکن است برنامه های دیگری برایش ریخته شود و تحولات دیگری در انتظار ما باشد.
آن چه در ذیل خواهد آمد مصاحبه ی فردی است به نام داوود توران که ظاهرا از توجیه کنندگان خارجی قومیت گرایان ترک است. وی ایرانی نیست و احتمالا شهروند باکو یا ترکیه است. گفتگوی او با سایت ایران گلوبال پیرامون مسائل ایران روشنفگر خط و مسیر پان ترکیست هاست. وی در این گفتگو آشکارا بیان می دارد که زبان مادری و فدرالیسم دست آویزی بیش نیست و هدف تجزیه ایران است.
بخش های سرخ رنگ شده ، جملاتی هستند که می تواند ذهن ما را نسبت به خط سیر اصلی پان ترکیست ها روشن سازد. در این جا بد نیست خواندن این جملات را به حضرات روشنفکر مآب به ویژه در طیف چپ که اذعان می کنند باید برخی حقوق را برای این جماعت به رسمین شناخت و اگر چنان نشود، عواقبی در انتظار ما خواهد بود. روشنفکران چپ با خواندن این جملات که از زبان یک بیگانه ی ضد ایرانی و در حقیقت ضد آذربایجانی بیان شده است،بهتر می توانند درک کنند که داستان قومیت گرایی به ویژه قبیله گرایی ترکی از چه قراری است و فدرالیسم و هویت سازی برای کشور چه عواقبی می تواند داشته باشد.
ادامه مطلب ...
سیاوش دادگر
قومیت گرایان و تجزیه طبان ریز و درشت به ویژه پان ترکیست ها به شدت از فقر نظری رنج می برند و خود نیز دقیقا نمی دانند که چگونه باید این خلا را جبران کنند. یکی از دلایل این امر، نگرویدن نخبگان فکری و دانشگاهی و روشنفکران آذربایجان به این گروه است. تعداد استادان دانشگاه و نویسندگان مطلع و آگاهی در حوزه علوم انسانی (درون مرز و برون مرز) که به طرفداری از این عده و تولید اندیشه می کنند، از شماره انگشتان یک دست هم فراتر نمی رود. به همین علت پیاده نظام پان ترکیسم همان تئوری پردازانش هم می تواند باشد و فرقی نمی کند پیر و جوان و درس خوانده یا کافه نشین اش ، تئوریسین این عرصه اند.
چندی پیش در یکی از سایت های تجزیه طلب که مدعی است برای پر کردن خلا تئوریک تجزیه طلبی وارد عرصه شده، مطلبی خواندم که فردی با نام مستعار آن را نگاشته بود و ظاهرا با همین نام نیز مطالبی دیگری منتشر کرده است. در اینجا لازم است بگویم که تجزیه طلبان معمولا با نام مستعار و حتی عکس مستعار فعالیت می کنند و هویت واقعی شان چندان معلوم نیست. این فرد آنگونه که از نوشته اش بر می آید انگیزه ی تئوری پردازی و سیاستگذاری! برای تجزیه طبان دارد و تلاش میکند با سواد اندکش به حوزه های بغرنج علوم انسانی ورود نماید. طبعا یکی از مباحثی که این طیف انسان ها علاقه دارد در موردش بنویسند مقوله «هویت» است. از آن جا این گروه خود را هویت طلب نیز می دانند طبیعتا باید به این حوزه ورود کرده و نظریه هایی را در ارتباط با هویت ملی و ... تولید نمایند.
ادامه مطلب ...
اساساً، مفهوم قوم(Ethnic) در زبان انگلیسی دارای پیشینهای منفی و نشاندهندهی جداییها و غیرخودی تلقی کردن برخی گروههای اجتماعی است. مفهوم قومیت، معادل کفر و موهومات کفرآمیز به کار برده شده است. کما اینکه الان هم شما اگر به فرهنگهای معروف انگلیسی مثل وِبستر (webester) و امثال آن، و حتا فرهنگ لغاتی که انگلیسی به فارسی هستند، دقت کنید، معادل کلمهی قومیت، به غیر از گروههای اجتماعی و گروههای فرهنگی، به کافران ارجاع داده شده است. پس از مدتی، مفهوم قوم و قومیت در متنهای تخصصی، سمت و سوی گروههای نژادی پیدا میکند. سیاهان، زردها و یهودیها هم به تدریج وارد این مقوله شدند و البته در دورهی پایانی این تحول، کمکم مفهوم قومیت شامل گروههای زبانی و مذهبی دیگر میشود. اما آنچه که در کشورهای غربی در ارتباط با این مفاهیم مطرح میشود چندان متناسب با ساختار اجتماعی ما نیست؛ تأکید روی این نکته است که اساساً گروههای قومی در آن جوامع گروههایی مهاجر هستند؛ یعنی، از جای دیگری به آن سرزمین رفتهاند که این البته در دلِ خودش حاوی یک پارادوکسی خواهد بود. شما فرض کنید چینیها یا عربهایی که از کشور خودشان به ایالات متحده مهاجرت کردهاند در آن کشور به مثابهی یک قوم مورد توجه قرار میگیرند، در حالی که در سرزمین خود جزیی از یک ملت محسوب میشوند. آنها در جامعهی آمریکایی به لحاظ سرزمینی، بر خلاف قومهای دیگری که در جاهای دیگر هستند و تعریفشان با سرزمین پیوند خورده است، هیچگونه پیوندی با سرزمین جامعهی مورد نظر یعنی جامعهی آمریکا نداشتهاند.
مسئله وجود گویش و لهجه که نوعی شیوه ادای جملات و واژگان یک زبان است، منحصر به کشور ما نیست و در بیشتر کشورهای جهان دیده می شود. ایران کشوری پهناور است و مساحت آن ،چند برابر بسیاری دیگر از کشورهای دیگر.(برای درک بهتر این موضوع کافی است نگاهی گذرا به اطلس جغرافیایی داشته و مساحت ایران را با کشورهای کوچک قاره ی اروپا مقایسه کنیم). از همین رو طبیعی است که گوناگونی گویش ها در چنین پهنه ای بارز باشد. ناهمواری های جغرافیایی نیز مزید بر علت به شمار می رود.یعنی وجود سلسله کوه ها،جنگل ها و یا کویرها باعث کندی و دشواری ارتباطات مردم یک کشور و در نتیجه به وجود آمدن تفاوت ها در گویش،برخی سنت ها و آداب و رسوم محلی می گردد که در علوم اجتماعی از آن با عنوان خرده فرهنگ یاد شده.